
سلام دوستان، رسول هستم مسافر
لژیون یکم
وقتی در حال انجام سفر DST بودم و حدود پنج ـ شش ماه از سفرم گذشته بود، راهنمای عزیزم، علی آقا صفری، به من گفت: «الان دیگر وقتش رسیده که برای درمان سیگار به لژیون ویلیام بروی.» من میگفتم: «چشم، میروم.» اما در عمل اقدامی نمیکردم. یکی دو هفته بعد دوباره تکرار میکرد و باز من فقط قول میدادم. حدود پنج ـ شش ماه این ماجرا ادامه داشت؛ اصرار ایشان و انکار من. هر بار بهانهای میآوردم و نمیرفتم.
پس از یازده ماه و هشت روز، سفر اولم به پایان رسید، اما همچنان سیگار میکشیدم. ناگفته نماند که در سفر دوم، هر نخ سیگار برایم مثل زهر بود؛ دیگر هیچ لذتی نداشت و نگاه سنگین راهنما و دوستان نمایندگی، مرا به شدت آزار میداد و باعث خودخوری میشد.
تا اینکه با صحبتهای علی آقا، وارد لژیون ویلیام شدم و حدود یک ماه پس از ورود، هنوز روزی دو ـ سه نخ سیگار میکشیدم و آدامس نیکوتین هم مصرف میکردم. به قول راهنماهای ویلیام، «دو زمانه» شده بودم؛ یعنی هم سیگار میکشیدم و هم آدامس میخوردم.
اما با کمک راهنمای خوبم، حسین آقا درویشی، و با خواست و فرمانبرداری خودم، توانستم پس از ده ماه سیگار را درمان کنم. شکر خدا امروز بسیاری از بیماریهای تنفسیام برطرف شده، نگاه خانواده، مردم و جامعه نسبت به من تغییر کرده و این عادت بیستساله به راحتی کنار رفت.
توصیه من به دوستان سفر اولی که سیگار مصرف میکنند این است که همزمان با سفر DST، درمان سیگار را نیز آغاز کنند. زیرا اگر وارد سفر دوم شوند و هنوز سیگار بکشند، بسیار اذیت خواهند شد و درمان سیگار سختتر و دشوارتر میشود.
همانطور که جناب مهندس فرمودند: درمان مواد با درمان سیگار تکمیل میشود
در کنگره ۶۰ درمان سیگار و هر نوع مواد هم سخت است هم سهل اگر گوش به فرمان باشیم و تسلیم راهنما سهل است و به راحتی کنار میرود و نور وارد زندگی ما میشود، اما اگر بخواهیم با افکار خودمان و اندیشه های قبل جلو برویم سخت و حتی نشدنی میشود و همیشه در تاریکی و ظلمت باقی میمانیم.
حال تصمیم گیری با خودمان است که صفت های زشت و نا پسند گذشته را با خود حمل کنیم و یدک بکشیم ، یا اینکه یک انسان جدید با افکار و اندیشه های نو بشویم که هم برای خود هم جامعه و هم نو هایمان مفید و تاثیر گذار باشیم

سلام دوستان، احمد هستم یک مسافر
لژیون یکم
سفر که آغاز میشود، رهجو معمولاً امید چندانی به رهایی ندارد. ۴ ماه، ۵ ماه سفر میکند و فقط امیدش به این است که اگر آن پیشکسوت توانسته اعتیادش را درمان کند، من نیز میتوانم این کار را انجام دهم.
نزدیک به ۶ ماه سفر است که با بیم و امید حرکت میکند. برای همین است که خیلیها از سفر در کنگره نتیجه مطلوب را نمیگیرند. من خیلیها را دیدم که نتوانستند سفر خود را تمام کنند.
۶ یا ۷ ماه از سفر گذشته و دارو کم شده؛ بهجای اینکه حالش بهتر شود، در خود احساس بنبست میکند. باز با بیم و امید حرکت را ادامه میدهد، در حالی که میبیند تعدادی از هم لژیونیهایش سقوط کردهاند.
دارو را کم میکند و در نتیجه افکارش بههم میریزد. هر کس که با اصول کنگره دارو کم کند، میداند تقریباً حدود ۵ تا ۶ ماه رهجو آن ثبات رفتاری محکم را ندارد؛ مثلاً خوب نمیتواند ورزش کند یا زودرنج
میشود. مرتباً از طرف راهنما به او گفته میشود که به لژیون نیکوتین برود. زودرنجی، کمی اضطراب، کمی ناامیدی، فشارهای جامعه اکنون دیگر کاملاً قابل لمس است.
چرا؟ چون رهجو دارد دارو کم میکند و تمام حساسیتهایی که داشته، یکباره قابل لمس میشود. این همان نقطهای است که رهجویان بیشتری شکست میخورند.
آنهایی که حاضر به شکست خوردن نیستند، به پیشکسوت گوش میکنند و وارد لژیون سیگار میشوند. معمولاً ورود به لژیون سیگار کمی ناراحتی رهجو را زیاد میکند. اما هنوز ۲۵ روز از نکشیدن سیگار نگذشته، که تمام حال خرابیها به امید مطلق و پیروزی کامل تبدیل میشود.
فقط ۲۵ روز جویدن آدامس با رهجو کاری میکند که یک سال منظم خوردن دارو نمیتواند رهجو را اینطور رو به جلو پرتاب کند.
جویدن آدامس شکست کامل در سفر را به پیروزی کامل تبدیل میکند.
رهجویی که ناامید بود و میدید که اطرافیانش نمیتوانند سفر درست داشته باشند و خودش به خاطر کم کردن دارو انسان آسیبپذیری شده،
اکنون فقط با ۲۵ روز مقاومت یک پیروزی بزرگ و غیرقابل برگشت به دست آورده است.
این اعتقاد من است: رهجویی که ۲۵ روز آدامس بجود، آنچنان گردش دارو در بدنش منظم میشود و آنقدر ۹چآرامش به دست میآورد که ممکن نیست این حال خوب را با چیز دیگری عوض کند.
۲۵ روز آدامس جویدن باعث میشود که رهجو همین خط را تا راههای پیش ببرد.
خدمتگزاران سایت نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
104