چهاردهمین جلسه از دوره اول لژیون سردار مسافران نمایندگی ارگ کرمان با دستور جلسه ( در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می کنیم ؟)با استادی مسافر دانیال و نگهبانی راهنمای محترم مسافر محسن و دبیری مسافر حامد خزانهدار مسافر رضا روز سهشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ برگزار گردید :
خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان، دانیال هستم، مسافر :
سپاسگزار خداوند هستم که یک بار دیگر به من اجازه داد در جمع مهر و محبت کنگره ۶۰ حضور داشته باشم. از آقا محسن، ایجنت محترم، صمیمانه تشکر میکنم که اجازه خدمت به من دادند.
دستور جلسه در مورد «چگونه در کنگره قدردانی کنیم و قوانین کنگره» است. به نظر من، قوانین کنگره همان قوانین هستی هستند. برداشت من از صحبتهای آقای مهندس این است که منظور از قدردانی فقط خود کنگره نیست، بلکه این موضوع در تمام جمعها و زندگی ما معنا پیدا میکند.
میخواهم قدردانی خودم را بیان کنم. قبل از ورود به کنگره، اصلاً تعریف درستی از قدردانی نداشتم. از کودکی تا بزرگسالی تصور میکردم پدر، مادر و اطرافیان وظیفه دارند به من خدمت کنند. همیشه طلبکار، پرتوقع و فقط در حال دریافت بودم و چیزی به نام قدردانی را نمیشناختم. تا زمانی که وارد کنگره شدم و دیدم بچهها پاکت میدهند؛ آنجا بود که تازه معنای قدردانی را فهمیدم.

اگر بخواهم کمی به خودم تلنگر بزنم؛ من حدود سه سال است که در کنگره ۶۰ حضور دارم. اگر سیگار را در نظر بگیرم، روزی دو پاکت سیگار مصرف میکردم. سه سال یعنی حدود هزار روز و معادل دو هزار پاکت سیگار؛ پولی که هم به خودم و هم به اطرافیانم آسیب زده بودم. شبها با سیگار میخوابیدم و صبحها اولین کاری که میکردم روشن کردن سیگار بود.
آقای مهندس میفرمایند: «قلب ما با حس کار میکند.» هر شب که بدون بوی سیگار میخوابم، یاد آقای مجید زنگیآبادی میافتم و از ایشان قدردانی میکنم. هر صبحی که بدون سیگار آغاز میشود، اولین کسی که به یادم میآید ایشان هستند؛ همچنین راهنمای عزیزم آقای حمیدرضا و تمام دوستانی که به من خدمت کردند، از آقای مهندس گرفته تا همه کسانی که در سفر اول همراه من بودند.
قدردانیِ درست با حس است. یک نوع قدردانی زبانی داریم که آقای مهندس میفرمایند اگر میخواهید قدردانی کنید، آن را به زبان بیاورید. یکی از بزرگترین ضعفهای من این بود که اگر کسی را دوست داشتم، به او نمیگفتم. در باور من اینگونه جا افتاده بود که اگر به کسی ابراز علاقه کنی، پررو میشود. اما آقای مهندس میفرمایند اگر کسی را دوست داری، به او بگو؛ این خودش یک آیتم مهم از قدردانی است.
قدردانی با عمل، چیزی است که در کنگره به ما آموزش داده شده و من هم یاد گرفتهام؛ از جمله پاکت دادن. البته راهنما و خدمتگزاران چشمشان به پاکت نیست، اما بهترین لطفی که یک رهجو میتواند بعد از سفر اول به راهنمایش بکند، خدمتگزار شدن است. به قول آقای نقدی، در لژیون خدمتگزاران میفرمایند: آقای مهندس چراغ به دست دنبال خدمتگزار میگردد.
بزرگترین قدردانی یک رهجو از راهنما این است که خدماتی را که در سفر اول دریافت کرده، با خدمت کردن جبران کند؛ هرچند جبران واقعی ممکن نیست، اما حداقل دل خودمان را خوش میکنیم.
امروز بیرون از کنگره ۶۰ اوضاع مصرفکنندگان بسیار خراب است. قیمت مواد به شدت بالا رفته و شرایط بسیار سخت شده است. چند وقت پیش در محله ما چند ساقی را دستگیر کردند. بعد از آن، مصرفکنندهها آواره شدند؛ هرکدام در گوشهای منتظر بودند تا ساقیها دوباره پیدایشان شود. با کارت بانکی در صف میایستادند و با التماس میگفتند: «فلانی، من نوکرتم.»
من خودم هم دقیقاً همینطور بودم. آنجا ایستاده بودم و به پهنای صورتم اشک میریختم. هر کسی که از جلوی من رد میشد، انگار خودِ دانیال زمان مصرف بود که از مقابلم میگذشت. یادم رفت که چه بودم و امروز چه شدهام. زمانی که مصرفکننده بودم، اگر ساقی زنگ میزد، از خوشحالی بال در میآوردم؛ اما حالا وقتی راهنما زنگ میزند، ممکن است جواب ندهم و بعد بهانه بیاورم که گوشی روی سکوت بوده یا مشغول غذا خوردن بودهام.
بزرگترین قدردانی این است که خدمت کنیم و خدمتگزار باشیم. چون هر زمانی که قدر نعمتی را ندانیم، خداوند آن را از ما میگیرد.
خیلی وقتها پدر و مادرها زمانی از دست میروند که فرزندان دیگر قدرشان را نمیدانند؛ وقتی سنشان بالا میرود و به جای احترام، زخمزبان میشنوند. نعمتها هم همینطور هستند؛ رهایی هم همین است. اگر قدردان نباشیم، از دست میرود.
«شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت، از کفت بیرون کند.»
انشاءالله بتوانم در کنگره بمانم و از همه بزرگان آموزش بگیرم.
خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.



غکس و تایپ : مسافر سهیل لژیون دوم
ویرایش و بارگزاری : مسافر احسان لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
191