جلسه چهاردهم از دوره هشتادوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی آکادمی با استادی همسفر زری، نگهبانی همسفر فریماه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «در کنگره۶۰ چگونه قدردانی کنیم»؟ در روز سهشنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از گروه مرزبانی، ایجنت شعبه، نگهبان و دبیر سپاسگزارم که از من دعوت کردند در خدمت شما عزیزان باشم. فکر نمیکردم بعد از تودیع برایم دلتنگی ایجاد شود. دلم برای همه شما تنگ شده بود. انشاءالله خداوند یاری کند که همه ما انسانهای صالحی باشیم و در صراطمستقیم حرکت کنیم.
دستور جلسه امروز موضوعی است که شاید یک تازهوارد با خودش بگوید قدردانی چه ربطی به اعتیاد دارد؟ بهطورقطع آقای مهندس و گروه دیدهبانها تفکر خاصی داشتهاند که این دستور جلسه را بعد از ۱۰ وادی و قبل از جشن هفته همسفر قراردادند. من پیشاپیش هفته همسفر را به شما همسفران صبور و عزیز تبریک میگویم. امیدوارم ابتدا شما قدر مسافران خود را بدانید و انشاءالله آنها نیز ارزش شما را میدانند.
موضوع شکرگزاری بحث عظیمی است. گاهی ما فکر میکنیم که شکرگزاری یا قدردانی فقط مخصوص خداوند است. من در گذشته تصور میکردم بهجز پدر و مادرم ضرورتی ندارد از شخص دیگری تشکر کنم. با ورود به کنگره متوجه شدم افرادی در کنار ما هستند که دنیای ما را عوض میکنند. در حال حاضر راهنمایم بهطور واقعی رب زمینی من شده است. نکاتی که مادرم باید به من یاد میداد را در کنار راهنمایم آموختم. روش درست زیستن را از راهنمایم و در کنار خانم آنی بزرگوار، خانم کماندار و خانم شانی یاد گرفتم. این مسائل را در طول ۱۲ سال مدرسه و ۶ سال دانشگاه نیز به من آموزش ندادند.
هیچکدام از ما نکات موردنیاز برای درست زندگی کردن و انسان درستی برای جهان هستی بودن را نیاموختهایم؛ ولی در کنگره همهچیز را فراگرفتیم. افراد قدیمی که از سال ۸۷ من را میشناسند، اطلاع دارند که من چگونه بودم و اکنون چقدر تغییر کردهام. من مانند اسپند روی آتش بودم و با یک کبریت منفجر میشدم. عدم تعادل در من موج میزد. بسیار زودرنج و عصبی بودم و کسی نمیتوانست من را تحمل کند؛ حتی خودم نیز بهسختی خودم را تحمل میکردم. کنگره بهخوبی مرا مهار کرد و مثل موم در دستش نرم شدم و آموزش گرفتم.
استاد امین یک همسفر را به مشک آبی تشبیه میکنند که در ابتدای ورود به کنگره سوراخ است. او هر روزی که به کنگره میآید انرژی کسب میکند؛ ولی بهمحض اینکه از در شعبه خارج میشود دوباره غم عالم را دارد. بعد از مدتی با کاربردی کردن آموزشها، آن سوراخ کمکم ترمیم شده و آنچنان سرشار از انرژی میشود که برای جلسات بعدی لژیون خود و دیدن راهنما و هم لژیونیهایش لحظهشماری میکند تا آموزش بگیرد.
من این مطالب را در کجا میتوانستم بیاموزم؟ کلاسهای مختلف جهانبینی، انسانشناسی و فلسفه به درد من نخورد. من نیز مانند مسافرم تمام راهها را برای رسیدن به خودم پیدا کرده و رفته بودم؛ اما همه آنها بیراهه بودند و نتیجه نداشتند. سرانجام به نقطه پایان رسیدم. با ورود به کنگره شروع به آموختن کردم و متوجه شدم اینجا جهانی دیگر است.
قدر؛ یعنی اندازه و دانی؛ یعنی دانستن. قدردانی از کنگره؛ یعنی اندازه اینجا را بدانم. من بهاندازهای که دریافت کردم، چقدر برای کنگره ارزش قائل هستم؟ آیا بعد از این همه مدت هنوز در خم یک کوچه هستم و میگویم اینهمه آمدم؛ ولی اتفاق خوبی رخ نداده، برای چه میآیم و حالا چهکار کنم؟ اگر به بیراهه میروم راه اشتباه نیست؛ بلکه من مسیر را اشتباه میروم و باید با شروع دوباره، از اول روی خودم درست کار کنم. من به رهجوهایم میگفتم اگر حالتان بد و مسیر اشتباه است، بروید از اول شروع کنید. این کار بسیار تأثیر داشت و جهانشان را تغییر داد.
من چگونه میتوانم با کلام، عمل یا قلبم قدر کنگره و راهنمایم را بدانم؟ حداقل کاری که راهنما کرده، این است که تو را آرام روی صندلی نشانده تا فقط گوش بدهی. هیچکس نمیتوانست اینگونه به تو آرامش بدهد. من سال ۸۶ به جلسات مشاوره میرفتم و برای ۴۵ دقیقه مشاوره مبلغ ۴۵۰۰۰ تومان پرداخت میکردم؛ ولی هیچکدام از صحبتهای مشاور در ذهنم نمیماند. هرچقدر از خدمتگزاران و کاری که کنگره با من کرده است بگویم بازهم کم و زبانم قاصر است.
از خداوند و راهنمایم سپاسگزارم که من را در وادی خدمت قراردادند. من به کنگره آمدم تا مسافرم رها شود و برود؛ ولی خودم با خدمت کردن انرژیهای بسیاری دریافت کردم و ماندگار شدم. خداوند در این مسیر مرا بهجاهایی هدایت کرد که باورم نمیشد. من به اصرار راهنمایم، شال راهنمایی گرفتم و بعدازآن متوجه شدم راهنمایی دنیای عجیبی است که خودم را با خودم مواجه میکند. رهجوهایی که در لژیون من قرار میگیرند بهنوعی خودم هستند و با هرکدام از آنها گرههایم را باز میکنم.
جایگاههای اسیستانت و ایجنت نیز هرکدام بهنوعی برایم آموزش داشتند. من همیشه سعی کردم با تمام تلاش خود در جهت بهتر شدن کنگره قدم بردارم. انشاءالله همه شما در مسیر این بازی قرار بگیرید و خدمتگزار خوبی برای کنگره باشید. قدر کنگره، مرزبانان، راهنمایان، دیدهبانان و همه خدمتگزارانی که کمک میکنند تا جلسات آموزشی در صلح و آرامش برگزار شود را بدانیم و در مناسبتهای مختلف با تقدیم پاکت از آنها سپاسگزاری کنیم.
من همیشه به رهجوهایم میگفتم طوری از خدمتگزاران قدردانی کنید که وقتی خودتان خدمتگزار شدید، نگویید: «ایوای! چرا اینجوری شد»؟ خدا را شکر میکنم که ۶ سال راهنما بودم. در این مدت وقتی رهجوهایم به من پاکت میدادند فقط نوشته آن را برمیداشتم و در پاکت را میبستم و به مبلغ آن نگاه نمیکردم. راهنما، مرزبان، ایجنت و دیدهبان برای رشد و تعالی و دل خودش خدمت میکند.
من باید به وظایف خود آگاه باشم و ناسپاسی نکنم. امیرالمؤمنین میفرماید: «ناسپاسی بزرگترین آفت انسان است». کسی که از مخلوقین خداوند سپاسگزاری نکند از خالق نیز نمیتواند سپاسگزاری کند. اکنونکه من در حال آموزش هستم؛ باید سعی کنم به بهترین خودم تبدیل شوم و در حد توانم آنگونه که شایسته خودم است، در مناسبتها از خدمتگزاران قدردانی کرده و صد خود را بگذارم.
معرفی برندگان تنیس روی میز تیم آکادمی (1) در هفتمین دوره مسابقات جام عقاب طلایی

معرفی برندگان بدمینتون تیم آکادمی (1) در هفتمین دوره مسابقات جام عقاب طلایی

رهایی ۴۰ سیدی همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر زری (لژیون دهم)

برگزاری انتخابات نگهبانی (دوره هشتادوهفتم) همسفران نمایندگی آکادمی


مرزبانان کشیک: همسفر بهاره و مسافر حامد
عکاس: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر شادی
تایپیست: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر پروین
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پانزدهم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
256