English Version
This Site Is Available In English

شکر برای حضور در کنگره۶۰

شکر برای حضور در کنگره۶۰

سلام دوستان شیما هستم همسفر احمد
امشب دلم می‌خواهد انگشت اشاره‌ام را روی صفحه موبایلم بچرخانم و با نوشتن، قدردان عزیزانی باشم که پر از عشق و محبت هستند. عزیزانی که با جان‌ودل در این مسیر با من هم‌قدم هستند و در کنار هم سفر می‌کنیم. همیشه می‌گویند: وقتی می‌خواهی کسی را بشناسی با او همسفر شو، اکنون من همسفر و مسافرانی را در این سفر پیدا کرده‌ام که همیشه قدردان و سپاسگزار این مکان هستند. سپاسگزار خداوندی که اذن ورودشان را به کنگره صادر کرده است. من خودم اگر از زیبایی‌های این سفر بگویم و صفت‌هایی که در من تغییر کرده است با آموزش‌های ناب کنگره. توانستم مرگ مادرم را بپذیرم؛ زیرا قبل از اینکه به کنگره بیایم او درگیر سرطان مغز و استخوان شد.

در این مدت خواب‌وخوراک از من گرفته شد. همیشه در حال گریه‌کردن بودم و نمی‌توانستم مریضی مادرم را بپذیرم. این دردو رنج‌های من کم‌کم با سفیدشدن موهایم ظاهر شد تا اینکه نمی‌دانم چگونه قسمت و روزی من شد که به کنگره راه پیدا کردم، نمی‌دانم که چه کاری انجام داده بودم. از وقتی که وارد کنگره شدم کلا تفکرم تغییر کرد، مسیرم را از آن تاریکی و جهنمی که برای خودم و خانواده‌ام درست کرده بودم تغییر دادم و به‌طرف نور و روشنایی حرکت کردم. حس‌های یخ زده‌ام زمانی که به روشنایی رسیدم شروع به باز شدن کردند. آرامش عجیبی را در درونم احساس می‌کردم.

بعد از چند ماهی که به کنگره آمده بودم مادرم را از دست دادم؛ اما باوری در ناباوری برایم اتفاق افتاد که توانستم مرگ مادرم را بپذیرم و بدون اینکه برای خود و خانواده‌ام مشکلی درست کنم به زندگی‌ام ادامه دادم؛ البته سی‌دی‌هایم را به‌موقع می‌نوشتم و به‌موقع سر جلسه عمومی حضور پیدا می‌کردم و این آرامش را مدیون کنگره، آقای مهندس و راهنمای خوبم هستم. نمی‌دانم که چگونه می‌توانم قدردان کنگره باشم؛ اما با گوش کردن سی‌دی‌ها آقای مهندس می‌فرمایند: که «ما حتی از راننده یک تاکسی با اینکه کرایه‌اش را هم داده‌ایم؛ باید تشکر کنیم». من این کار را در بیرون از کنگره شروع کردم به اجراکردن.

از تک‌تک عزیزانی که برایم کاری کرده بودند قدردانی می‌کردم و این کار باعث شد عشق و محبت بین من، دوستانم و حتی خانواده‌ام بیشتر شود و واقعاً شکرگزار خداوند برای تمام داشته‌هایم هستم. از ته قلبم خواستارم روزی بتوانم در کنگره خدمتگزار لایقی باشم و هر سال در گلریزان شرکت و بهای این حال خوش را پرداخت کنم. من باید به حرمت‌ها و قوانین کنگره احترام بگذارم تا از مسیر سبز کنگره خارج نشوم. از تک‌تک شما عزیزان سپاسگزارم که دل‌نوشته مرا خوانید.

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
با عشق تمام، تبریک این هفته بزرگ را تقدیم می‌کنم به بزرگ‌مرد ایران، خانواده گرامی‌شان و همه اعضای باصفای کنگره۶۰. خدایا شکر که صدای دلم را شنیدی و دستم را گرفتی پیش از آنکه در تاریکی گم شوم. روزهایی بود که قلبم در سکوت می‌گریست و امیدم رنگ‌باخته بود؛ اما تو مرا به جایی رساندی که نور، دوباره در وجودم زنده شد. کنگره شد خانه عشق، مأمن آرامش، پناه بی‌پناهان. از جان‌ودل سپاس آن بزرگ‌مرد ایران‌زمین را دارم که نوری به زندگی‌ها بخشید. او فرشته‌ی نجات است، پدری از جنس مهر، امید برای دل‌های خسته.
هر سخنش، نوازشی بر روح و هر نگاهش، چراغی در مسیر انسانیت است. خدایا عمرش را بلند کن، آرامش و سلامت را بر وجودش جاری ساز. من همیشه از تو می‌خواستم فرشته‌ای برای درد بی‌درمان اعتیاد بفرستی و تو او را فرستادی؛ فرشته‌ای واقعی، میان ما، روی همین زمین. درمان را نیز با او فرستادی؛ همان شربت عشق، همان OT که جان را تازه می‌کند. خدایا شکر برای این هدیه بزرگ، برای این دست مهربان و قلب روشن. سال‌ها دنبال فرشته‌ای بودم و امروز می‌بینم که فرشته، انسان مهر است. فهمیده‌ام دیدن فرشته، دید قلب می‌خواهد نه فقط چشم.

وقتی عشق به میان می‌آید، همه چیز رنگ نجات و معنا می‌گیرد. در این مسیر، هر لحظه سپاس تو را می‌گویم که مرا از تاریکی به روشنایی رساندی. شکر برای حضور این مرد بزرگ، نشانه عشق تو بر زمین. شکر برای لحظه‌هایی که امید دوباره متولد شد. از اعماق دل، آرزو می‌کنم خواسته این فرشته تحقق یابد؛ جهانی‌شدن کنگره۶۰ تا عشقش در دل جهان جاری شود.

رابط خبری: راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .