با عرض سلام و احترام، من محمدعلی هستم، یک مسافر.
خدا را شاکرم که فرصت خدمت در کنگره ۶۰ به من داده شد و از جناب مهندس بابت محیا نمودن این بستر و آموزشهایشان سپاسگزارم. همچنین از راهنمای دلسوز و بزرگوارم، آقا هادی، تشکر میکنم.
از سن ۱۵ سالگی درگیر نیروی اهریمن بودم تا اینکه نفس مطمئنهام در هر بار مصرف محرکها بیدار میشد و مرا زیر سرزنشها له میکرد. در همین اوضاع یکی از دوستانم به کنگره ۶۰ رفت و به من میگفت که بیایم، اما به جای قبول دوستی او و پذیرفتن صراط مستقیم، به دنبال نقض سخنان و اعتقادات جناب مهندس و کنگره ۶۰ بودم. ولی چه خوب است که خداوند فرمود:"«ید الله فوق ایدیهم…» نیروی خداوند بالاتر از هر نیرویی است" و چه برسد به نیروی اهریمن. بهراستی، هر استدلال منفی که در مقابل صراط مستقیم باشد، به راحتی نقض میشود.
اما به خاطر اوضاع اعتیاد و بیماری آلوپسی که تمام موهای سر و صورتم ریخته بود، از روی ناچاری و با اصرار دوستم، وارد کنگره ۶۰ شدم. مدتها بود که برای هیچیک از مشکلاتم درمانی پیدا نمیکردم. از روز اولی که به عنوان مسافر وارد شدم، راهنمای محترم به من گفت کنار او بنشینم و از همانجا محبت من با کنگره ۶۰ شکل گرفت.
در سه ماه اول فقط به دنبال درمانم بودم و به این فکر نمیکردم که ماندگار شوم. بعد از سه ماه پی بردم که چقدر درست انجام دادن کارهایم و رضایت راهنمایم از من، لذتی عجیب دارد. یک ماه بعد، متوجه شدم که تمام موهای سر و صورتم دوباره رویش پیدا کردهاند. این درمانی بود که من پنج سال به دنبالش بودم و هیچ پزشکی برایم درمانی نداشت.
تمام رویدادها، از جمله درمانم، آرامشم و حال خوبم، رفع مشکلاتم و ورود خوبیها به زندگیم، عشقی را نسبت به کنگره ۶۰ در دل من ایجاد کردند؛ عشقی که از هم گسستنی نیست. مگر جایی هست که اینگونه همراه با آگاهی به من حال خوب ببخشد؟ چرا باید لحظهشماری کنم تا سفر اولم تمام شود و کنگره ۶۰ را ترک کنم، وقتی که میخواهم تا هستم به کنگره ۶۰ خدمت کنم؟ چرا این مکان را ترک کنم، وقتی که در این مسیر معجزه به صورت مکرر ایجاد میشود؟
از خداوند میخواهم که این مسیر در جاودانگی من قرار داده شود و با تمام توانم برای آن تلاش میکنم. از تمام اعضای کنگره ۶۰، از جمله بنیانگذار و خدمتگذاران، سپاسگزارم.
نگارش: مسافر محمد علی لژیون سوم
گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
257