English Version
This Site Is Available In English

رعایت قوانین در سفر اول نوعی قدردانی است

رعایت قوانین در سفر اول نوعی قدردانی است

"بنام قدرت مطلق"

جلسه سیزدهم از دوره چهارم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان با استادی راهنمای محترم مسافر مصدق ، نگهبانی مسافر منصور و دبیری مسافر فرهاد با دستور جلسه " در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می کنیم " مورخ  دوشنبه 24 آذر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

 

سخنان استاد:

 

سلام دوستان،

مصدق هستم، یک مسافر.

در ابتدا از آقا منصور نگهبان جلسه و دبیر محترم، آقا فرهاد، و همینطور از آقا ایمان صمیمانه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه حضور داشته باشم، خدمت کنم و آموزش بگیرم.

موضوع دستور جلسه درباره‌ی این است که «من چگونه در کنگره قدردانی می‌کنم».
به نظر من، پیش از هر چیز باید به آن درک، دانایی و آگاهی برسم که بدانم اصلاً از چه چیزی و برای چه چیزی می‌خواهم قدردانی کنم. اگر می‌خواهم از کنگره قدردانی کنم، باید ببینم کنگره برای من چه کاری انجام داده است.

ابتدا درباره‌ی مسافر سفر اول صحبت می‌کنم؛ این‌که یک سفر اولی چگونه می‌تواند قدردانی خود را نشان دهد. قدردانی یک مسافر سفر اول، صبر و شکیبایی است. قدردانی او این است که صادق و راست‌گو باشد، قوانین و حرمت‌های کنگره را به‌خوبی رعایت کند، انضباط کنگره را جدی بگیرد، سی‌دی‌ها را منظم و درست بنویسد، داروی خود را به‌موقع مصرف کند، سرِ وقت وارد جلسه شود و سرِ وقت جلسه را ترک کند. این‌ها کارهایی است که یک مسافر سفر اول، از آغاز سفر تا زمانی که گل رهایی خود را دریافت می‌کند، با انجام دادنشان می‌تواند قدردانی عملی خود را از کنگره نشان دهد.

وقتی گل رهایی خود را از دستان آقای مهندس دریافت می‌کنم و وارد سفر دوم می‌شوم، با آموزش‌هایی که از کنگره گرفته‌ام به آن سطح از آگاهی می‌رسم که بدانم چه کاری باید انجام دهم و کنگره چه چیزی به من داده است.

 

من زمانی که سفر اول را پشت سر گذاشتم، تازه فهمیدم پیش از آن چه کسی بودم؛ با چه حجم عظیمی از تاریکی، تخریب و حالِ خراب وارد کنگره شده بودم. بعد از یک سال سفر، فهمیدم کنگره با من چه کرد و چه تغییر عمیقی در ذهن و زندگی من به وجود آورد.

قدردانی می‌تواند سه مرحله داشته باشد: ذهنی، گفتاری و عملی.
ابتدا ذهنی است؛ یعنی در ذهن خود بنشینم و فکر کنم که کنگره برای من چه کرده است. این‌که من را از آن‌همه باتلاق، تاریکی و بدبختی نجات داد و حداقلِ حداقلش این بود که به آرامش رسیدم، به حال خوب رسیدم، به درست فکر کردن رسیدم و یاد گرفتم چگونه زندگی سالم‌تری داشته باشم.

مرحله‌ی بعد، گفتاری است؛ یعنی تشکر کردن. باید از همه تشکر کنم؛ از تک‌تک اعضای کنگره، از مهماندار، نگهبان نظم، ایجنت، مرزبان و راهنما. باید از مرزبانی تشکر کنم که ساعت یک یا یک‌ونیم ظهر درِ مجموعه را باز می‌کند و آخرین نفری است که حدود ساعت نه شب می‌رود. این‌ها چیزهایی است که ما در کنگره یاد می‌گیریم.

 

پیش از ورود به کنگره، این‌ها را بلد نبودم. بیرون از کنگره هر کاری می‌کردیم، می‌گفتیم «وظیفه است». حتی تشکر کردن را هم بلد نبودیم. من خودم قدردان زحمات پدر و مادرم نبودم. مادرم ـ خدا رحمتش کند ـ بیمار بود و در تهران، خانه‌ی خواهرم زندگی می‌کرد. به خاطر اعتیادم نتوانستم کنار او باشم. شبی که حالش بد بود، حدود ساعت هفت یا هشت شب، من از سر کار برگشته بودم، خمار بودم و نتوانستم به دیدنش بروم. تماس گرفتم و بهانه آوردم و چند روز بعد از دنیا رفت. این حسرت هنوز هم با من است و هنوز بابت آن غصه می‌خورم.

بیرون از کنگره این آگاهی‌ها را نداشتیم. اما الحمدلله وقتی وارد کنگره شدم، به دانشی رسیدم که فهمیدم واقعاً چقدر به کنگره بدهکار هستم. من که عددی نیستم؛ حتی مهندس، با آن همه سال خدمت خالصانه، باز هم می‌فرماید که خود را بدهکار کنگره می‌داند. من که جای خود دارم.

من خدمت می‌کنم تا حال خودم خوب باشد، به آرامش برسم و چیزهایی را که در دوران اعتیاد و تاریکی از دست داده بودم، دوباره به دست بیاورم. خدا را شکر می‌کنم که در کنگره حضور دارم و با خدمت کردن، بتوانم نوری باشم برای این شعبه و دیگر شعبه‌ها، تا کسانی مثل خودم که بیرون از کنگره هستند و هنوز آشنایی ندارند، به درمان برسند.

در پایان از خداوند سپاسگزارم و از شما عزیزان تشکر می‌کنم که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

تایپ، عکس و بارگذاری : مسافر مصطفی 

مرزبان خبری : مسافر محسن 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .