English Version
This Site Is Available In English

تکرار می‌کنم تا فراموش نکنم چه جایگاهی داشتم

تکرار می‌کنم تا فراموش نکنم چه جایگاهی داشتم


هشتمین جلسه از دور اول سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی لامرد، با استادی راهنما مسافر مهرزاد، نگهبانی مسافر علی‌اکبر و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه‌ «در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟» یک‌شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، مهرزاد هستم یک مسافر.
شاکر خداوند هستم؛ تشکر ویژه دارم خدمت جناب مهندس و خانواده محترمشان و هم‌چنین ایجنت، مرزبانان و همه خدمتگزاران در نشریات، OT، سایت، پرتال و هرکسی که به‌عنوان یک خدمتگزار در نمایندگی زحمت می‌کشد تا یک نفر رها شود؛ هر جلسه که می‌آیم این را تکرار می‌کنم و می‌گویم که خدمت‌گزاران انسان‌های خیلی قوی هستند، انسان‌هایی که راه را باز می‌کنند برای یک دردمند مثل خودشان.

دستور جلسه «چگونه در کنگره 60 قدردانی می‌کنیم؟» هست؛ این سؤال پیش می‌آید که کنگره برای من چه کرده و من چه داده‌ام و چه گرفته‌ام؟ وظیفه من به جهت قدردانی در این سیستم چیست؟ در ابتدا یک نگاهی به گذشته داشته باشم، به قبل از این‌که به کنگره بیایم تا بدانم چه به دست آورده‌ام و چه کاری باید به‌ عنوان قدردانی بکنم. من خیلی راه‌ها را امتحان کردم و خیلی از راه‌ها را هم چون می‌ترسیدم و جرأت آن را نداشتم، امتحان نکردم؛ به دلیل این‌که در اطرافم به‌خوبی می‌دیدم  افرادی که آن مسیرها را می‌روند سریعاً برمی‌گردند و دوباره مصرف می‌کنند؛ پس با خودم می‌گفتم چه لزومی دارد که خودم را زجر بدهم و خماری را تجربه کنم و واقعاً هم همین نظر را داشتم.

قبل از این‌که پیام کنگره به من برسد واقعاً درمانده و مستأصل بودم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم، این را هم برای شما عرض می‌کنم و هم برای خودم تکرار می‌کنم که فراموش نکنم و بدانم چه جایگاهی داشتم و حالا چه چیزهایی را به دست آورده‌ام تا قدردانش باشم.
من فقط زنده بودم ولی زندگی نمی‌کردم، فقط یک مرده متحرک، کسی که شب تا صبح مواد مصرف می‌کند و صبح تا عصر می‌خوابد؛ همیشه شب تا صبح به خداوند التماس می‌کردم که یک راهی سر راهم قرار بدهد تا من از دام اعتیاد رها شوم. تا این‌که خداوند راهش را برایم باز کرد و پیامش را از طریق یک نفر برای من فرستاد که او خودش هنوز مصرف‌کننده است، چراکه اجازه آمدن و استفاده از علم کنگره به هرکسی داده نمی‌شود و این یک حقیقت است.

زمانی که وارد لژیون شدم راهنمایم دو تا سؤال از من پرسید و من هم این سؤال را از تمامی رهجوهایی که می‌آیند می‌پرسم، آیا از اعتیاد خسته شده‌ای؟ اگر گفت بله، می‌گویم پس هرچه که من گفتم باید بگویی چشم و این چشم برای من هنوز ادامه دارد، چراکه در کنگره ۶۰ یک آگاهی به من بخشیده شد که قبل از آن نداشتم.
ما در کنگره ایمان‌داریم که تمام صفات ما ازجمله همین اعتیاد با مرگ از بین نمی‌رود؛ یعنی ما بوده‌ایم، هستیم و خواهیم بود؛ یعنی هر صفتی داشته باشم مثل فقر، منیت، حسادت، تجسس، ظن بد و هرچیزی که فکرش را کنی، این صفات را با خودم حمل می‌کنم اعتیاد هم همین بوده من از قبل داشته‌ام و اگر درمانش نکنم با من هست و هیچ راه فراری هم نیست؛ اما حالا در کنگره به لطف خداوند و انسان‌های بزرگ یک فرصتی ایجادشده که من می‌توانم این صفات را از خودم دور کنم. این یک فرصت است که به هر انسانی داده نخواهد شد.

این دستور جلسه واقعاً دستور جلسه مهمی است و جای فکر کردن دارد که آیا کنگره فقط منوط به درمان اعتیاد است یا این‌که علم زندگی را دارد به من یاد می‌دهد؟
من چگونه می‌توانم قدردان یادگیری علم زندگی که علاوه بر نعمت سلامتی به من داده‌شده است، باشم؟ آیا چیزی هست که در کفه دیگر ترازو بگذارم در مقابل چیزی که دریافت کرده ام؟ انسان‌هایی که به من رایگان خدمت کرده‌اند تا سلامتی‌ام را برای همیشه به دست بیاورم؛ فرصتی استثنایی که به من داده شد تا بتوانم صفاتم را تغییر بدهم؛ واقعاً چه اولویت دیگری برای من وجود دارد که بتوانم در مقابلش بگذارم؟ هیچ‌چیز در هستی مهم‌تر از این نیست که در سفر اول اولویت من درمان باشد اگرنه از رحمت خداوند دور می‌شوم.

از خداوند می‌خواهم که اجازه خدمت به دیگر انسان‌ها را به من بدهد.
ممنونم که به حرف‌های من گوش کردید.

 

نگارش: مسافر رضا (لژیون دوم)
ویرایش: مسافر امیر (لژیون دوم)
عکس: مسافر رضا (لژیون دوم)
تهیه و تنظیم: همسفر علی (لژیون دوم)
ارسال: مسافر محمود (دبیر سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .