همسفر زهرا؛
شکرگزار خداوند بزرگ میباشم که راه من را در مسیر کنگره60 قرار داد تا از علم کنگره بهرهمند شوم تا به آرامش برسم آقای مهندس سالها درگیر اعتیاد بودند و تلاش میکردند رها شودند؛ ولی هر بار به در بسته میخورند؛ وقتی متدDST در ماه مبارک رمضان برای ایشان الهام شد خود را درمان کردند تلاش کردند تا با این علم بقیه هم به درمان برسند؛ چون با گوشت، پوست و خون این بیماری را چشیده بودند و میدانستند که اعتیاد با خانوادهها چه کرده و چه میکند تلاش کردند تا کنگره را راهاندازی کنند در این مسیر خیلی جلوی راه ایشان سنگ میانداختند؛ ولی آقای مهندس ناامید نمیشدند و به تلاش خود ادامه میدادند در نتیجه کنگره60 با موفقیت توانست راه خود را ادامه دهد؛ وقتی آقای مهندس با این همه تلاش میگویند: «من به کنگره بدهکار میباشم» من زهرا وارد یک جای امن، حاضر و آماده شدم و به حال خوش رسیدم چهقدر به کنگره بدهکار میباشم و چگونه باید از کنگره قدردانی کنم؟ من وقتی به روزهای قبل از کنگره برمیگردم و به آن روزها نگاه میکنم اشکم در میآید من آن روز غرق در ناامیدی و توی تاریکی فرو رفته بودم قدر داشتههای خود را نمیدانستم موفقیت بچههای خود و سلامتی خودم را نمیدیدم و فقط به مسافرم زوم کرده بودم؛ وقتی وارد کنگره شدم و آموزشها را یاد گرفتم متوجه شدم باید قدر داشتههای خود را بدانم، زیاد به گذشته فکر نکنم، از آینده نترسم و همیشه در حال زندگی کنم تا بتوانم در آرامش باشم؛ وقتی روزهای قبل و بعد از کنگره را کنار هم میگذارم میبینم من به کنگره خیلی بدهکار میباشم و این بدهی را باید پرداخت کنم. من اول باید نظم را رعایت کنم، بهموقع در جلسهها حضور داشته باشم، فرمانبردار باشم، عضو لژیون سردار شوم، سبد را حمایت کنم، همیشه در خدمتگزاری پیشقدم باشم و احترام به پیشکسوتان هیچوقت یادم نرود. من همیشه شکرگزار خداوند بزرگ میباشم که اذن ورود من را به کنگره خواند و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و همچنین همه راهنمایان کنگره60 میباشم.
همسفر مریم؛
«در کنگره60 چگونه قدرانی می کنیم» یکی از زیباترین قدردانی، قدردانی از نعمتهای خداوند است بیمنت و خواسته همه چیز را در اختیار من گذاشته است و من همسفر باید آن نعمتها را ببینم، بشناسم و از آنها به درستی استفاده کنم؛ وقتی که فکر میکنم یکی از نعمتهایی که خداوند به من داده را از من گرفته شود با چه مشکلاتی روبرو میشوم؛ وقتی زندگی گذشته خود را با زندگی الان خود مقایسه میکنم هزاران بار شکر میکنم و گاهی اوقات برای خود یادآوری میکنم که کجا بودم و به کجا رسیدم زمانی نه بخشش بلد بودم نه حال خوبی داشتم و با کوچکترین حرف به هم میریختم و عصبی میشدم؛ اما امروز خود را که نگاه میکنم میبینم که آن مریم سابق نیستم تغییر کردهام که همه را مدیون کنگره60 میباشم من به کنگره و قوانین آن ایمان دارم قدردان همه عزیزانی که در کنگره میباشند و خدمت میکنند میباشم و با پاکت دادن و احترام گذاشتن شاید بتوانم ذرهای از زحمتهای آنها را جبران کنم یادم میآید زمانی آرزو داشتم همه چیز را بدهم تا از تاریکی و اعتیاد مسافر خود رها شوم و امروز باید هم با گفتار هم با کردار هم با عمل جبران خسارت کنم. در کنگره همه کارها گروهی میباشند و همه در درمان اعتیاد به هم کمک میرسانند و از همه کسانی که به گونهای که به من کمک کردهاند سپاسگزارم. قدردانی از دیدگاه من یک هنر، مهارت یا نعمت است که هر کسی نمیتواند آن را داشته باشد خدا را شاکرم بابت اینکه با کنگره آشنا شدم و توانستم این نعمت که خداوند به من داده را عملی کنم و در زندگی هم قدردان باشم از آقای مهندس که بیمنت و با بخشش کامل زندگی من را نجات داد.
همسفر معصومه؛
جناب مهندس دژاکام انسانی میباشند که با اندیشه، عشق و خدمت بیدریغ خود نه تنها مسافران؛ بلکه همسفران را نیز از تاریکیها عبور میدهند و امید را به زندگی ما باز میگردانند. حضور در این مجموعه برای من نعمتی بزرگ و لطفی از جانب خداوند است من بهعنوان یک همسفر شاهد میباشم که چهطور کنگره60 دردها را آرام میکند، خانوادهها را دوباره کنار هم مینشاند و از دل تاریکی روشنایی میسازد این لطفی است که هیچوقت فراموش نمیکنم و هیچ زبانی قادر نیست حق شکر آن را ادا کند با قلبی سرشار از عشق و قدردانی جا دارد از همه کسانی که در مسیر رهایی و دانایی کنار من بودند تشکر کنم نخست از بنیان کنگره جناب مهندس دژاکام که با تفکر، دانش و عشق بیپایان خود مسیر روشن رهایی را برای ما هموار کردند سپاسگزارم؛ اگر امروز مزه آرامش و تعادل را میچشم از برکت اندیشهای است که ایشان در این مکان مقدس جاری کردند از راهنمای عزیزم که با محبت، صبر و آموزشهای کاربردی من را از تاریکی به سمت روشنایی هدایت کردند کمال تشکر را دارم جمله به جمله آموزشهای شما چراغ راه من بوده و خواهد بود همه عزیزان با عشق بیمنت خدمت بیپایان ساختار این مکان امن و مقدس را پابرجا نگه میدارید تا امثال من بتوانند راه خود را پیدا کنند در پایان دست همه شما را با احترام میفشارم و امیدوارم بتوانم ذرهای از این مهر و آموزش را در قالب خدمت سالم جبران کنم.
نویسندگان: همسفران لژیون اول و دوم
ویرایش: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
95