English Version
This Site Is Available In English

قدردانی؛ کلید آرامش و رهایی

قدردانی؛ کلید آرامش و رهایی

نهمین جلسه از دوره نود و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره60 نمایندگی آکادمی با استادی راهنمای محترم مسافر سیروس، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه " در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟ " در ادامه تولد پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر مجید 22 آذر 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان سیروس هستم مسافر، خدارا شاکرم که یک بار دیگر دراین جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم؛ از مرزبان‌ها و ایجنت محترم گروه مسافران و ایجنت بخش همسفران تشکر می‌کنم. امیدوارم که امروز با هم یک جلسه خوب داشته باشیم. دستور جلسه امروز دو بخش می‌باشد که بخش اول دستور جلسه هفتگی می‌باشد و قسمت دوم تولد پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر مجید است. بارها گفتم و باز هم خواهم گفت حدود بیست سالی که در کنگره بودم، هستم و خواهم بود لیاقت خدمتگزاری را خداوند به من داد امیدوارم که این لیاقت برای همیشه ماندگار باشد. بارها آقای مهندس فرمودند که کنگره60 مهد و محل آموزش می‌باشد، یعنی این‌که در کنگره آموزش می‌گیریم تا در بیرون اجرا کنیم.

اگر این دستور جلسه را من فهمیده باشم امکان ندارد که در پنچشنبه گذشته از مادر و همسرم قدردانی نکرده باشم. من نباید در کنگره یک شخصیت داشته باشم و در بیرون کنگره یک شخصیت دیگر. آقای مهندس فرمودند اگر می‌خواهیم با آموزش‌ها برابر باشیم و آنها را کاربردی کنیم صور آشکار و صور پنهان ما باید به یک شکل در بیاید یعنی آن چیزی که در برون ماست با درون ما یکی شود تا به آرامش برسم.  سال‌ها به کنگره می‌آمدم و به درمان و حال خوب نمی‌رسیدم و از خودم می‌پرسیدم که دلیلش چیست؟ تا این‌که متوجه شدم نسبت به خانواده‌ام ناسپاسم و قدردان آنها نیستم و به همین دلیل بود که راه درمان من بسته بود. اگر قدردانی نکنم تمام چیزهایی که دارم از من گرفته می‌شود.

دستور جلسه می‌گوید چگونه در کنگره60 قدردانی می‌کنیم؟ قدردانی کردن یعنی احترام گذاشتن به راهنما، من وقتی به راهنمای خودم احترام بگذارم بیرون از کنگره در خانواده، به پدر و مادرم احترام می‌گذارم و قدردانی کردن یعنی این‌که موقع جلسه با موبایلم بازی نکنم یا نظم جلسه را به هم نزنم. ما چه زمانی متوجه می‌شویم که باید قدردانی می‌کردیم؟ زمانی که از دست می‌دهیم. مثلاً چند وقتی می‌باشد که می‌گویند داروی اوتی دیگر نیست آن زمان است که می‌گوییم ای کاش قدر اوتی و سفر خود را میدانستم. حواس خودمان را جمع کنیم که اگر ناسپاس باشیم قطعاً ضربه می‌خوریم هر مشکلی که برای ما پیش می‌آید از روی ناسپاسی و قدردان نبودن می‌باشد، انشاالله در این هفته این را بدانیم که قدردان کسانی باشیم که زحمت ما را کشیدند.

قسمت دوم دستور جلسه تولد مجید عزیز می‌باشد، تقریباً از سال ۸۶ به کنگره آمد، مجید عزیز بسیار سختی کشید، سال ۹۷ که آقای مهندس دستور داد که به شعبه شمس برو و آن موقع همسر آقا مجید با من تماس گرفتند و گفتند اگر امکانش است مجید هم با شما بیاید و با من آمد و تقریبا ۳ الی ۴ سال با هم رفتیم لژیون شعبه شمس. خیلی اتفاقات عجیب و غریب برای مجید در زندگی شخصی‌اش می‌افتد که درک آن برای من کمی سخت می‌باشد و چیزی که برای مجید خیلی مهم می‌باشد این است که همسفر مجید خیلی خیلی خوب نقش بال پرواز را به اجرا درآورده است، تقریباً همسفر آقا مجید به جای یک بال پرواز نقش دو بال پرواز را به اجرا درمی‌آورد. انشاالله در این هفته این را بدانیم که قدردان کسانی باشیم که زحمت ما را کشیدند. مجید با تمام سختی‌ها ایستاد و سفر خود را تمام کرد و در حال حاضر در آکادمی لژیون دارد، آرزوی موفقیت دارم برای خودش و برای همسفرش، امیدوارم ثابت قدم و خدمتگزار بماند. از این‌که به صحبت‌های بنده توجه کردید سپاسگزارم.

سخنان راهنمای محترم مسافر مجید و خواسته ایشان:

آرزو می‌کنم بچه‌های که دارند سفر می‌کنند به یک نقطه‌ای برسند که برگشتی در کارشان نباشد. بنده خودم خیلی برگشت داشتم ولی به یک نقطه‌ای رسیدم و به آن علم و آگاهی رسیدم که برگشتی در کار نیست. از آقای مهندس خیلی تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند و فکر می‌کنم بنده را آقای مهندس فراموش نمی‌کند چون واقعا ایشان را اذیت کردم‌. در رأس از آقای مهندس و خانم آنی بزرگ سپاسگزارم برای ایجاد این بستر و آموزش‌هایشان،  از آقا سیروس عزیز خیلی تشکر می‌کنم که اگر آقا سیروس نبود بنده واقعا اینجا نبودم خیلی زحمت من را کشیدند، خیلی حمایتم کرد، بنده پدرم را خیلی زود از دست دادم و فقط تنها کسی که بعد از پدرم از آن حساب می‌بردم ایشان بود. هرجا که آقا سیروس دستور بدهند بدون هیچ گونه دلیل و پرسیدنی حضور پیدا می‌کنم و از همه دوستان سپاسگزارم که از من تعریف کردند. کنگره به بنده یاد داد که فقط و فقط به راهنما چشم بگویم و اجرا کنم قبل از کنگره چشم می‌گفتم ولی الکی می‌گفتم در کنگره به اجرا در آوردن را یاد گرفتم. در یک مواقعی انسان‌ها درست شدند برای جایگاه و یک مواقع جایگاه انسان را می‌سازد و امیدوارم که جایگاه راهنمایی من را بهتر از قبل بسازد تا بلکه رهجوهای خودم رو بتوانم از تاریکی خارج کنم و به همه آنها کمک کنم. از خانم صادقی راهنمای همسرم که همیشه حمایت کردند و با هر شرایط بدون هیچ چشم داشتی کمک حال همسر بنده بودند خیلی تشکر می‌کنم. از همسر عزیزم که آقا سیروس گفتنی‌ها را گفتند، خیلی اذیتشان کردم من یک آدم بی تایمی بودم و هرکاری که دلم می‌خواست باید همان موقع انجام می‌دادم واقعا خیلی همسرم را اذیت کردم و تحمل کردند سپاسگزارم. قدردان زحمات و صبوری ایشان می‌باشم. امیدوارم که آن روزها را جبران کنم. مرسی از این‌که به صحبت های من توجه کردید. 

سخنان راهنمای محترم خانم صادقی:

این روز قشنگ را خدمت جناب مهندس، خانم آنی بزرگ، دخترهای عزیزشان و آقای دکتر امین تبریک می‌گویم که این راه قشنگ را به ما نشان دادند. به آقا سیروس تبریک می‌گویم، هرجا که هستم افتخار می‌کنم که کنگره‌ای هستم، حتی در مورد دستور جلسه قدردانی، هر کدام از ما می‌توانیم به طریقی قدردانی کنیم چون دانشگاه انسان سازی اینجاست و بیرون از اینجا هیچ خبری نیست، واقعا باید دست آقای مهندس را بوسید که درمان واقعی اینجا صورت می‌گیرد قدر این صندلی ها که نشستید را بدانید، قدر اینجا بودن را بدانید. به آقا مجید خیلی تبریک می‌گویم، فکر می‌کنم از سال 84 این خانواده عزیز را می‌شناسم. خیلی مواقع با ملیحه خانم گریه کردم خیلی مواقع با ایشان خندیدم، اوضاع زندگی ملیحه را باید خدا نظر می‌کرد و اولین قدم آن درمان آقا مجید بود. ملیحه هم همان‌طور که استاد جلسه گفتند خیلی صبور است و گاهی اوقات من از ایشان یاد می‌گرفتم مهربانی و صبوری را و امیدوارم شال نارنجی را گردن ایشان ببینم و بیشتر از همیشه به ایشان افتخار کنم، به پسر عزیزشان آقا سروش تبریک می‌گویم و امروز روز خیلی قشنگی بود از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید تشکر می‌کنم.

سخنان همسفر ملیحه:

این روز قشنگ را به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم و همچنین به خانم صادقی و آقا سیروس و خانم محترمشان خانم سارا که بنده این سعادت را داشتم در حضور ایشان شاگردی کنم، مجید بهانه‌ای بود که بنده وارد کنگره شوم و با انسان‌های شریفی مانند خانم شانی، خانم آنی، خانم صادقی و... آشنا شوم و شاگردی کنم و بزرگترین سعادت را نسیب خودم کنم، از ایجنت محترم خانم گلناز که بسیار شریف هستند هم کمال تشکر را دارم. مجید بهانه‌ای بود که وارد کنگره شدم و اوایل ورودم با چادر می‌آمدم، بسیار ترس داشتم که خدایی نکرده کسی من را نبیند و بشناسد ولی نمی‌دانستم که چقدر مکان مقدسی می‌باشد، کنگره باعث شد من از شرایط جهل‌ و ناامیدی به حال خوبی که امروز دارم تبدیل شوم و از تک‌تک عزیزان خیلی سپاسگزارم. از آقا سیروس خیلی تشکر می‌کنم همچنین از راهنمای خوب خودم خانم صادقی کمال تشکر را دارم. ایشان مادر دوم بنده هستند.خیلی زحمت من و مجید را کشیدند. خیلی ممنون که به صحبت های بنده توجه کردید.

تایپ: مسافر جلال لژیون هجدهم، مسافر امیرعلی لژیون چهارم 

عکس، تنظیم و بارگزاری خبر: مسافر محمدحسین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .