English Version
This Site Is Available In English

قدردانی؛ دانستن اندازه‌ها در مسیر درمان و تعادل

قدردانی؛ دانستن اندازه‌ها در مسیر درمان و تعادل

چهاردهمین جلسه از دوره چهل و پنجم کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر علی اکبر با دستور جلسه «در کنگره 60 چگونه قدردانی می کنیم؟» روز شنبه 22 آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱6:3۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان،مهدی هستم، یک مسافر.

عرض ادب و احترام دارم خدمت شما عزیزان. امیدوارم حال همه شما خوب باشد.

از خداوند سپاسگزارم برای فرصت و اجازه حضور در کنگره. بسیار خوشحالم که در خدمت شما هستم و افتخار می‌کنم که من هم عضوی از این خانواده هستم. تشکر می‌کنم از ایجنت محترم، تیم محترم مرزبانی و همه خدمتگزاران عزیزی که زحمت می‌کشند تا منِ رهجو با فراغ بال و خیال راحت سفر کنم و آموزش بگیرم.

دستور جلسه امروز در مورد «قدردانی؛ چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی کنیم» است و البته یک تولد هم داریم؛ تولد مرزبان محترم، آقا مسلم عزیز، که این موضوع هم بی‌ارتباط با دستور جلسه نیست. اصولاً همه تولدها به نوعی با قدردانی ارتباط دارند.

من در کنگره یاد گرفتم که درمان، فوق ترک است و تعادل، فوق درمان. حالا که وارد کنگره شده‌ام، درمان شده‌ام و در مسیر رسیدن به تعادل تلاش می‌کنم، می‌بینم که این تعادل بی‌ارتباط با دستور جلسه امروز نیست.

به نظر من، یکی از بخش‌های مهم قدردانی، دانستن اندازه‌هاست. کنگره نه‌تنها در فضای خودش، بلکه در زندگی به من یاد داد که باید اندازه‌ها را بدانم؛ اندازه خودم را، حد و حدود خودم را مشخص کنم و بدانم که آیا اندازه پدر و مادر، اندازه خداوند، اندازه همکار، همسایه و افرادی که با آن‌ها زندگی می‌کنم را می‌شناسم یا نه، و تا چه حد حرمت‌ها و حریم‌ها را رعایت می‌کنم.

در مورد خودم هم همین‌طور است. باید اندازه‌ها را برای خودم مشخص کنم: مقدار مشخصی غذا بخورم، مقدار مشخصی بخوابم، مقدار مشخصی کار کنم، مقدار مشخصی پس‌انداز داشته باشم، مقدار مشخصی انفاق کنم و مقدار مشخصی محبت بورزم.

محبت مانند باران است؛ اگر نباشد، خشکسالی به وجود می‌آید، اگر کم باشد ثمر کافی ندارد و اگر بیش از اندازه باشد، تبدیل به سیلاب می‌شود و همه‌چیز را به ورطه نابودی می‌کشاند. حتی در محبت کردن هم باید اندازه‌ها را دانست و رعایت کرد.

جناب آقای مهندس چهارشنبه به‌صورت مفصل در این مورد صحبت کردند و من فکر می‌کنم بخشی از قدردانی، همین دانستن اندازه‌هاست.

در پرانتز این را بگویم: اگر بدانم مادرم چقدر مرا دوست دارد، قطعاً محبت من نسبت به او بیشتر می‌شود. این موضوع درباره خداوند هم صدق می‌کند. اگر بدانم خداوند چقدر مرا دوست دارد، نه از ترس جهنم کاری را ترک می‌کنم و نه به طمع بهشت کاری انجام می‌دهم. خداوند با ترس و طمع عبادت نمی‌شود. آن خوف و رجایی که مطرح می‌شود، به نظر من میوه درخت محبت است. وقتی بدانم خداوند چقدر مرا دوست دارد، کاری نمی‌کنم که از چشمش بیفتم و تلاشم این است که مورد رضایتش باشم.

یکی از نشانه‌های اینکه قدردانی را یاد گرفته‌ام، این است که در هر شرایط و موقعیتی رهجو باشم؛ چه داخل کنگره و چه بیرون از آن. کنگره برای من محل تمرین است و مسابقه اصلی زمانی شروع می‌شود که وارد اجتماع، خانواده و محل کار می‌شوم. کنگره هدف نیست، بلکه وسیله‌ای است برای رشد من.

وقتی به خلوت خودم می‌روم، باید ببینم چقدر رهجو هستم، چقدر به قوانین و حرمت‌های کنگره عمل می‌کنم. این‌ها نشان می‌دهد که تا چه اندازه، اندازه‌ها را یاد گرفته‌ام و قدردانی را به‌درستی انجام داده‌ام.

یکی دیگر از نشانه‌های قدردانی این است که وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم جمع کثیری از انسان‌های شریف در حال خدمت هستند؛ نگهبان، دبیر، استاد جلسه، نگهبان نظم، ایجنت و مرزبان، همگی زحمت می‌کشند تا یک نفر به درمان برسد. انصاف نیست که من همه این خدمات را نادیده بگیرم و سفر خوبی نداشته باشم.

بخشی از قدردانی این است که با کیفیت خوب سفر کنم، به درمان قطعی برسم و اجازه بدهم زحمات این همه خدمتگزار به ثمر بنشیند. ان‌شاءالله در ادامه، خودم هم جزو خدمتگزاران باشم و خداوند به همه ما توفیق خدمت بدهد.

اما در مورد تولد آقا مسلم عزیز؛

می‌توانم با جرأت بگویم که ایشان الگوی بسیار مناسبی برای افرادی هستند که می‌خواهند از تاریکی‌ها فاصله بگیرند و با بهترین کیفیت به درمان قطعی برسند و خدمتگزار شوند. مسلم از همان روز اول طبق فرامین کنگره عمل کرد، هیچ جلسه‌ای غیبت نداشت، همه آموزش‌ها را که از طریق راهنما به ایشان منتقل می‌شد، به‌طور کامل اجرا می‌کرد، در رهایی‌ها حضور داشت و به درمان رسید. سپس وارد مسیر خدمت شد و در حال حاضر به‌عنوان مرزبان و همچنین نگهبان پارک لاله در روزهای یکشنبه خدمت می‌کند.

واقعاً الگوی مناسبی است برای هر کسی که در حال سفر است.

در پایان، صمیمانه تولد مسلم عزیز و همسفرانشان را تبریک می‌گویم و برای ایشان و همه اعضای کنگره ۶۰ و نمایندگی لویی پاستور آرزوی سلامتی، آرامش و تداوم خدمت دارم. امیدوارم به‌زودی شال راهنمایی را بر گردن ایشان ببینیم.

از خداوند برای همه شما عزیزان سلامتی و آرامش مسئلت دارم. ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

خلاصه سخنان مسافر مسلم(مرزبان محترم)

سلام دوستان مسلم هستم یک مسافر

ابتدا خدا را شکر می‌کنم که این بستر فراهم شد تا بتوانم آموزش بگیرم و به زندگی برگردم. از آقای مهندس، راهنمای عزیزم آقا مهدی، آقا فرشید بابت درمان سیگار، خانم نازنین راهنمای همسفران،آقا کاظم راهنمای تازه واردین و همه عزیزانی که در این مسیر به من کمک کردند صمیمانه تشکر می‌کنم.

من از ۲۳ سالگی به‌دلیل ترس‌های زیاد در زندگی به مصرف مواد روی آوردم. مصرفم به‌تدریج بیشتر شد و به جایی رسیدم که از زندگی و کار کاملاً ناامید شده بودم. به‌صورت اتفاقی با یکی از اعضای کنگره آشنا شدم و همان آشنایی باعث شد وارد کنگره شوم و بفهمم راه درمان وجود دارد. 

امروز علاوه بر رهایی از مواد، توانستم سیگار را هم کنار بگذارم، آرامش پیدا کنم، خوابم تنظیم شود و دوباره به زندگی برگردم. در این ۳۹ سال، فقط در همین دو سال اخیر است که آرامش واقعی را تجربه کرده‌ام.

پیام من به سفر اولی‌ها این است: تا می‌توانید خدمت کنید؛ خدمت حال شما را خوب می‌کند. برای این سلامتی شکرگزارم و بابت این حال خوب، خودم را مدیون کنگره و آموزش‌های آن می‌دانم.

ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

خلاصه سخنان همسفر الهام

سلام دوستان، الهام هستم، یک همسفر.

خدا را شکر می‌کنم که توانستم آموزش بگیرم و این روز زیبا را تجربه کنم. از آقای مهندس، آقا مهدی و راهنمای عزیزم خانم نازنین بابت تمام زحماتشان تشکر می‌کنم.

این روز قشنگ را به مسافرم تبریک می‌گویم و از همه دوستان بابت مشارکتشان سپاسگزارم.

ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

خلاصه سخنان همسفر محمدرضا

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.

سلام دوستان، محمدرضا هستم، یک همسفر.

از آقا مهدی، راهنمای پدرم، تشکر می‌کنم که این بستر را برای پدرم فراهم کردند. از آقای مهندس نیز سپاسگزارم.  از خانم نازنین، راهنمای مادرم، تشکر می‌کنم که به مادرم آموزش دادند. این روز زیبا را به پدر عزیزم تبریک عرض می‌کنم.

دعای کنگره ۶۰:
خداوندا، ما در پی هم روان شده‌ایم تا بدانیم آنچه را که نمی‌دانیم، از هستی و نیستی.
خداوندا، تاریکی‌ها را تجربه نموده‌ایم؛ ما را با روشنایی‌ها آشنا گردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم.

خلاصه سخنان همسفر النا

سلام دوستان، النا هستم، یک همسفر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توانستم در جمع شما عزیزان قرار بگیرم و این جایگاه را تجربه کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای پدرم و همه عزیزان فراهم کردند، از صمیم قلب تشکر می‌کنم.

از آقا مهدی، راهنمای پدرم، که ایشان را آموزش دادند تا به این جایگاه برسد، و همچنین از راهنمای مادرم، خانم نازنین، تشکر می‌کنم.

امروز برای من بهترین روز است؛ یک سال از رهایی پدرم گذشته و همیشه لحظه‌شماری می‌کردم تا چنین روزی را ببینم که پدرم از تاریکی‌ها به سمت روشنایی هدایت شده باشد.

امروز، ۲۲ آذر ۱۴۰۴، یک‌سال رهایی پدرم است و این روز زیبا را به پدرم، مادرم و راهنمایانشان تبریک عرض می‌کنم.

ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

خلاصه سخنان راهنما همسفر نازنین

سلام دوستان، نازنین هستم، راهنمای همسفر.

تولد یک‌سال رهایی آقا مسلم را در ابتدا به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم و سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردند. به راهنمای محترم، آقا مهدی، نیز تبریک می‌گویم و خدا قوت عرض می‌کنم.

به آقا مسلم هم تبریک ویژه دارم؛ واقعاً خدا قوت می‌گویم، چون بسیار عالی تلاش کردند و امروز نتیجه این همه تغییر و خدمت را می‌بینند.

به نظر من همه رهایی‌ها زیبا هستند، اما رهایی کسی که در جایگاه همسری و پدری قرار دارد، بسیار ویژه‌تر است.

من پدرم را به‌خاطر اعتیاد از دست دادم و امروز بسیار خوشحالم که فرزندان شما می‌توانند حال خوب امروز شما را ببینند.

به همسفر عزیز شما و فرزندانتان تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم همه آن‌ها این حس خوب را با تمام وجود دریافت کنند.

تولدها در کلیات شبیه هم هستند، اما در جزئیات تفاوت دارند؛ اینکه مسافران و همسفران چگونه سفر کرده‌اند، چقدر آموزش گرفته‌اند و چقدر آموزش‌ها را در زندگی عملی کرده‌اند و دانایی‌شان را به دانایی مؤثر تبدیل کرده‌اند. این جزئیات، مهم‌ترین بخش سفر است.

نباید زندگی را به بطالت بگذرانیم. عمر خیلی زود می‌گذرد و باید طوری زندگی کنیم که وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، به تلاش خودمان افتخار کنیم، نه اینکه حسرت بخوریم.

یکی از بهترین فرصت‌ها، حضور ما در کنگره است. حیف است این فرصت را از دست بدهیم.

خوب است که فقط شنونده نباشیم، بلکه به آموزش‌ها عمل کنیم و قدردان این بستر باشیم و طبق دستور جلسه، سپاسگزاری کنیم.

سپاسگزاری فقط به زبان نیست؛ یکی از راه‌های آن این است که الگوی خوبی باشیم:

برای تازه‌واردان، برای خانواده و برای جامعه.

نمونه بارز یک الگوی خوب و ویژه، امروز آقا مسلم هستند.

در نهایت، باید خدمتگزار خوبی باشیم و آنچه دریافت کرده‌ایم را به دیگران منتقل کنیم و عشقی را که گرفته‌ایم، به دیگران بدهیم.

برای آقا مسلم و خانواده محترمشان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم و امیدوارم با قدرت در بستر کنگره حضور داشته باشند و از خدمتگزاران خوب کنگره باشند.

ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.
 

در ادامه انتخابات نگهبانی دور چهل و ششم 

کاندیداها: مسافر محسن، مسافر علیرضا

نگهبان منتخب دور چهل و ششم مسافر علیرضا

 

ضبط و تایپ: مسافر علیرضا، مسافر نوید
عکس: مسافر علیرضا
ویرایش و ارسال: مسافر حمید(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .