English Version
This Site Is Available In English

هفته بنیان یعنی روزی که کنگره ۶۰ متولد شد

هفته بنیان یعنی روزی که کنگره ۶۰ متولد شد

 

هشتمین جلسه از دور سوم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی رزن با دستور جلسه :((هفته بنیان کنگره ۶۰))با استادی ایجنت محترم مسافر مجید و نگهبانی مسافر عبدالله و دبیری مسافر مصطفی در روز پنج‌شنبه مورخ ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود. 

سلام دوستان مجید هستم مسافر.
اول خدا رو شکر می کنم بابت اینکه یک بار دیگه این اجازه داده شد که من بتوانم توی کنگره ۶۰ باشم آموزش بگیرم و خدمت کنم در مورد هفته بنیان که جناب آقای مهندس می گوید ما از دو جهت میتوانیم صحبت کنیم یک از بنیان کنگره ۶۰ که آقای مهندس هست یکی اینکه کنگره ۶۰ چه جوری شد که به وجود امد چی شد که قلم به تحریر در امد و کنگره ۶۰ الان میتواند اشخاص را به درمان برساند.
جناب آقای مهندس در زمان خودش یک جورایی می شود گفت خلاف روند حرکت کرده بود واقعا سختی ها را متحول شده بود. من از خود آقای مهندس شنیدم می گفت یه بنده خدایی بچه اش را آورد ما درمان کنیم در جهت درمان من گفتم تریاک بخورد بعد مادرش امد توی دفتر من و شروع کرد به داد و بیداد کردن گفت میخواهی پسر من را مصرف کننده کنی ان زمان دید به این شکل بود. در شهر خودمان رزن درمان کنگره را خیلی ها دیدند و خیلی سفر دومی داشتیم درمان کردن را دیدند افرادی امدند و درمان شدند باز میبینی که آدم توجیهی ندارد برای این قضیه ها، آن زمانی که اصلا هیچ کس نمی دانست کنگره ۶۰ چی هست یا نبود فقط به تنهایی خود جناب آقای مهندس بود تازه ان هم شش ماهه درمان شده بود بعد یک سری از افرادی بودند که ۹۰ درصد انها از  NA امده بودن اصلا دیدشان با اینجا جور نبود.

خود جناب آقای مهندس چهارشنبه می گفت، می گفت ما می امدیم صحبت می کردیم می گفتیم آقا DST این شکلی است اینجوری پله به پله کم می کنیم با کلی صحبت کردن باز می دیدی جلسه ی بعد می امدیم می دیدیم یک لژیون نیست پرس جو می کردیم که کجا رفتند می دیدیم  رفتند شمال برای خودشان سقوط ازاد درمان کنند رفتند خانه گرفتند خوابیدند مثل کمپ ترک کنند. من حالا یک تجربه ای که خودم توی لژیون داشتم و نشد یک بنده خدایی توی NA راهنما بود امد تو لژیون من و یک ماه گذشت بعد از یک ماه گفت آقا من دیگه قطع کردم من دیگه نمیایم گفتم بهش  اینجوری که نیست اومده ایم کنگره که درمان انجام بدهیم قرار نیست که شما سر خود داروی تان را قطع کنید خلاصه دوباره بعد از دو ماه گفت من دیگه قطع کردم همینجوری فکر کنم شش هفت باری هی قطع کرد و گفت ما اخرش نتوانستیم راضی اش کنیم وآخرشم تو شش دهم سر خود قطع کرد و رفت دیگر هم نیامد، خودش به خودش ضرر زد میخوام این را بگویم ان زمان خیلی سخت بوده است و این سختی ها گذشته و خدا را شکر الان یک اتوبانی ساخته شده است که ما میائیم درمان می شویم در مورد لژیون رزن هم من خودم خیلی دوست داشتم یعنی تمام خدمتگزارانی که الان دارند خدمت می کنند

خیلی دوست داشتند که توی رزن این اتفاق خوب بیفتد و این شعبه راه بیفتد بیا و هر کسی به یک نحوی این کار را انجام داده شد و استارت اولیه اش را آقای عزیزی زدند که حالا برادرشان یک زمینی میداد که پیگیر ان بودند زمین را گرفتند توی روستای کرفس می خواستند شعبه را بزنند که بعدا تصمیم گرفته شد در رزن زده بشود بعد عباس آقا بودند حسین آقا بودند که پیگیری می کردند جلسات می ذاشتند که این کار  اتفاق بیفتد این رسالت را ادامه دادیم تا امد رسید به این جایی که این شکل است این قضیه اینجوری پیش رفت حالا بیشتر من فکرم این بود که این را بگویم که الان هم هنوز اتفاقی نیفتاده چیزی نشده است ما یک سال که کنگره توی رزن داریم هنوز هم یک نفر رهایی نداشتیم. هنوز ما از جناب آقای مهندس تشکر نکردیم من خیلی توی دلم هست دوست داشتم الان این را بگویم که همسفرا باشند حداقل یه ذره فشار بیارند این کار را انجام بدیم رهایی داشته باشیم ما هنوز برای تشکر پیش جناب آقای مهندس نرفتیم،

با اینکه نمایندگی رزن دایر شده است یک سال هم گذشته است هنوز پیش جناب اقای مهندس نرفتیم این به نظر من یک تلنگری هست برای خود من که یه ذره هم فکر کنم باید می رفتم پیش جناب اقای مهندس باید این کار را می کردم جناب آقای مهندس در جریان باشد این اجازه را داد که شعبه بزنیم که به هیچ جا نمیداد قرار بود لژیون رزن سه سال بعد از کبوترآهنگ راه بیفتد من رفتم پیش آقای خدامی گفتم آقای خدامی بهم گفت حالا برو کبوتر آهنگ راه بیفته اگر راه افتاد جواب داد بعدش شعبه شما.

از این سد ها گذشتیم و نمایندگی رزن راه افتاد یعنی آقای مهندس یک اجازه ای به ما داد که قرار بود ما دو سال از این قضیه بگذره وگرنه الان نبودیم توی این شعبه رزن. الان من قم بودم همه مان جای دیگه بودیم تا سه سال بعد اگر اجازه میدادند اگر انجا جواب می داد میتوانستیم بیایم این کار را انجام بدهیم پس وظیفه ماست تک تک ماست قدر دان باشیم یک روزی جمع بشویم اولین رهایی نمایندگی رزن وقتی میریم پیش جناب آقای مهندس حالا رهایی هر کسی باشد همه جمع بشویم راهنماها راهنمای تازه واردین و حالا آقا علیرضا و کسایی که تو اینجا خدمتگزارن جمع بشویم برای تشکر کردن برویم پیش جناب آقای مهندس هم تشکر کنیم هم اول رهایی را انجا انجام بدهیم.

در آخر هم میخواستم بگویم تشکر می کنم از همه ی کسانی از روز اول کمک کردن برای نمایندگی رزن چه کسانی که از لحاظ مالی کمک کردند عباس آقا واقعا زحمت کشید واقعا فکر کنم روزی ۲۰ بار من بهش زنگ می زدم آقای عزیزی همچنین زحمت کشید حسین آقا همچنین زحمت کشید جواد آقا ابوالقاسم سقفی که اینجا زده شد این شکلی نبود تیر چوبی بود آقای وزیری و خانم اش امدند گفتند ما پولش را میدهیم هزینه می کنیم اینجا را درست می کنیم خیلی ها خیلی ها که اصلا اینجا نیستند از همه شان تشکر می کنیم خیلی  خوب عمل کردن و رعایت حرمت هایی که اینجا هستش و روی قوانین بودند و درست عمل کردن میتوانیم جوابگوی این لطف ها باشیم انشالله که همگی بتوانیم تو این مسیر صراط مستقیم کنگره درست عمل کنیم

و به این نتیجه خوبی برسونیم اش که تا الان خدا را شکر خدا را شکر هر کسی وارد کنگره رزن شده است یا نمایندگی رزن شده است گفته است نمایندگی عالی دارید. آقای صداقت که امد گفت خیلی خوب هستش آقای حکیمی امد گفت خیلی خوب است هر کسی را ما دعوت کردیم گفته خیلی شعبه خوبی دارید یعنی این نشان میدهد ما خوب عمل کردیم انشالله که از این به بعد هم با کمک تک تک شما حتی کسی که تازه وارد شده ها ان ها هم میتوانند کمک کنند از الان خوب سفر کنند میتوانیم بهترین شعبه را داشته باشیم انشالله پنج سال دیگه ۲۰ تا پهلوان داشته باشیم ۴۰ تا راهنما که بتوانیم کبوتر آهنگ فامنین و دمق و آوج را راه بندازیم به افتخار آقای مهندس هم دست بزنید ممنون از شما

تایپ مسافر سعدالله

بارگزاری مسافر مجید

عکاس مسافر ابوالفضل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .