English Version
This Site Is Available In English

قدردانی در عمل، نه فقط در کلام

قدردانی در عمل، نه فقط در کلام

پانزدهمین جلسه از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی امیرکبیر، با استادی راهنمای محترم مسافر امیر، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر فرهاد، با دستور جلسه‌ «در کنگره 60 چگونه قدردانی می‌کنیم؟» روز شنبه 22 آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، امیر هستم یک مسافر.
خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر این لیاقت را به من عطا کرد تا در خدمت شما باشم. امیدوارم بتوانم از حضور شما آموزش بگیرم. قدردان این جایگاه هستم، قدردان کنگره هستم و قدردان تمام نعمت‌هایی که خداوند به من عطا کرده است. قدردان شما دوستان، قدردان لژیون، شعبه، ایجنت، مرزبانان و تمامی خدمتگزاران هستم.

انسان باید به کسی که خدمت می‌کند احترام بگذارد و گاهی با یک تشکر ساده، قدردانی خود را نشان دهد. همین قدردانی‌هاست که خستگی را از تن خدمتگزاران بیرون می‌برد. حتی اگر کار بزرگی از دست من برنمی‌آید، می‌توانم به زبان بگویم: قدردان زحمات شما هستم.

در لژیون خودم، هر دو هفته یک‌بار مراسم شکرگزاری برگزار می‌کنیم. یکی از دستور جلسات لژیون ما شکرگزاری است. بچه‌ها داشته‌هایشان را یکی‌یکی نام می‌برند و بابت آن‌ها خدا را شکر می‌کنند؛ خدا را شکر که خانه دارم، خدا را شکر که ماشین دارم و… با این کار تلاش می‌کنیم به داشته‌هایمان توجه کنیم و تمرکزمان را بر آن‌ها بگذاریم.

شکرگزاری و قدردانی از کسی که نعمتی به ما داده است، یعنی استفاده‌ی درست از آن نعمت. اگر ماشین دارم و درست از آن استفاده می‌کنم، یعنی قدردانی کرده‌ام. اگر شغل خوبی دارم، باید درست از آن بهره ببرم. اگر خانواده دارم، اگر خانه، ویلا یا باغ دارم، استفاده‌ی صحیح از آن‌ها یعنی قدردانی.

وقتی امکاناتی دارم و آن‌ها را در اختیار جمع قرار می‌دهم، یعنی خدایا شکرت که این نعمت را به من دادی و من دارم از آن درست استفاده می‌کنم. اما اگر نعمتی داشته باشم و آن را کنار بگذارم تا خاک بخورد، دیگر شامل قدردانی نمی‌شوم. نعمت‌ها برای استفاده شدن هستند، نه برای رها شدن.

چه نعمات مادی، چه فیزیکی و چه معنوی، همه باید به‌درستی و در مسیر درست به کار گرفته شوند. حال سؤال اینجاست که در کنگره چگونه قدردانی کنم؟ با درست مصرف کردن، با درست زندگی کردن و با استفاده‌ی صحیح از آموزش‌هایی که راهنما و کنگره به من داده‌اند.

زمانی که بتوانم آموزش‌ها را وارد زندگی‌ام کنم و آن‌ها را کاربردی سازم، آن‌وقت قدردانی کرده‌ام. خداوند کنگره را در مسیر زندگی من قرار داده است و اگر بتوانم از امکانات آن درست استفاده کنم و سفر درستی داشته باشم، یعنی قدردان بوده‌ام.

ممکن است کارت کنگره را داشته باشم، اما بیرون از کنگره هر کاری دلم خواست انجام بدهم؛ دروغ بگویم، احتکار کنم، و بعد هم در جلسه مشارکت کنم. در این حالت، درون و بیرون کنگره‌ی من با هم یکی نیست و خودم خوب می‌دانم که قدردان کنگره نبوده‌ام.

اگر قدردان سفرم نباشم، آن از من گرفته خواهد شد؛ حتی اگر ده سال رهایی داشته باشم. این قانون طبیعت است. کسانی که سفر اول را خراب کرده‌اند، این موضوع را بهتر درک می‌کنند. سفر دوباره، بسیار سخت‌تر از بار اول است و من این عزیزان را به‌خوبی درک می‌کنم.

چاره‌ای نیست؛ باید زمان بگذرد و قدردانی شکل بگیرد. اگر قدردان نباشید، برگشت می‌خورید؛ زندگی‌تان به مشکل می‌خورد، حتی ممکن است کرایه خانه عقب بیفتد، چون قدر ندانسته‌اید. من در سفر اول، سفر دوم و حتی در جایگاه راهنمایی، سعی کرده‌ام این اصل را رعایت کنم.

اما چگونه می‌توانم قدردان باشم؟ چگونه باید از راهنما قدردانی کنم؟ این‌که راهنما با خداوند چه معامله‌ای کرده، به رهجو ربطی ندارد. رهجو باید وظیفه‌ی خودش را انجام دهد و قدردان باشد. رهجو باید خود را بدهکار کنگره بداند، هرچند که کنگره هیچ‌گاه طلبکار نیست.

این‌ها را از روی تجربه می‌گویم؛ چون انجام داده‌ام و نتیجه‌اش را دیده‌ام. در تمام سفر اول و دوم تلاش کرده‌ام کاری انجام دهم که کنگره را خوشحال کند. رهجو هم باید کاری کند که کنگره خوشحال شود؛ درست سفر کند تا مهندس راضی باشد، کاری انجام دهد تا راهنما خوشحال باشد.

مدت‌ها فکر می‌کردم راهنما فقط به‌خاطر من می‌آید، مرزبان به‌خاطر من می‌آید، خدمتگزار OT به‌خاطر من می‌آید. اما نباید این‌گونه فکر کرد که اگر من نباشم، بقیه هستند. باید این‌طور دید که همه‌ی این امکانات برای من فراهم شده است. اگر همین نگاه را در خودمان ایجاد کنیم، این بزرگ‌ترین شکل قدردانی است.

تنظیم: مسافر میلاد، لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .