به نام پروردگار نور و عشق
قدر در لغت به معنی اندازه است و قدرشناسی یعنی دانستن اندازه. جالب است که با شناخت مفاهیم حقیقی کلمات، بارِ آن جمله بسیار تاثیرپذیرتر میشود. منِ الهام در مکانی به نام کنگره ۶۰ پیدا شدم، خود را شناختم، تمامی صفات خوب و بد خود را پذیرفتم و تواناییهایم را گستراندم و مراحل تغییر و تبدیل و ترخیص را یکبهیک سپری کردم و امروز این توانایی را دارم که آموختههایم را به رهجو انتقال دهم. مسالهای که برایم بسیار ارزشمند است، توانایی انتقال این اطلاعات و آموختهها به فرزندانم است و اینکه میتوانم هرچه را که آموختهام در سراسر زندگیام کاربردی نمایم. با تمام این اوصاف قدر این آموزشها را چگونه میتوانم برآورد کنم؟
در صور پنهان حقیقتا نمیتوانم اندازهای برای این همه حال خوب و این همه تغییر متصور شوم، اما در صور ظاهر خود را موظف میدانم، برای آنچه در کنگره۶۰ آموختهام، با قلب، زبان و عملم سپاسگزاری نمایم. با قلبم سپاسگزارم از کنگره۶۰، بهخاطر همه آنچه به من آموخت، به این خاطر که مرا لایق دانست و اجازه ورود و سپس در ادامه اجازه خدمت به من داد. خدمت در هر جایگاهی، مرا با بخشهای متفاوتی از شخصیتام مواجه کرد که آنقدر سرکوب شده بود که نمیتوانستم آنها را ببینم و تشخیص دهم. خدمت، مرا با خودم آشنا کرد.
عاشقانه سپاسگزاری میکنم برای تغییر وجود الهام و باور دارم که هویت حقیقی الهام را میشناسم و این برایم هزاران هزار بار جای شکرگزاری دارد و به واسطه همین حس خوب شاکر بودن، این توانایی در من پدیدار میشود که انرژیهای مثبت و حسهای خوب را در کائنات انتقال دهم و خود هم، گیرنده خوبیها باشم و این چرخش انرژی، خود نوعی سپاسگزاری در صور پنهان است.
قدردانی به واسطه زبانم، یعنی آنچه که ایمان و باور دارم و آموختهام را بتوانم به دیگری انتقال دهم؛ بدین صورت هم زکات آموختههایم را میپردازم و هم همچنان در حال آموختن خواهم بود. با زبانم و صحبت کردن، نیز میتوانم رسالت کنگره۶۰ را برای کسانی که آن را نمیشناسند، بازگو کنم و اینگونه احیاء شدن خود و هزاران مسافر و همسفر دیگر را فریاد بزنم تا راهی ایجاد شود برای آنانی که در راهند و منتظر اذن ورود هستند.
واما در عمل که مهمترین بخش قدردانی میباشد، باید طبق قوانین و حرمت کنگره ۶۰، قدم بردارم و هیچگاه از قوانین تخطی نکنم. احترام به تمامی اعضای کنگره۶۰ بر من واجب است و باید همیشه با لبخند و مهر با دیگران برخورد کنم و با توجه به وسع مالیام در لژیون سردار و گلریزان بهترین خود باشم. در جایگاه های خدمتی هر آنچه در توان دارم، انجام دهم و...
در نهایت، باز هم به سر آغاز جمله میرسم که هر چه انجام دهم، باز هم کم است، زیرا حداقل اتفاقی که در کنگره ۶۰ برای منِ الهام رخ داده است، شناخت خودم بوده و همین یک مورد را تا جان در بدن دارم، نمیتوانم جبران و قدردانی کنم. اما با خود عهد کردم تا زنده هستم و توان دارم، خدمتگزار باشم و با عشق خدمت کنم و با عشق بیاموزم تا شاید درصدی از عشق کنگره را بتوانم قدر بنهم. تا باد چنین بادا، آمین.
نویسنده: راهنما همسفر الهام (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سیمین رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
38