شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که مسیر کنگره را به من نشان داد. وقتی به وضعیت زندگی گذشته خود نگاه میکنم و به یاد میآورم که در چه حال بدی بودم و کمکهای اعضای کنگره باعث شدند که حال امروز من چطور باشد، خدا را شکر میکنم. در گذشته در حالی که در کنار یک مصرف کننده زندگی میکردم مواد باعث شده بود که مسافر من چشمهایش را حتی به روی دختر کوچک خود هم ببندد، صدای گریههای او را نمیشنید و تاریکی همه زندگی مرا فرا گرفته بود. من همسفر هم در کنار این مصرف کننده دچار تخریبهایی شده بودم، افکار منفی و ناامیدی سرتاسر وجودم را فرا گرفته بود و دائم از دیگران توقع و انتظار کمک داشتم و به خداوند گله و شکایت میکردم که چرا زندگی من باید این چنین باشد؛ اما با ورود به کنگره یاد گرفتم که بزرگترین گناه ناامیدی است، اینکه زندگی خودم را با دیگران مقایسه نکنم و اگر مشکلی برایم پیش بیاید شاید رحمت خداوند باشد نه لعنت خداوند و مهمتر از همه اینکه مسافرم درمان شد و شوق ادامه زندگی در من و مسافرم هر روز بیشتر میشود و با آرامش مسیر خود را ادامه میدهيم. قبل از کنگره همیشه حاضر بودم تمام زندگیم را ببخشم تا مسافرم درمان شود تا از این جهنمی که برای خودمان ساختیم بیرون بیاییم. حالا که به زندگی خود نگاه میکنم میبینم کنگره چه لطفها در حق من و مسافرم کرده است بدون اینکه ذرهای از ما چیزی طلب کرده باشد، من چطور میتوانم بهای این همه لطف کنگره را پرداخت کنم بهای زندگی که در حال فروپاشی بود چقدر میتواند باشد؟ چطور میتوانم زحمت راهنماهایی که با عشق و محبت و بدون هیچ چشم داشتی دست من و مسافرم را از تاریکیها گرفتند و بیرون آورند جبران کنم، از تمام کسانی که در مسیر کنگره خدمترسانی میکنند سپاسگزارم، امیدوارم با ماندن در کنگره و خدمت به کسانی که در حال سفر کردن هستند قطرهای از این دریای محبت که کنگره به من بخشیده است را جبران کنم. چرا که اگر من این همه لطف کنگره را نادیده بگیرم مطمئن هستم روزی همه اینها از من گرفته خواهد شد.
نویسنده: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شوشتر
- تعداد بازدید از این مطلب :
58