English Version
This Site Is Available In English

قدردانی سرچشمه آرامش درونی

قدردانی سرچشمه آرامش درونی

قدردانی در کنگره صرفاً یک واژه اخلاقی یا یک توصیه تربیتی نیست؛ یک جریان زنده است که تمام ساختار درمان، خدمت و آموزش را زنده نگه می‌دارد. در کنگره وقتی از سپاس و شکر حرف می‌زنیم، منظورمان فقط یک «تشکر» خشک و بی‌حس نیست. قدردانی همان شناخت جایگاه نعمت‌هاست؛ شناختن راهی که طی کرده‌ایم، دیدن ارزش آنچه امروز در اختیار داریم و فهمیدن این حقیقت که اگر چیزی را با حس درست بازتاب دهیم، ادامه مسیر ما روشن‌تر می‌شود.

آدمی تا زمانی که چیزی را دارد، معمولاً نمی‌بیندش؛ از سلامتی گرفته تا آرامش خانه، حضور عزیزان، امکان آموزش، حتی توانایی ساده‌ای مثل اینکه بتواند هر روز بیاید روی صندلی کنگره بنشیند. وقتی چیزی از زندگی کنار می‌رود، ناگهان عمق ارزشش آشکار می‌شود. قدردانی یعنی قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، چشم آدم بیدار باشد. یعنی بداند هزاران نعمت در زندگی‌اش جاری است و داشتن این‌ها تصادفی نیست.

در کنگره یاد گرفتیم تشکر سه بخش دارد: قلبی، زبانی و عملی. اگر دل درگیر نباشد، زبان تنها کاری از پیش نمی‌برد. سپاس قلبی یعنی حس انسان نسبت به آنچه دارد درست باشد. وقتی این حس شکل گرفت، زبان هم نرم می‌شود و آدم بی‌تکلف و بی‌منت تشکر می‌کند. مرحله سوم، عمل است. اگر قدردانی فقط در کلمات بماند، استحکام ندارد. در عمل نشان می‌دهیم که ارزش می‌گذاریم؛ با وقت گذاشتن، با کمک کردن، با احترام، با خدمت، با درست حرف زدن و درست رفتار کردن.

در زندگی روزمره‌مان همواره این قانون برقرار است. وقتی غذا می‌پزیم و کسی با لبخند و قدردانی می‌گوید چقدر خوب بود، ناخودآگاه رغبت پیدا می‌کنیم دفعه بعد بهترش را درست کنیم. اما اگر کسی اخم کند و ایراد بگیرد، انرژی ما خاموش می‌شود. ما انسان‌ها با همان قانون ساده کار می‌کنیم. عجیب نیست اگر جهان هستی هم بر همین مدار حرکت کند. وقتی نعمت‌ها را با روی خوش پذیرفتیم و قدرشان را دانستیم، ادامه‌اش فراوان‌تر می‌شود. اگر ناشکری کنیم و همه چیز را بدیهی بدانیم، کم‌کم همان‌ها هم از دست می‌رود.

در مسیر همسفری بارها پیش آمده که آدم در دل گرفتاری‌ها غرق می‌شود. مشکلات مالی، خستگی‌ها، دشواری‌های سفر اول و نگرانی‌هایی که روی هم جمع می‌شوند. اما به محض اینکه پای بیماری یا آسیبی جدی وسط بیاید، تمام آن نگرانی‌های کوچک رنگ می‌بازد. فقط یک چیز مهم می‌شود: سلامتی. همین یک نشانه کافی است که بفهمیم چقدر چیزهای ارزشمند در اختیار داریم و چقدر وقت‌ها از کنارشان رد شده‌ایم.

یاد گرفتن قدردانی یعنی اینکه گذشته‌مان را درست مرور کنیم: روزهایی که نمی‌دانستیم مسیر چیست، گم‌گشته بودیم و امید کمی داشتیم. حالا همین که امروز می‌توانیم آموزش بگیریم، در جلسه بنشینیم، خدمت کنیم و آرام‌آرام بر پای خود بایستیم، خودش یک نعمت است. حتی کوچک‌ترین امکانات امروز کنگره حاصل تلاش و سختی‌های بسیار بوده. همان روزهایی که برای دریافت آموزش باید سی‌دی تهیه می‌شد، امکانات محدود بود و انجام کوچک‌ترین کارها زمان و انرژی زیادی می‌گرفت. امروز همه‌چیز آسان‌تر شده، اما همین آسانی هم بخشی از نعمتی است که باید قدرش را دانست.

خدمت کردن در کنگره دعوتی است برای عمل‌کردن به سپاس. خدمت مالی، خدمت معنوی، خدمت اجرایی، هر کدام فرصتی است که انسان از حالت تماشاگر بیرون بیاید و تبدیل شود به کسی که سهمی در ساختن دارد. در همین مسیر است که قدردانی سرچشمه آرامش درونی می‌شود و انسان را از درون سامان می‌دهد. اگر درون انسان خراب باشد، هرجا می‌رود آن خرابی را با خود می‌برد. اگر درونش سالم شود، به هر کجا پا می‌گذارد نشانه‌ای از آبادانی پشت سرش می‌ماند. همین که می‌توانیم در ساختار کنگره خدمت کنیم، یعنی فرصتی برای آباد کردن داریم و این دلیل محکمی برای قدردانی است.

در عین حال قدردانی در کنگره فقط در رابطه با خدا یا ساختار نیست. در رفتار روزمره‌مان با یکدیگر است: احترام گذاشتن به اعضا، ارزش دانستن جایگاه‌ها، وقت‌شناسی، نرم صحبت کردن، پرهیز از نیش کلام. برخی افراد زبانشان مثل تیغ است و بعد از هر صحبت رد زخمی به جا می‌ماند. اصلاح همین زبان، خودش یک عمل قدردانی است. منت نگذاشتن برای خدمت هم بخشی از مسیر است. خدمت وقتی ارزش دارد که بی‌توقع باشد، نه معامله. توقع داشتن از دیگران حتی از خدا، پاکی عمل را مخدوش می‌کند. عشق با حساب‌وکتاب نمی‌خواند. خدمت واقعی در کنگره همان است که انجام می‌دهیم و می‌گذریم، نه اینکه چیزی بگیریم.

در نهایت، قدردانی یعنی پایبندی، یعنی رفتار خوب، یعنی دردی را مرهم شدن نه مرثیه ساختن. یعنی در هر جایگاهی که هستیم، با صبر، با تحمل و با نگاه انسانی قدم برداریم. این مسیر هرچقدر هم سخت باشد، نتیجه‌اش آرامشی است که هیچ‌چیز جای آن را نمی‌گیرد. این‌ها چیزهایی است که من به عنوان یک همسفر، در طول سفر یاد گرفته‌ام؛ نه یکباره، بلکه با تجربه روزهای سخت و روشن کنار هم.

نویسنده: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه(لژیون پنجم)
رابط‌ خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه(لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .