دومین جلسه از دوره هفتم کارگاهای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافربهروز و دبیری مسافرافشین با دستور جلسه « بنیان کنگره 60» در روز پنجشنبه 20 آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان حسین هستم، مسافر. شاکر پروردگار هستم که امروز قرعه به نام من افتاد که در این جایگاه بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم، دستور جلسه « بنیان کنگره ۶۰» است، درباره بنیان کنگره ۶۰ صحبت کردن مانند کوچکی میماند که میخواهد در مورد یک حکیم دانا و توانا صحبت کند. کلمه «بنیان» از ریشه میآید، ریشه درخت هر چقدر قویتر باشد در نتیجه درخت استوارتر و میوههایی که میدهد مرغوب و باکیفیت تر است اما درختی که ضعیف است ریشه ضعیفی دارد و معمولاً میوههای مرغوبی هم نمیدهد، در ریشه قوی باید اعضای ریشه نفوذ کنند که یک قسمت آن به طرف علم میرود و یک قسمت آن به طرف محبت کردن میرود و یک سری از آن به طرف مسائل مالی میرود، ویک سری به طرف درمان بیماریها، اما کسی که نیت کرده است در این دنیا حال خوش را به بندگان خدا در این عصر و این بعد هدیه کند آقای مهندس است.
به بنیان کنگره نگاه کردن با دیدن آن خیلی فرق میکند، ما بعضی اوقات فقط میبینیم و بعضی اوقات نگاه میکنیم، بنیان را بایستی حس کرد که یک انسانی با این سن تمام زندگیش را برای انسانها وقف کرده است، خداوند میگوید از جنس خودتان پیامبرانی را انتخاب کردم، خب جنس ما هم که یک روزی مصرف کننده بودیم یک نفر از جنس خودمان آمد، یک انسانی که به محض اینکه اعتیاد را درمان کرد و راهکار آن را پیدا کرد فقط برای خودش نگه نداشت و هدیه کرد برای تمام مردم جهان، برای اینکه بتواند کتاب ۶۰ درجه را بنویسد مجبور شد که خانه خودش را بفروشد و این باوری است که تبدیل به عمل شد.
خیلی از ما خیلی از چیزها را میدانیم ولی عمل کردن به آن خیلی سخت است و بین حرف تا عمل یک دنیا فاصله است، ما خیلی باید احساس خوشبختی کنیم. یک قطره آب که از آسمان به پایین میآید، اگر در داخل گِل بیفتد گِل می شود و اگر در داخل رودخانه بیفتد تبدیل به آب میشود و اگر در بستر مناسب بیفتد تبدیل به مروارید و الماس میشود، بستری که در این بعد از حیات برای ما به وجود آمده است توسط آقای مهندس قابل شکرگزاری است.

خیلی از ما که به این دنیا میآییم قطعاً به ما ماموریتهایی داده شده است اما به واسطه خوشیهای این دنیا، ماموریتهایمان از یادمان میرود وسیلیها و گرفتاریهای زمانه سبب میشود که من دوباره یادم بیفتد که برای چه ماموریتی به این دنیا آمدهام. این ریشه به قدری بزرگ است که هر چقدر تلاش میکنیم که پیدا کنیم تا کجاست، باز هم برای شناخت ایشان مکتب است، آنقدر قالب بینقصی است که همینطور تو را نگاه میکند شعاع دارد اضافه میکند و تمام تلاش خود را میکند که ما را هم مثل خودش خوشبخت کند، یک پدر چه وظیفهای دارد؟ آقای مهندس با کاهش وزن و با درمان سیگار و با لژیونهای سردار تمام تلاش خود را میکند که ما را شبیه آن قالب اولیه و الگوی اولیه و شبیه خودشان کند و ما باید در این بعد درکِشان کنیم و این راه را ادامه دهیم.
وظیفه ما این است که توجه کنیم و ببینیم و انسان چون فقط دارد نگاه میکند خسارت به دنیا و اطراف خودش میزند، ما فقط به دریاها و کوه ها نگاه کردیم و خسارت زدیم، اما اگر ببینیم و آن را حس کنیم این عامل رشد و بقای ما است و عامل آن است که ما از آن یاد بگیریم و سعی کنیم شبیه آن شویم، زندگیمان قطعاً متفاوت میشود،و از آقا سامان راهنورد هم بابت تمام زحماتشان تشکر و قدر دانی می کنم، لطفاً خودتان و بنیان را تشویق بفرمایید.
تایپ: همسفر میثم «لژیون اول»
ویرایش، تنظیم و ارسال: مسافر علی «لژیون اول»
- تعداد بازدید از این مطلب :
160