جلسه هفتم از دوره سی و نهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی با استادی مسافر مسلم، نگهبانی مسافر تراب، و دبیری مسافر علی رضا با دستور جلسه 《 بنیان کنگره ۶۰ 》چهارشنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسلم هستم یک مسافر.
به گذشته برمیگردم و به روزهایی که با خدای خودم راز و نیاز میکردم تا راهی جلوی پای من بگذارد که درمان شوم. هر کاری میکردم درمان نمیشدم راههای زیادی رفته بودم و هزینههای بسیاری پرداخته بودم اما هرگز نتوانسته بودم ترک کنم. سم زدایی کردم، انواع دارو خوردم، سوگند خوردم... اما نتوانستم. یواش یواش با دوستانی آشنا شدم که به سمت کنگره میآمدند و تغییرات روز افزون را در آنها میدیدم. میدیدم که رفتار و اندیشههایشان تغییر کرده است. از اینرو کنجکاو شدم تا ببینم که به کجا میروند. در آن روزگار روزهای یکشنبه در شادآباد جلسهها برگزار میشد و از آنها خواهش کردم تا مرا با کنگره آشنا کنند. نخستین روز مشاوره آقای شعبانی بودند که به خوبی با من صحبت کرده و جریان را برایم روشن کردند. راهنمایم، اقای نادری، را از روی حس انتخاب کردم اما به قدری حال من خراب بود که روزهای نخست به من برنامهای نمیداد. با این حال هرچه راهنمایم میگفت انجام میدادم و گوش به فرمان بودم تا به درمان رسیدم. روزی که برای گرفتن گل رهایی خدمت مهندس رفته بودم زمانی که ایشان را در آغوش کشیدم، انرژی فراوانی را دریافت کردم و از همان جا با خودم عهد بستم که فرمانبردار کنگره ۶۰ باشم.
در آن دوره نمایندگیها بسیار کم بود تا اینکه به ما پیشنهاد دادند تا نمایندگی ویره را راه اندازی کنیم. پس از آن آقای نادری، آقای رضا کرمی، آقای مهدی حیدری، آقای صدیقی، آقای حسین طبیبی... به نمایندگی شهر قدس آمدیم ابتدا در کاووسیه در شورای محل، بعد به سینمای باقرالعلوم نقل مکان کردیم و با کبود امکاناتی که داشتیم، شروع کردیم به نظافت سینما، دیوار ها و زمین را نظافت کردیم، بعد از ما انجمن معتادان گمنام(NA) میآمد و پس از این که جلسات راه اندازی شده بود، روز دیگر شهرداری جلسه داشت و نتوانستیم جلسه را برگزار کنیم و جلسه بعدی جشن داشتند و در ادامه دولت سینما را تعطیل کرد. این گونه شد که ما به فکر این افتادیم که برای خودمان یک جایی را اجاره کنیم.
آقای مقدم که در شعبه وحید بود پیشنهاد دادند که در خیابان ۳۰ متری شورا یک زیرزمین اجاره کنیم، ده ملیون مبلغ اجاره آن بود که جناب مهندس مبلغ پنج ملیون پرداخت کردند و باقی را خودمان با مشارکت اعضا نمایندگی جور کردیم. به علت کمبود مسافران شعبه، آقای ترابخانی به همراه دو تا لژیون از شعبه وحید به رودکی آمدند، لژیون علی مقدم پربار بود و روزهایی که به عنوان میهمان میآمدند، تازه واردین به شعبه افزوده میشدند. بعد از آن لژیون آقای حمید حدادی آمد و آنقدر شلوغ شد که دارندهی زیرزمین گفت که جابجا بشوید و ما در بلوار مصلا یک چهاردیواری آجری را اجاره کردیم که هیچ امکاناتی نداشت. در جلسات اعلام کردیم که برقکار و نقاش و کچکار نیاز داریم که از مسافران همگی داوطلب شدند و آن چهاردیواری بنای خراب را تبدیل به یک بنای آباد کردیم، مالک بعد از مدتی آمد و از شدت تغییرات ملکش متعجب شده بود، واقعا یک خرابه را بدهید به بچه های کنگره 60 آن را آباد میکنند. حضور همسفران در آن شعبه راه افتاد، بعد آمدیم این نمایندگی که یک مکان خرابی بود که در آن موش ها جولان میدادند و شروع کردیم به آباد کردن اینجا. تشکر میکنم از افرادی که اکنون در جمع ما حضور ندارند اما زحمات زیادی برای این شعبه کشیدند. در تولد خودم که راهنماها از دیگر شعبهها به رودکی میآمدند آرزو کردم بچههای خود رودکی راهنما بشوند که اولین آرزوی من بود، الان این آرامشی که این جا داریم مدیون آن انسان های شریف هستیم. ما اکنون به راحتی نامه اوتی خودمان را میگیریم، به راحتی چایی میخوریم، به راحتی داروی خودمان را از کلینیک میگیریم و چرا نباید از کنگره قدردانی کنیم؟ باید با راهنما با احترام برخورد کنیم با سفر دومی ها با احترام برخورد کنیم که بعد از چهار سال جایگزین میشوند. جناب مهندس راه درمان راه پیش پای ما گذاشت حتی برای آن به زندان هم رفت، اگر کنگره 60 نبود من هم نبودم این جا هم نبود. بی آنکه هزینهای بپردازم آبروی رفتهام بازگشت، درمان شدم، چهرهام و جسمم درست شد، سلامتیم را و ماشینم را همه اینها را داده بودم، همه این ها را کنگره برای من برگرداند.
یک مقدار تلاش کنید و زود قضاوت نکنید و هرچقدر تلاش کنید همان میشود
در آخر از آقای سعید نعیمی تشکر میکنم که این زمان را به من دادند که در این جایگاه خدمت کنم. آرزو میکنم که تمام سفراولی ها به درمان برسند و سفر دومی ها راهنما بشوند و در شعبه رودکی خدمت کنند.

نگارش و ویرایش؛ مسافر مجید
عکس؛ مسافر بابک
بارگذاری؛ مسافر حسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
31