این مبحث مربوط به تاریخ ۱۳۷۵/٠۹/۲۳ است.
انسان در هر مسیر باید تغییر کند که ابتدا باید آگاهی و دانش کسب نماید، بعد حرکت کند و این حرکت و تغییر بایستی در تمام سطوح باشد.
یک شاگرد وقتی وارد کنگره میشود، باید هم در ظاهر و هم در باطن تغییر کند؛ وقتی تغییر کرد، رفتار و کردار او نشان میدهد که تغییر صورت گرفته است یا نه و خود ما متوجه تغییر میشویم؛ همانطور که یک مسافر با قطع مصرف مواد و استفاده از OT، تغییرات در او شروع میشود و میتوان در مسئولیتپذیری و خواب او، این تغییرات را مشاهده کرد.
استاد میفرماید: ما با خواسته شما موافق بودیم و از انوار سخن گفتیم که بهطرف شما ساطع میشود. این انوار نشانه دیگری برای جذب مطالب است.
انوار الهی، سمبل پاکی و خوبیها و نشانه پیشرفت است.
در سوره فجر (فجر بهمعنای روشنایی و پایان تاریکی میباشد.) خداوند میفرماید: «وَالْفَجْرِ، وَ لَيَالٍ عَشْرٍ، وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ، وَ اللَّيْلِ إِذَا يَسْر»؛ قسم به صبح و روشنایی، قسم به شبهای دهگانه، قسم به جفتوطاق و قسم به شب هنگامی که سپری میشود.
تمام یادگیریهای انسان برمبنای شفع و وتر میباشد. زمانیکه کسی را شفیع خود قرار میدهیم؛ مثلاً میگوییم: رسول خدا ما را شفاعت کند، درصورتی ما را شفاعت میکند که طبق رفتار او عمل کنیم؛ یعنی باید تمام گفتههای او را انجام دهیم، آنموقع رستگار میشویم. اینطور نیست که خلاف، فساد و دزدی کنیم، بعد انتظار شفاعت داشته باشیم. موقعی با او شفع میشویم که به او وصل و شبیه او شویم.
در کنگره نیز راهنما شفیع رهجو میباشد؛ یعنی رهجو باید با راهنما جفت شود و به دستورات او عمل کند. هر آنچه آموزش میبینیم و هستی را بهوجود میآورد، برمبنای شفع و وتر است. در زندگی نیز پدر و مادر همینطور هستند، شفع میشود دو و وتر یک که با هم مثلثی را تشکیل میدهند؛ مثل پدر، مادر و فرزند؛ پس در اینجا شفع و وتر فقط بهمعنای جفتوطاق نیست؛ بلکه بهمعنای سیستمی است که تمام حیات و خلقت برمبنای آن کار میکند.
وَالْفَجْرِ؛ یعنی قسم به نوری که مثل انفجار وارد میشود، اگر شب بخواهد پایان یابد و تبدیل به روشنایی شود، باید شفع و وتر باشد؛ برای مثال، اعتیاد یک نوع تاریکی، ظلمت و لیل است و برای رهایی از آن، باید برای شخص، شفع و وتر بهوجود بیاید؛ یعنی حتماً یک شخص یا راهنمایی باشد که هدایتش کند.
آقای مهندس میفرمایند: خود من هم همینطور بودم؛ استادانم شفیع من شدند، به آنها وصل شدم، من را آموزش دادند و جهانبینی آموختند تا توانستم شب را پشتسر بگذارم؛ پس اگر شب بخواهد تبدیل به فجر شود، باید شفیع پیدا شده و وارد عمل شود که شفیع ممکن است هرکسی باشد؛ راهنما یا پدر و مادر که او ما را هدایت میکند و باید به حرف او کاملاً توجه کنیم.
در آیه دیگری میگوید: آیا در این قسمها، چیزی برای صاحبان خرد هست؟ یعنی فقط صاحبان خرد معنی این آیات را میفهمند. قرآن کتابی است که ما را راهنمایی میکند و همه مطالب را بهصورت خلاصه و با مفهوم کامل بیان میکند.
اگر ما بخواهیم تغییر کنیم و در صراط مستقیم باشیم، انوار بهطرف ما میآیند؛ همان الهام فجور و تقوا که بهوسیله انوار است. انوار باید در وجود ما تجربه و تجزیه شود، باید آنها را درک و احساس کنیم و باید مسیر خود را اصلاح کنیم و خسارتی که زدهایم را جبران کنیم. از چه کسی باید جبران خسارت کرد؟ ابتدا باید از خودمان جبران خسارت کنیم؛ چون بیشترین خسارت را به جسم خود زدهایم، با از بینبردن ریه بهوسیله سیگارکشیدن. گاهی اوقات با خودمان قهر هستیم و خودمان را دوست نداریم. کسی که بهصورت وحشتناک مواد یا الکل مصرف میکند، خودش و جسمش را دوست ندارد؛ چراکه اگر دوست داشت این کارها را نمیکرد؛ پس اول جبران خسارت به خودمان، بعد به خانواده و سپس به اجتماع و باید درطول حیات زمینی خود را به درجه بالایی برسانیم.
ذکر، بهمعنی یادآوری است. «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ»؛ یعنی بهیاد بیاور، تو فقط یادآورنده هستی. وقتی بهخاطر آورد، باعث میشود مطالب را اول خودش جذب و قبول کند تا در درجه بعد بتواند دیگران را راهنمایی کند؛ پس ابتدا باید خودمان یاد بگیریم، قبول کنیم، بپذیریم و خود را باور کنیم، آنموقع میتوانیم راهنما شویم و راهنمایی کنیم، تا زمانیکه این اتفاق نیفتد راهنما نمیشویم.
قدرت و توانایی در دانستن تنها نیست، باید به دانستههای خود عمل کنیم چون آبروی علم به عمل آن است؛ مثلاً میدانیم غیبت بد است، اما به باور خود عمل نمیکنیم. دانش، به گفتن و داشتن نیست؛ بلکه چیزی است که به نتیجه برسد و عملکردی اثرگذار داشته باشد. وقتی راهنما به نتیجه رسید و خود به درمان دست یافت، حرفش بر رهجو اثر دارد و میتواند نفوذ کند؛ چون عمل کرده است، اما اگر عمل نکرده باشد، سخنش هیچ اثری نمیتواند داشته باشد.
وقتی اطلاعاتی که بهدست آوردیم را عمل کنیم، کلام مانند سوزن در جان انسانها فرومیرود و بر آنها اثر میگذارد؛ اگر کلام برحق باشد، به آن معتقد بوده و تجربه کرده باشیم، در انسان کلام بسیار بانفوذی بهوجود میآورد و در دیگران راه مییابد.
انسان از دو منبع اطلاعات دریافت میکند:
۱ـ وحی همان الهام فجور و تقوی که از صبح تا شب در ذهن ما زمزمه میکند که این راه منفی است یا مثبت، این فرد بد است یا خوب و ... که وقتی نفس به مرحله میانه رسید و وارد مرحله انسانی شد فوری الهام فجور و تقوا در انسان فعال میشود.
مرحله میانه؛ یعنی نفس از مرحله صفر شروع میکند، از یک حشره آغاز میشود، اطلاعات کسب میکند، ذرهذره به تکامل میرسد و وارد مرحله انسانی میشود که پایینترین مرحله نفس در انسان، از بالاترین مرتبه نفس در حیوان برتر است؛ یعنی بدترین انسان از نظر تکامل و پایینبودن از لحاظ مرتبه نفس، از یک شیر بالاتر است.
۲- از طریق مکتوبات و نوشتهها.
در حلقههای حیات، یک قانون کلی حاکم است و آن حکم الهی میباشد که باید مرحله بهمرحله اجرا شود؛ یعنی جهان هستی یک حسابوکتابی دارد، نیرویی بر آن حاکم است که آن، قانون کلی قدرت مطلق میباشد و باید مرحله بهمرحله انجام شود.
وادیها و آنچه در کنگره آموزش گرفتهاید و ارزش است، باید در زندگی خود اجرا کنید؛ اگر غیبت بد است، غیبت نکنید. از دروغگویی، خیانت، غیبت، دشمنی و ... چهچیزی دستگیرتان میشود و دریافت میکنید؟ قرآن هم راجعبه همین صحبت میکند و میخواهد کاری کند که ما به آرامش برسیم و راهورسم زندگیکردن را یاد بگیریم.
همواره به انواری که بهسمت شما تابانده میشوند، توجه کنید و انوار الهی را از القائات شیطانی تشخیص دهید. بهخاطر داشته باشید که همیشه در معرض نفوذ نیروهای منفی هستید و وظیفه اصلی شما، دفع این نیروها است، بهویژه در لحظات الهام و تصمیمگیری؛ زیرا ذهن خیلی زود میپیچد و مانند عوضکردن کانال تلویزیون، تغییر میکند. این تغییرات سریع، میتوانند ما را در دام افکار گوناگون گرفتار کنند و مانع تشخیص درست از نادرست شوند. کینه و دشمنی بهسرعت ذهن را تسخیر کرده و قدرت تفکر صحیح را از ما میگیرند.
همواره مراقب القائات منفی باشید و بهجای پیروی از احساسات، براساس عقل عمل کنید. بهیاد داشته باشید که کار معنوی، بار مادی به همراه دارد؛ درحالیکه صرفاً تلاشهای مادی ممکن است هیچ ارزش معنوی نداشته باشد. هرگاه با عقل و تدبیر کاری را انجام دهید، مطمئن باشید که منفعت مادی نیز بهدست خواهید آورد. انسانهای خردمند و فرزانه، تنها بهدنبال عقل و منطق هستند و هیچچیز دیگری نمیتواند رضایت آنها را جلب کند.
برای تقویت عقل، باید حسهای درونی و قدرت دریافت خود را افزایش دهیم. اگر اعمال ما نادرست باشند، نشاندهنده عدم عقلانیت است؛ درنهایت، باید پایههای خود را در این دنیا محکم کنیم و منظور از این پایهها، استواری مالی است. در کنگره اگر از ابتدا بنیان مالی خود را مستحکم نکرده بودیم، امروز نمیتوانستیم به این جایگاه و موفقیت دست یابیم.
برداشت همسفر مهدیه
من همواره در تاریکیها بودهام؛ اما کنگره برای من مانند نوری در دل این تاریکیها بود تا مسیر تکامل برای من روشن شود. برای رسیدن به این تکامل، نیاز به یک شفیع دارم که او را راهنما و هدایتگر خود بدانم و آن شفیع، راهنمای من در کنگره است.
آموزشهای ناب کنگره به من کمک کرد تا از آن پیلهای که دور خود تنیده بودم، رها شوم؛ پس باید با تلاش و حرکت خود، مسیر را طی کنم و آگاه باشم که نیروهای منفی به شکلی زیبا و فریبنده وارد افکار و اندیشههای ما انسانها میشوند؛ بنابراین باید آنها را بشناسیم و آنچه آموختهایم را عملی و اجرایی کنیم؛ همچنین باید پایههای مالی خود را مستحکم سازیم تا بتوانیم با قدرت و استواری، مسیر پیشرو را ادامه دهیم.
نویسنده: همسفر مهدیه.ز رهجوی راهنما همسفر ریحانه (لژیون ششم)
ویرایش: راهنمای تازهواردین همسفر عطیه
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
97