ما در شما مطالبی را مشاهده کردهایم که در حال تغییر است؛ تغییراتی که در مسیر ادامه مسائل، ما را به نتایج قابل توجهی خواهد رساند. نکته مهم در اینجا مفهوم تغییر است؛ زیرا بدون تغییر هیچ حرکتی ممکن نیست. انسان، در هر مسیری که میخواهد قدم بردارد، باید تغییر کند. تغییر، خود مسئلهای کلیدی و حیاتی است. نخست باید علم و دانش را کسب کنیم، سپس حرکت نماییم؛ چرا که در تمام سطوح، تغییر ضرورت دارد. وقتی شاگرد وارد کنگره میشود، باید دگرگون شود. هم در ظاهر و هم در باطن، پوشش، رفتار، گفتار و کردار همه باید تغییر کند. مثلاً اگر لباس پاره یا نامرتب میپوشد، باید درک کند که آراستگی و نظافت نشانه نظم و تحول درون است. وقتی ظاهر و رفتار انسان تغییر میکند در حقیقت نشانهای از تغییر در احساس و درون او به وجود آمده است. وقتی انسان وارد سیستم آموزشی یا درمانی میشود، تغییرات بهتدریج آغاز میگردد و در مسیر پیشرفت، امید به دستیابی نتایج قابل توجه شکل میگیرد. هنگامی که تغییرات تثبیت شد، مرحله تبدیل آغاز میشود. بدون تبدیل، هیچگونه ترخیصی ممکن نیست. به عنوان نمونه، خودِ من زمانی که تصمیم به تغییر گرفتم، برنامه خوابم بینظم بود گاهی ساعت ۱ یا ۴ صبح میخوابیدم و به کارهایم نمیرسیدم؛ اما پس از تغییر، ساعات خواب و بیداریام منظم شد، شب زود میخوابیدم و ساعت ۵ صبح بیدار میشدم. در نتیجه، به کارهایم میرسیدم و این تغییر را بهخوبی در خود حس میکردم.
بنابراین، ما باید تغییر را در خودمان حس کنیم. همینطور وقتی از مصرف مواد به مرحله درمان با OT میرسیم، تغییرات آغاز میشود و خود را نشان میدهد. ما با خواسته شما موافق بودیم؛ زیرا ما راهنما و معلم شما هستیم. از انوار سخن گفتیم که به سوی شما ساطع میشود. ایمان، خود یکی از نشانههای انوار است؛ زیرا انوار نماد خوبی، پاکی و هدایت الهی هستند. در قرآن میفرماید: "الله نور السٌَمٰاوات و الأرضْ خداوند نور آسمانها و زمین است. در ادیان مختلف هم نور نشانه روشنایی، پاکی، عشق و رشد است، در حالی که تاریکی و ظلمت نماد ویرانی، جهل و رنج میباشد. سهروردی در حکمت اشراق نیز بسیار درباره انوار سخن گفته است؛ اگر آثار او را مطالعه کنید، در مییابید که فهم آن نیاز به تأمل و دقت دارد. وقتی بحث انوار مطرح شد، یاد سوره فجر در قرآن افتادم. واژه فجر؛ یعنی انفجار، شکافتن. همانگونه که مواد منفجره هوا را میدرند، فجر نیز شکافتن تاریکی است. آغاز صبح، زمانی است که نور خورشید شکم تاریکی شب را میدرد و خود را آشکار میسازد. من وقتی درباره قرآن صحبت میکنم، صرفاً هدفم نگاه مذهبی نیست؛ بلکه نگاه علمی و تحقیقی دارم. میخواهیم بدون تعصب ببینیم آیا این کتاب میتواند برای هدایت و رشد ما کاربرد داشته باشد یا خیر؟ قرآن، هم درباره گذشته زمین و پیدایش انسان سخن میگوید و هم درباره آینده آسمانها و زمین.
این کتاب، مفاهیم عظیم را در جملات کوتاه و فشرده بیان میکند. مثلاً درباره شکافته شدن آسمان میگوید: إذَا السَّماءُ انفَطَرَت؛ یعنی آسمان شکافته میشود، جملهای کوتاه؛ ولی پرمعنا. به عقیده من، اگر این آیات را پشت سر هم قرار دهیم، میبینیم که هدفش بیان یک نظام دقیق طبیعی و معنوی است. وقتی قرآن به فجر سوگند میخورد؛ یعنی قسم به روشنایی و بیداریِ جان. در ادامه، میگوید: وَاللَّیَالِ عَشْرٍ؛ یعنی شبهای دهگانه که نماد تاریکی است. در مقابل فجر که نماد نور است. همچنین قسم به زوج و فرد یاد میکند: جفت و طاق؛ این دو مفهوم اهمیت دارند؛ زیرا همه یادگیری انسانی براساس زوجیت و دوگانگی شکل میگیرد؛ یعنی شفع و وتر. وقتی انسان میگوید: رسول خدا یا اولیای الهی شفاعت مرا بکنند، در حقیقت یعنی براساس رفتار و کردار آنان عمل کنم. شفع به معنای پیوند و همراهی است؛ یعنی از طریق عمل صالح به روش آنان، انسان به نور و بخشش الهی نزدیک میشود. شفاعت؛ یعنی اینکه انسان باید قدم در جای پای شفیع بگذارد و به تمام گفتههای او عمل کند، آنگاه رستگار میشود؛ شفاعت این نیست در حالی کسی که گرفتار خلاف، دزدی، سرقت یا فساد است، انتظار داشته باشد صرفاً به واسطه شفیع نجات پیدا کند. چنین چیزی ممکن نیست. شفاعت؛ یعنی شفع شدن، یعنی وصل شدن.
در کنگره این مفهوم به زیبایی بیان شده است؛ راهنما شفیع است و رهجو وقتی با راهنما جفت میشود، هر آنچه راهنما میگوید را عمل میکند ـ درست مانند رابطه پدر و مادر با فرزند. آنچه ما آموزش میبینیم و اساس هستی را شکل میدهد، برمبنای شفع و وتر است. تمام موجودات زنده، از گیاهان گرفته تا انسانها، برهمین محور بنا شدهاند. آموزش زبان، ریاضی، فیزیک، راه رفتن، سخن گفتن کودک، همگی براساس شفع و وتر انجام میشود. شفع و وتر؛ یعنی دو نیروی مکمل که با همکاری هم خلقت را پدید میآورند. این دو نیرو، مثل پدر و مادر، مثلثی را تشکیل میدهند که سومین ضلع آن فرزند است. کل سیستم حیات بر همین اساس بنا شده. پیوند شفع و وتر با نور و فجر در آیه وَالفجر اشاره به نوری دارد که همچون انفجار از دل تاریکی بیرون میآید؛ سپس از شبهای دهگانه و از شفع و وتر سخن میگوید؛ یعنی همان ساختار جفت و فرد که خلقت را به وجود میآورد. اگر شب قرار است پایان یابد، باید شفع و وتر شکل بگیرد؛ یعنی چیزی از تاریکی به روشنی برسد. اگر بگوییم اعتیاد نوعی تاریکی و ظلمت است، برای رهایی از آن باید شفع و وتر بهوجود آید؛ یعنی راهنما یا استادی باشد که فرد را هدایت کند. من خودم هم همینطور بودم، وقتی با استادم شفیع شدم و به او وصل گشتم، جهانبینی را آموختم و توانستم تاریکی شب را پشت سر بگذارم.
بنابراین، اگر بخواهیم پیش از آنکه شب تمام شود، شفیع وارد عمل شود و ما را هدایت کند، باید کاملاً به سخن او توجه کنیم. برای خروج از تاریکی، به شفیع نیاز داریم که ممکن است راهنما، پدر یا مادر باشد. صاحبان خرد این معنا را درک میکنند؛ چون در این گفتوگو اشاره میشود که صاحبان خرد از آن چه گفته شد میفهمند که موضوع چیست. در ادامه، داستان قوم عاد را مثال میآورند که مردمی بودند بسیار ظالم و سرانجام از بین رفتند. این هشدار است برای کسانی که به یتیمان توجه نمیکنند به نیازمندان کمک نمیرسانند و مال و میراث دیگران را بالا میکشند. رشوه، فساد و طمع نمونههایی از همان شبهای دهگانه هستند که انسان را در تاریکی فرو میبرند. آموزش و رهایی از تاریکی اگر بخواهیم از تاریکی رها شویم و یاد بگیریم، باید شفیعی پیدا کنیم، کسی یا چیزی که آموزش را به ما بیاموزد. گاهی آن شفیع میتواند یک استاد باشد، گاهی یک کتاب یا حتی یک فایل صوتی آموزشی برای یادگیری زبان انگلیسی یا هر علم دیگری. مهم این است که وسیله هدایت و آموزش وجود داشته باشد. نباید از کتاب یا آموزش صرفنظر کرد و آن را بیاهمیت دانست؛ زیرا اگر ما تغییر کنیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم، انوار به سمت ما میآیند. همانطور که گفته شده، نور باید در وجود ما تجربه شود تا بتوانیم آن را درک و احساس کنیم و در ادامه حیات، به درجات بالاتر برسیم.
اصلاح مسیر و جبران خسارت برای رسیدن به این مرحله، ابتدا باید انسان مسیرش را اصلاح کند و خساراتی را که زده جبران نماید از جمله خساراتی که به جسم خود وارد کرده است: با سیگار، مشروبات الکلی، مواد مخدر، بیخوابی و چاقی. گاهی ما با خودمان قهر هستیم و جسم خود را دوست نداریم، اگر خودمان را دوست داشتیم، این رفتارها را با جسم و جان خود نمیکردیم. کسی که تا چهار یا پنج صبح بیدار میماند و تا سه بعدازظهر میخوابد، در واقع جسم خود را دوست ندارد. ما باید جسم خود را دوست داشته باشیم و در برابر آن، خانواده و اجتماع، احساس مسئولیت کنیم. در طول حیاتمان باید سعی کنیم خود را به درجات بالاتری از آگاهی و رشد برسانیم. ذکر؛ یعنی به یاد آوردن؛ اما پیش از هر چیز باید خود را بشناسیم و باور کنیم. وقتی یاد گرفتیم و به خود ایمان آوردیم، آنگاه میتوانیم راهنما و اثرگذار باشیم. ما میدانیم که دروغگویی، غیبت و کم فروشی بد است؛ اما گاهی همچنان آنها را انجام میدهیم، این؛ یعنی برای باورهای خود ارزش قائل نیستیم و به دانستههایمان عمل نمیکنیم. باید بدانیم آبروی علم در عمل کردن است. وقتی عمل کنیم، اثرش در وجود ما پدیدار میشود. راهنمایی که به نتیجه و درمان رسیده باشد، سخنش بر دل دیگران مینشیند؛ چون تجربه کرده و باورش واقعی است. وقتی سخن از عمق درک و عمل میآید، دیگران میشنوند.
گاهی میبینیم کسی سخن میگوید و همه با سکوت گوش میسپارند این از قدرت کلام اوست؛ اما اگر سخن از سر فهم و تجربه نباشد، دیگران بیاعتنا خواهند بود. انسان از دو منبع الهام میگیرد: یکی وحی و دیگری القائات مثبت و منفی که از طریق حس و اندیشه، مدام در گوش جان ما زمزمه میشود. نفس انسان بسیار والا است؛ نفس بدترین انسانها، معادل نفس بهترین حیوانهاست. زمانی که نفس به مرحله انسانی میرسد، القائات مثبت و منفی را دریافت میکند و باید با تشخیص از میان آنها عبور کند. در هستی قانونی وجود دارد که همان حکم الهی است؛ ما آن را قدرت مطلق مینامیم. این قانون باید مرحله به مرحله اجرا شود، همانگونه که جنین در رحم مادر رشد میکند، در زندگی نیز باید وادیها را مرحله به مرحله بپیماییم. اگر در کتاب الهی آمده است که غیبت، دشمنی و کم فروشی بد است؛ باید واقعاً از آنها دوری کنیم. چه چیزی نصیب انسان میشود از کینه ورزی و دشمنی؟ قوانین الهی برای آرامش و رستگاری انسان وضع شدهاند. باید مراقب نیروهای منفی باشیم؛ زیرا این نیروها بسیار فعالاند. همهچیز از ذهن ما آغاز میشود. ذهن را میتوان به سرعت تغییر داد، مثلاً اگر از کسی بدتان میآید، خوبیهایش را به یاد بیاورید و با خود بگویید: شاید آگاهی ندارد با همین فکر، فوراً ذهن میچرخد و کینه از بین میرود.
انسانهای عاقل را چیزی جز عقل راضی نمیکند. کارهای معنوی بار مادی نیز دارند؛ اما کارهای مادی الزاماً بار معنوی ندارند. عاقلان در پی کار صحیح، درست و در مسیر صراط مستقیم هستند. اگر بنای زندگیمان را بر صراط مستقیم استوار کنیم، خداوند آن را محکمتر میسازد؛ ولی اگر بنیاد زندگی بر ظلم و ناحق باشد، ممکن است خداوند فرمان به فروپاشی آن دهد. عبای کهنه بهتر از عریانی است، مهم نیست خانهات کوچک باشد یا در جنوب شهر، مهم آن است که خانهای داشته باشی. انسان تا زمانی که تغییر نکند، به نتیجهای نخواهد رسید. تنها حرف زدن، کافی نیست باید عمل کرد. نور نماد روشنایی و پاکی است و شب نماد تاریکی و جهالت. نفوذ کلام زمانی حاصل میشود که هم دانش کافی داشته باشیم و هم به گفتههای خود ایمان داشته باشیم. قرآن را باید با تدبّر خواند، نه با تعصب. باید بفهمیم که چه پیامی دارد و چه حقیقتی را میخواهد به ما بیاموزد. این کتاب، داستان زندگی انسان است؛ راه را نشان میدهد و هدف را روشن میکند.
نویسندگان: همسفر فاطمه (د) و همسفر اشرف رهجویان راهنما همسفر نرگس(لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
ویرایش: راهنمای تازه واردین همسفر زهره (دبیر اول سایت)
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه ( لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
95