یازدهمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی گنجعلیخان کرمان،به استادی ایجنت محترم رفسنجان مسافر محسن، نگهبانی مسافر منصور و دبیری مسافر ایمان با دستور "بنیان کنگره۶۰" سهشنبه ۱۸ آبانماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان، محسن هستم، یک مسافر.
خدا را شاکرم که امروز توفیق حضور در کنگره ۶۰ و در جمع شما عزیزان را پیدا کردم. از بنیان کنگره، جناب مهندس و خانواده محترم ایشان، همچنین از همه راهنمایان، دوستان و لژیون خدمتگزار لژیون دوم صمیمانه تشکر میکنم. امروز توفیقی حاصل شد که من استاد جلسه باشم.

دستور جلسه،هفته بنیان است و من این هفته را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و به تکتک اعضای شعبه تبریک میگویم.
وقتی به کنگره میآییم، باید همگی سرحال و پرانرژی باشیم و این اتفاق بدون انتقال انرژی بین یکدیگر نمیافتد. وقتی مشارکت میشود، وقتی اعلام سفر انجام میشود، یا وقتی فردی میخواهد خودش را معرفی کند، باید آنقدر محکم و با انرژی معرفی کند که حتی اگر کسی خوابآلود باشد، بیدار شود. منِ محسن، وقتی شب میخواهم به خانه برگردم، باید اندازه یک هفته انرژی با خودم داشته باشم.
هفته بنیان را به همه شما تبریک میگویم. زمانی که یک دستور جلسه بهعنوان دستور جلسه هفتگی مطرح میشود، همیشه از خودم میپرسم:
چرا این هفته؟چرا بنیان؟چه دلیلی وجود دارد که باید این هفته درباره این موضوع صحبت کنیم؟
این موضوع بسیار مهم و حائز اهمیت است. از آخرین باری که در شعبه گنجعلیخان بودم تا امروز، چهرههای جدید بسیاری میبینم. دوستان قدیمی با هفته بنیان آشنایی دارند، اما خیلی از تازهواردان شاید ندانند و لازم است برای شناخت بهتر نسبت به کنگره ۶۰ و بنیان آن، در اینباره صحبت شود.
صحبتی که میخواهم مطرح کنم به دو قسمت برمیگردد:
۱. مثلث و شخص آقای مهندس؛ زیرا اگر آقای مهندس نبود، اساساً کنگره ۶۰ وجود نداشت.
۲. ماهیت کنگره ۶۰ و خطوط بسیاری که به لژیونها برمیگردد: لژیون مواد، لژیون سیگار، لژیون مرزبان، نوشتار، ورزش، هنر، دانشگاه، ساخت دانشگاه و...
و ضلع سوم نیز دانش کنگره ۶۰ است؛ دانشی که جناب مهندس به تکتک ما—از جمله به منِ محسن—هدیه دادهاند و حقیقتاً این دانش، یک هدیه برای همه ماست.
اگر بخواهم درباره شخص آقای مهندس صحبت کنم، میرسیم به وادی سیزدهم و چهاردهم که میگوید انسان تکبُعدی داریم، انسان دوبُعدی و انسان سهبُعدی.
انسان سهبُعدی کیست؟
انسان سهبُعدی کسی است که پنج حس درونی و پنج حس بیرونی او با هم توانا باشند. به فرموده آقای مهندس، انسانی که سهبُعدی است مانند فضاپیما در کائنات گردش میکند، علم و دانش را دریافت میکند و به زمین منتقل مینماید.
خود جناب مهندس وقتی از این موضوعات صحبت میکنند، میگویند: «من که هستم؟ من یک معلم هستم» و واقعاً هم معلمی کاربلد هستند.
میگویند: «من یک دانشمند هستم» و حقیقتاً نیز دانشمند هستند.
اما اگر از آن بُعد نگاه کنیم، سهبُعدی بودن ایشان آشکار است و اگر از این بُعد نگاه کنیم، از هر انسانی، زمینیتر هستند.
آموزشهایی که در کنگره داده میشود، فقط درباره اعتیاد نیست. درباره ازدواج، قناعت، تحصیل و مسائل روزمره زندگی نیز دستور جلسه داریم. یعنی آقای مهندس در این موارد هم صحبت میکنند.
اما آنچه بهعنوان علم کنگره ۶۰ به ما داده میشود، حقیقت است. صد سال دیگر هیچکدام از ما نیستیم—عمر آقای مهندس مستدام—اما چه میماند؟
«با تفکر ساختارها آغاز میگردد»، هزار سال دیگر نیز همینطور خواهد بود.
«صفت گذشته در انسان صادق نیست»، هزار سال دیگر هم چنین است.
اینها حقیقتاند؛ حقیقت بودهاند و خواهند بود. و این حقیقتِ علم کنگره ۶۰ است که تنها آقای مهندس آن را در اختیار ما گذاشتهاند. ما شاید ندانیم، اما آیندگان خواهند دانست و قضاوت خواهند کرد.
بنیان کنگره یعنی خود آقای مهندس. کاری که ایشان با منِ محسن انجام دادند این بود که رخت عزا را از تن من بیرون آوردند و رخت سپید بختی را به من پوشاندند. پدر بودن را به من برگرداندند، مادر بودن را به همسفران ما بازگرداندند و علم زندگی را به ما آموختند؛ و این آسان بهدست نیامده است.
وقتی آقای مهندس ۲۸ سال پیش به درمان رسیدند، دو سال بعد کنگره را راهاندازی کردند؛ یعنی از همان موقع میدانستند چه میخواهند انجام دهند. از ابتدا سخن از آکادمی و دانشگاه میگفتند؛ یعنی ایشان میدانستند، ما نمیدانستیم و بسیار جلوتر از ما بودند.
آقای مجدیان میگفتند جناب مهندس با کمک همه شما پیش میروند و گاهی ما اشتباه میکنیم و ایشان راهنماییمان میکنند. دیدهبانان بیش از ۲۵ سال در کنار ایشان هستند.
هفته بنیان برای این است که بدانیم چه اتفاقی افتاده است.
نفس من به نفس فرزندم وصل است.
گاهی کسی نفست را چاق میکند،
گاهی کسی نفست را میگیرد.
کنگره نفس مرا چاق کرد و حال مرا خوب کرد.
وقتی حالم خوب است، به کنگره میآیم.
چه کسی نفسم را چاق میکند؟
وقتی برمیگردیم، به سرچشمه میرسیم: آقای مهندس.
میگویند وقتی نفست در حال گرفته شدن است، در آن لحظه حاضر هستی هرچه داری بدهی تا فقط یک دقیقه دیگر فرصت پیدا کنی.
یکی مواد میفروشد و نفس میگیرد.
یکی به کنگره میآید و نفس میدهد.
امیدوارم قدر بدانیم: قدر راهنما، ایجنت و خدمتگزاران.
زمانی ما باید منتظر میماندیم تا آقای مهندس صحبت کنند؛ بعد راهنما به تهران میرفت تا سیدیها را بگیرد و به شعبه بیاورد. چهار هفته میگذشت و تازه چهار سیدی جدید دیگر هم آمده بود. هیچوقت با تهران همزمان نبودیم. اما امروز صبح شنبه همه با هم و سر یک ساعت موضوع را میبینیم و میشنویم.
سختیهای زیادی کشیده شده تا امروز ما بتوانیم در آرامش حال خود را خوب کنیم.
قدر بدانیم.
اساس کنگره ۶۰ و قانون ۱۳ میگوید: احترام به اساتید و احترام به پیشکسوتان. من عاشق این هستم که به کنگره بیایم، بنشینم، دوستان خوبم را ببینم و لحظات خوبی داشته باشم؛ و در شعبه گنجعلیخان این لحظات را داشتهام و دارم.
ممنون که به صحبتهای بنده گوش دادید.

تایپ و یرایش:مسافر مصطفی لژیون دوم
عکس و ارسال:مرزبان خبری مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
249