جلسه چهارم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودکی با استادی راهنمای محترم مسافر جلال، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر امید با دستور جلسه 《در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟》شنبه ۱۴۰۴/۰۹/۲۲ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
چکیده سخنان استاد:
امروز با دو دستور جلسه در خدمت شما هستم.
دستور جلسه یکم «چگونه در کنگره قدردانی کنیم»
دستور جلسه دوم« دهمین سالروز رهایی آقا کمال» است.
تلاش میکنم در مورد دستور جلسات مختصر صحبت کنم و بیشتر مشارکت را به شما عزیزان واگذار کنم تا هر کسی خاطرهای یا مشارکتی در این باره دارد گفت و گو کند. به نظر من کنگره همانند یک دانشگاه است که درسهای متعددی را از طریق سیدیها به ما آموزش میدهد که اگر بتوانیم مقداری از این درسها را یاد بگیریم و اجرا کنیم به نظر من از بسیاری از دانشگاهها هم جلوتر هستیم. در کنگره در مورد الهیات، روانپزشکی، پزشکی، اخلاق و جهان بینی نیز صحبت به میان میآید. من خودم به شخصه سعی میکردم سیدیها را گوش کنم، زیرا مطالبی که ما گوش میکنیم ممکن است بخشی از آن را دانشگاهها آموزش دهند، اما بخشهای زیادی از مطالب سیدیها دانش خود کنگره است. برای نمونه یک سی دی هست که ویژه دیپلماسی است که من با اطرافیانم چگونه برخورد و صحبت کنم! کسی که میخواهد با یک خانم از پلهها بالا یا پایین برود چه رفتاری داشته باشد! و یا آداب غذا خوردن و دیگر... چیزهایی است که شاید بسیار ساده به نظر بیاید اما اگر بخواهیم در سطح بزرگتری بنگریم حرفهای زیادی پشت این جریانات است.
موضوع دستور جلسه هم همین است که آیا ما اصلاً باید قدردانی بکنیم؟ منظور از قدردانی چیست؟ ما باید یاد بگیریم از کسانی که به هر گونهای خدمت میکنند قدردانی کنیم که روش این کار نیز توضیح داده شده است. در گذشته برای قدردانی ممکن بود کسی پتو یا ساعت یا لوازمی را به عنوان هدیه و قدردانی برای آن شخص بیاورد. اما کنگره این کار را بسیار راحت و ساده کرده است و این کار را با اهدای پاکت انجام میدهیم که مسئله بسیار راحتتر شده است چرا که خود شخص تصمیم میگیرد که با آن پاکت پول چه کاری انجام بدهد.
جهان بینی و اخلاق به ما میآموزد که نه تنها در کنگره بلکه در همه جا باید قدردان باشیم. این قدردانی را میتوانیم از پدر، مادر، همسر، فرزندان و دیگران هم انجام بدهیم.
در مورد دستور جلسه دوم آقا کمال عزیز، زمانی که فرزندی دکتر، مهندس میشود یا به مراتب بالا میرسد پدر و مادرش به او افتخار میکنند. راهنما نیز به همین منوال است که اگر رهجویش به مراتب بالا برسد به او افتخار خواهد کرد چون یکی از اهداف کنگره درمان اعتیاد و در ادامه پرورش راهنما است. با راهنما شدن است که پروسه درمان تکمیل میشود. درمان بالاتر از ترک و تعادل بالاتر از درمان است و تکمیل درمان در راهنما شدن انجام میشود چون عزیزانی که راهنما میشوند هم آموزش میدهند و هم آموزش میگیرند و میتوانند به مراحل بالاتر برسند.
خب آقا کمال با زحمات خودش که فراز و نشیبهای زیادی را هم داشت توانست راهنما شود. همه ما زمانی که بخواهیم از تاریکی خارج بشویم فراز و نشیبهای زیادی پیش رو داریم، اما آقا کمال به خوبی توانست این مراحل را پشت سر بگذارد.
من این روز را به خودش و خانواده گرامیاش تبریک میگویم و امیدوارم در ادامه هیچ کدام از ما به یک جایگاه خدمتی بسنده نکنیم و نگوییم که خوب من نگهبان یا دبیر هستم، تا همین جا کافی است! بلکه باید جایگاههای خدمتی را یکی پس از دیگری تجربه کنیم. چون مهم خود خدمت است و ما آمدهایم که هم آموزش بگیریم و هم خدمت کنیم. خوبی خدمت کردن این است که راهنماها و همه عزیزانی که خدمت میکنند حالشان خوب است و امیدوارم همه دوستانی که خدمت میکنند مراحل پیشرفت و تعالی را سپری کنند.
من بیش از این صحبت نمیکنم و از شما میخواهم در این مورد مشارکت کنید.
جشن دهمین سال راهنمای محترم مسافر کمال.

اعلام سفر و آرزوی مسافر کمال:
سلام دوستان کمال هستم یک مسافر
آنتی ایکس؛ تریاک، شیره، قرص
روش؛ DST
دارو؛ OT
نام راهنما؛ آقا جلال ربیعی
رشته ورزشی: والیبال
مدت رهایی ۱۰ سال و چهار روز
سفر سیگار داشتم
نام راهنما؛ آقا رامین
رهایی از سیگار ۸ سال و چهار ماه و ۲۱ روز
آرزومندم همه کسانی که در دنیا خواسته درمان دارند اما راهی پیدا نمیکنند، امیدوارم که راه کنگره را پیدا کنند و به درمان برسند.

خلاصه سخنان مسافر کمال:
سلام دوستان کمال هستم یک مسافر
خوشحالم که این جایگاه را پس از ۱۰ سال تجربه میکنم من پیش از کنگره هیچ چیز نبودم. شاکر خداوند هستم و از کنگره و آقا جلال سپاسگزارم که همه اینها نعمتهایی بود که خداوند به من داده است. پیش از کنگره همه راههای ترک را رفته بودم و از هیچ کدام نتیجهای نگرفته بودم و نزد خانواده و فامیل تابلو شده بودم و باور کرده بودم که نمیتوانم از پس اعتیاد بر بیایم. ازدواج من و مواد مخدر فرزندی داشت به نام «اعتیاد» که جلوی اعتیاد و بیچارگیهای آن تسلیم شده بودم. به واسطه بیماری، در حالت نیمه بیهوش بودم که شنیدم پزشک بالای سرم است و میگوید که من یک ماه بیشتر زنده نخواهم ماند. چون دچار بیماریهای متعدد عفونت، ورم معده، پولیپ و غیره بودم و به گفته دکتر بیماری بنزی داشتم.
تا اینکه با کنگره ۶۰ آشنا شدم و روز نخست که از پلهها پایین آمدم و شخصیتهای درمان شده کنگره را که دیدم، این باور در من به وجود آمد که من نیز میتوانم درمان شوم. سفرم را با جدیت آغاز کردم و به درمان رسیدم. زمانی که در کنگره درمان شدم مانند آبی بود که روی آتش ریخته شد و روز به روز حالم بهتر شد به صورتی که دست کم ۱۰ سال جوانتر شدهام. در روزهای اعتیادم اگر میخواستم از اینجا تا میدان قدس بروم دو یا سه بار در راه از خستگی مینشستم اما امروزه من میتوانم به راحتی دو ساعت بدوم در حالی که از آن روزها ۱۰ سال سن بیشتری دارم و این حال را مدیون کنگره هستم.
امروز که در خدمت شما هستم و روز قدردانی است باید بگویم که راهنما بجز درمان شدن رهجو، هیچ گونه انتظار قدردانی از رهجویش ندارد. به گفته دیگر تنها چشم داشتی که راهنما از رهجویش دارد این است که رهجو خوب سفر کرده و به درمان برسد. روز اول نیز همین گونه بود و آقا جلال از من هیچ توقعی نداشت و تنها به من گفت که درمان شدن من بهترین گنج و قدردانی از ایشان است. روش من نیز به همین منوال است و من هم از هیچ رهجویی هیچ توقعی ندارم مگر آنکه کسی که خواسته درمان را دارد به رهایی برسد. کنگره ۶۰ جایی است که با استفاده از دانش روزافزون خود انواع مخدرهای صنعتی و فنتالین را نیز درمان میکند( فنتالین مادهای است که تمام دنیا از درمان آن ناتوان ماندهاند).
کسانی که وارد کنگره میشوند راه درمان را پیدا کردهاند و اگر در حال سفر اول باشند بارشان سبکتر است چرا که اگر موفق نشوند و سفرشان را تکرار کنند، باردوم، بارشان بیشتر و سنگینتر خواهد بود و کارشان مشکلتر میشود. پس همان بهتر که روزی که وارد کنگره شدیم با همان سفر اول به درمان برسیم. زمانی که آدم همتایان خود را میبیند که درمان شدهاند مرزبان شدهاند یا راهنما شدهاند، اما هنوز خودش درمان نشده است، حالش بد میشود و دچار ناامیدی میگردد. پس باید قدر این جایگاه را بدانیم.
من سال ۹۵ یا ۹۶ بود که مرزبان بودم و در آزمون راهنمایی شرکت کردم و به عنوان مشاور تازه واردین نمره آوردم و پذیرفته شدم، اما آقا جلال به من گفتند که برای راهنما شدن نیم نمره کم آوردهام!! سال بعد هم که آقای مهدی معینی ایجنت بودند هم همین حرف را به من گفتند که نیم نمره کم آوردهام!! و این جریان باز هم تکرار شد و من چهار مرتبه در قسمت تازه واردین قبول شدم که آقا جلال در این باره به من گفتند که من هر طور شده این مسیر را باید بروم. تا اینکه من در قسمت راهنمایی نمره آوردم و قبول شدم. برای بسیاری جای پرسش است که من پس از ۱۰ سال چطور خدمت میکنم؟! در حالی که اگر من تا آخر عمر در کنگره خدمت کنم و حتی اینجا را جارو و تی بکشم، باز هم در جلوی کاری که کنگره برای من کرده است هیچ است.
خدا را شکر و از همه شما ممنونم که با حضورتان جشن بنده را پررونق کردید.
از آقا جلال و همه شما دوستان گرامی سپاسگزارم و دست تک تک شما را میبوسم.

عکس؛ مسافر بابک
فرستادن مطلب؛ مسافر مجید
نگارش و بارگذاری؛ مسافر حسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
92