English Version
This Site Is Available In English

بنیان محبت، بنیان عشق، بنیان اخلاق

بنیان محبت، بنیان عشق، بنیان اخلاق

"به نام امواج عشق که از اوست"

اولین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶٠ نمایندگی عمان سامانی(شهرکرد)، به استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه "هفته بنیان" در روز سه‌شنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر.
امیدوارم حال همگی خوب باشد و در مسیر زندگی برقرار و پاینده باشید. از دبیر، نگهبان و تمام عزیزانی که اجازه‌ی خدمت به من دادند صمیمانه سپاسگزارم.

این هفته‌ی عزیز؛ یعنی هفته‌ی بنیان و تولد آقای مهندس را به همه‌ی شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم.

برداشت من از این دستور جلسه، تمرکز بر واژه‌ی «ماندگاری» است؛ واژه‌ای ساده، اما عمیق و سرنوشت‌ساز. به‌گمان من، تمام حرکت کنگره و شکل‌گیری آن تا به امروز در دل همین کلمه خلاصه شده است:
«شخصی در اعتیاد خود ماندگار شد، در درمان خود ماندگار شد، و در ادامه مسیر نیز ماندگار ماند تا کنگره ۶۰ شکل گرفت.»
شفا در ماندگاری است؛ و اگر بتوانم همین مفهوم را حتی به یک نفر هم منتقل کنم، احساس می‌کنم کاری بزرگ انجام داده‌ام.

به این فکر می‌کردم که چرا تاریخ شکل‌گیری کنگره را ۲۸ سال اعلام می‌کنند، در حالی که به نظر من باید ۲۸ سال را با ۱۷ سال تاریکی که جناب مهندس در دوران اعتیاد تجربه کردند جمع کرد. ما در کنگره می‌گوییم: «ما تاریکی‌ها را تجربه می‌کنیم تا به عظمت روشنایی‌ها پی ببریم.»
وقتی بذری را در خاک می‌کاریم، اولین حرکتش به سمت پایین و تاریکی است؛ جایی که باید ریشه بدواند، قوت بگیرد و سپس راه خود را به سمت نور باز کند. در یک کتاب مقدس آمده است: «درختان بهشتی که سایه‌های گسترده دارند و میوه‌های پاکیزه می‌دهند، سالیان سال ریشه‌هایشان در تاریکی و ظلمت جهنم استحکام یافته است.» این یعنی استحکام در روشنایی، محصول ایستادگی در تاریکی است.

بذر زمانی در دل خاک رشد می‌کند که به این حقیقت برسد که ذات هستی، رشد کردن است. وقتی این حقیقت را درک کرد، پس از تقویت ریشه‌ها در تاریکی، سر از خاک بیرون می‌آورد و جوانه‌ای در روشنایی می‌زند، بالنده می‌شود و به هفتاد بذر دیگر تبدیل می‌گردد. به نظر من بنیان کنگره ۶۰ از همان روزی آغاز شد که جناب مهندس مصرف مواد را شروع کردند. آن ۱۷ سال، دوره‌ی گردآوری تجربه و فراهم شدن مقدمات این ساختار عظیم بود؛ سپس درمان اتفاق افتاد و کنگره ۶۰ شکل گرفت و تا امروز در مسیر رشد ادامه پیدا کرده است.

ما زمانی که وارد مسیر درمان می‌شویم، معمولاً از تاریکی‌های اعتیاد با بدی یاد می‌کنیم، در حالی که خداوند می‌فرماید: «وقتی قدم در مسیر تغییر بگذارید، سال‌هایی را که ملخ‌ها از شما خورده‌اند به شما باز می‌گردانیم؛ و خداوند وعده‌دهنده‌ای امین است.» نکته اینجاست: اگر جناب مهندس تاریکی‌های اعتیاد را تجربه نکرده بودند، امروز کنگره ۶۰ وجود نداشت.

از گذشته تا به امروز؛
جناب مهندس فرمودند که در هفته‌ی بنیان، از سختی‌های ابتدای کار کنگره بگوییم؛ من نیز اطاعت امر می‌کنم.

سال ۱۳۹۲ در شهرکرد تنها دو راهنما وجود داشتند؛ آقا کامران و آقای محمد حیدری که از اصفهان تشریف می‌آوردند. در آن زمان حتی راهنمای تازه‌واردین هم نداشتیم و هر مسافرِ سفر دومی، تازه واردها را مشاوره می‌کرد. من و برادرم وقتی مشاوره شدیم، به ما گفتند راهنمای‌تان را با حس انتخاب کنید؛ با وجود تنها دو راهنما، حق انتخاب چندانی نداشتیم. امروز اما تعداد راهنماهای شعبه بسیار بیشتر و حق انتخاب بچه‌ها گسترده‌تر شده است.

هدف از جملاتی که گفتم این است که بگویم، ما گاهی خیال می‌کنیم اگر راهنمای دیگری داشتیم یا اگر در شعبه‌ی دیگری بودیم، شاید سفر بهتری می‌گذراندیم. اما چنین نیست. وقتی وارد هر لژیونی می‌شویم، تمام فراز و نشیب‌ها، مشکلات، سختی‌ها و حتی تلخی‌هایی که سرِ راهمان قرار می‌گیرد، همان تاریکی‌هایی هستند که لازمه‌ی ریشه‌دواندن و جوانه‌زدن ما هستند؛ تجربه‌هایی که بدون عبور از آن‌ها رشد و تغییر ممکن نمی‌شود.

مخاطب اصلی این دستور جلسه خود من هستم. مهدی! آیا تو می‌توانی در طول زندگی‌ات یک «بنیان» باشی؟ بنیان محبت، بنیان عشق، بنیان اخلاق، بنیان آرامش یا حتی بنیان یک سفر خوب.

بنیان بودن کار غیرممکنی نیست؛ حتی یک سفراولی وقتی یک پله از درمان اعتیاد خود را به‌درستی انجام بدهد، در واقع بنیان یک زندگی سالم، آرام و مستحکم را برای خود ساخته است.

در پایان، همه‌ی شما عزیزان را به خدای بزرگ می‌سپارم.
متشکرم که به صحبت‌های من توجه کردید.

عکس‌برداری: مسافر میلاد لژیون هشتم
نگارش: مسافر علی لژیون‌ یکم
ویرایش و ارسال: مسافر حمید لژیون نوزدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .