همسفر زهرا و مسافر ایشان با آنتی ایکس تریاک وارد کنگره۶۰، شدند. به روش DST و با داروی OT به مدت ۱۰ ماه و ۱۰ روز با راهنمایی مسافر امیر و همسفر شیوا سفر کردند. مسافرشان به مدت ۱۰ ماه با راهنمایی مسافر بهمن سفر نیکوتین نیز داشتند. اکنون به مدت ۶ سال و ۱۰ روز از بند اعتیاد و ۵ سال و نه ماه است که از بند نیکوتین با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها شدهاند و هر دو در کنگره ورزش والیبال را انجام میدهند. ایشان در جایگاههای صدور کارت، راهنمای تازه واردین، دبیر لژیون سردار، دبیر جلسه، نگهبان جلسه و کمک راهنمایی خدمت نمودهاند. به مناسبت تجلیل از راهنما همسفر زهرا گفتوگویی با ایشان داشتیم که توجه شما را به آن جلب مینماییم:
با سلام و خدا قوت خدمت راهنما همسفر زهرا، کمی از خود و زندگی قبل از آمدن به کنگره بیان کنید؟
از شما بابت این سوال خیلی سپاسگذارم. باید بگویم، قبل از کنگره هم زندگی میکردیم؛ ولی این زندگی بازی در ناآگاهی بود. درست است که من قبل از کنگره با قرآن انس داشتم و کسی بودم که همیشه ذهنم درگیر این بود که چرا به این دنیا آمدهام و آمدنم بهر چه بود؟ و هدف مشخصی از این زندگی نداشتم. از نظر خودم آدم با ایمانی بودم، ولی افکار پوچی به سراغ من میآمد؛ اگر در زندگی مشکلی پیش میآمد، همیشه دیگران را مقصر میدانستم. از بودن و از اینکه هستم لذت نمیبردم؛ اما از زمانی که بهشتی مثل کنگره۶۰، را پیدا کردم جواب سوالهای خود را گرفتم و هدف از زندگی کردن و آمدن را درک کردم. از بودن و از زندگی نهایت لذت و آرامش را درک کردم. همیشه این سخن آقای مهندس را آویزه گوش میکنم که برای داشتههایی که دارم شکرگزار باشم، چراکه بالاترین درجه رسیدن به حال خوب شکرگزاری است. و همیشه سعی میکنم در حال و هدفمند زندگی کنم. از کوچکترین چیزهایی که دارم لذت ببرم. هم اکنون خداوند را هزار بار شکر میکنم که زندگی من بازی در آگاهی و در حال آموزش است.
بزرگترین ارمغان کنگره۶۰، در زندگی شما چیست، که وقتی به آن فکر میکنید نور امید در دلتان میتابد و باعث به وجود آمدن حس خوب در شما میشود؟
کنگره برای من زهرا، کتاب چهارده وادی است که سراسر این کتاب نور و حس میباشد. رسیدن به وادی چهاردهم یکی از خواستههای من زهرا بود، که به معنی رسیدن به انوار الهی است که همان عشق و محبت است و همیشه نور امید را در دلم روشن میکند، زیرا تنها چیزی که من زهرا میتوانم با خود به حلقههای دیگر زندگی ببرم، همین عشق و محبت است و مالکیت آن را دارم.
به نظر شما تدبیر و حکمت آقای مهندس در پس مراسمهای تجليل چیست؟ چون به هرحال برای یک رهجو سخت است که از راهنمای خود جدا شود.
به نظر بنده برای یک راهنما چهار سال یک دوره طلایی و پر از انرژی میباشد. آقای مهندس پشت هر کاری تدبیری داشتند. اینکه هر سال بر تعداد راهنماها اضافه میشود و این دایره شعاع اضافه میکند و آن عزیزان، تازه نفس و سرشار از انرژی و آماده خدمت هستند. در کنگره هیچ جایگاهی نمیتواند ثابت و تا آخر باشد. آقای مهندس برای آن زمانی را مشخص کردند که بسیار با ارزش است. باید برای دیگر عزیزان نیز راه باز شود تا بیایند و خدمت کنند و به این حس ناب برسند. من از خداوند و آقای مهندس بسیار سپاسگذارم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم. انشاالله که مورد قبول خداوند بوده باشد. درست است و برای یک رهجو سخت است؛ ولی زمان همه چیز را حل میکند و راهنمایان هیچ فرقی با هم ندارند، چون از یک منبع انرژی و آموزش میگیرند.
به عنوان کسی که چندین سال در کنگره۶۰، بوده و خدمت عاشقانه انجام دادهاید، از نظر شما آموزشهای یک سفر اولی با کسی که وارد سفر دوم شده چه تفاوتی دارد و یا آیا اصلاً با هم تفاوت دارند؟
سوال چهارم شما فرق بین نگاه یک سفر اولی و سفر دومی میباشد. یک سفر اولی در ابتدای کار برای رهایی از اعتیاد مسافر به کنگره میآید و همّ و غم او رهایی مسافر میباشد؛ ولی وقتی کمکم آموزشها را فرا میگیرد و وارد سفر دوم میشود، جهانبینی او تغییر میکند. آن موقع است که به خویشتن خویش نیز فکر میکند و برای خودش آموزش میبیند و تغییر را از خود شروع میکند و از همه چیز رها میشود.
اگر قرار باشد به عملکرد چهار ساله خود در جایگاه راهنمایی نمره بدهید چه نمرهای میدهید و یا آیا از عملکرد خودتان راضی هستید؟
در مورد این سوال باید بگویم که این دوره چهار ساله، یکی از بهترین دورههای زندگی من بوده است، که بسیار شیرین و سرشار از آموزش و حس خوب بود. از نظر خودم من نمیتوانم این را در نمره محاسبه کنم، زیرا شاید کم و کاستیهایی هم داشتهام. من از عمل کرد خود راضی هستم، چراکه همیشه سعی کردم با قوانین و حرمتهای کنگره و فرامین حرکت کنم و حقی را ناحق نکنم. از این بابت خیلی وجدان راحتی دارم.
ما طی این چندین سال دختر شما المیرا جان را میدیدم که با شما در شعبه حضور داشت. آیا آموزشهای کنگره در روند تربیتی المیرا هم تأثیر داشت و؛ اگر این چنین است بیشترین تأثیر در کدام یک از خصوصیات المیرا بود؟
در مورد اینکه آیا آموزشهای کنگره در روند تربیتی المیرا جان تأثیر داشته یا نه باید بگویم بله صدرصد تأثیر گذار بود. وقتهایی شده که وقتی من سیدی مینویسم و گوش میدهم همراه من بوده و از سیدیها نکات خوبی را برداشت کرده است و به من یاد آوری میکند که آقای مهندس در مورد فلان کار این را گفتند. طبق فرموده آقای مهندس بچههایی که همراه پدر و مادر به کنگره میآیند از خیلی کارهای ضدارزشی بیمه میشوند و این یک نعمت بزرگی است که در اختیار ما گذاشته شده است.
به نظر شما رمز و راز یک راهنمای خوب برای جذب ورودیهای بیشتر، خروجیهای با کیفیتتر، رهاییهای حقیقیتر و رسیدن رهجو به جایگاههای خدمتی چیست؟
راهنما باید خود الگوی بینقص باشد تا بتواند اثر گذار باشد. مانند آقای مهندس که در حرف و عمل یکی هستند و کلام ایشان نافذ و اثرگذار است، چراکه رهجو راهنما را قبول دارد؛ ولی اگر حرف و عمل راهنمایی یکی نباشد نمیتواند اثر گذار باشد. وقتی رهجو خواستهای برای خدمت ندارد، راهنما نمیتواند او را به اجبار خدمتگذار کند؛ باید رهجو خواسته داشته باشد، چرا که خدمت از کنگره میآید و پیداش میکند. خدمت و جایگاهها در کنگره عین عدالت و برای همه محفوظ هستند؛ اگر کسی بخواهد خدمت کند، زمانش میرسد,؛ اگر ما بخواهیم به آن شجره طیبه نزدیک شویم، باید در کنگره و چه بیرون از کنگره به آن مثلث عدالت، معرفت و عمل سالم برسیم. در آخر از همه شما عزیزان و به خصوص راهنمای عزیزم تشکر میکنم؛ اگر من جایگاهی را تجربه کردم، از آموزشها و زحمات ایشان بوده است. همیشه سپاسگذار همه شما عزیزان وادی عشق و محبت هستم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ضمن عرض خدا قوت و خسته نباشید خدمت راهنما همسفر زهرا بابت چهار سال خدمت صادقانهای که برای شعبه قیدار کشیدند و از ایشان بابت انجام این عمل عظیم کمال تشکر و قدرانی و آرزوی توفیق و سلامتی را خواستاریم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عکاس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مریم(لژیون یکم)
طراح سوال و تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون سوم)
مصاحبهکننده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر سپیده(لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون هشتم)دبیرسایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
290