در خدمت پهلوان همسفر لیلا هستیم؛ ایشان به همراه مسافرشان با ۱۰ سال تخریب وارد کنگره شدند، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، الکل، حشیش و قرص، به مدت ۱۰ ماه با راهنمایی مسافر حجتالله و همسفر فاطمه سفر کردند و هم اکنون مدت ۹ سال است که آزاد و رها هستند و در ادامه سفر نیکوتین داشتند به راهنمایی مسافر مصطفی ۱۱ ماه سفر کردند و ۸ سال و چند ماه است که آزاد و رها هستند؛ ورزش در کنگره والیبال و شطرنج.
دیدگاه شما در مورد بنیان کنگره۶۰ چیست؟
بنیان از دیدگاه من یک شخصی است که بسیار مهم و شاید بتوانم بگویم یک کوهی ازعشق، محبت است. یک چیزی در درون آقای مهندس حسین دژاکام که من لیلا به شخصه وقتی که ایشان را میبینم؛ تنها چیزی که دریافت میکنم، حال خوب و انرژی مثبت است و سعی میکنم بیشترین مطالبی که آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند را در زندگی روزمره خودم اجرا کنم و برای من یک اسطوره هستند. اگر واقعا آقای مهندس حسین دژاکام بنیان کنگره۶۰ نبودند؛ شاید خیلی از ما اینجا نبودیم و واقعا ایشان از خود گذشتگی کردند. در کتاب عبوراز منطقه ۶۰درجه زیر صفر میفرمایند: «کسانی که مصرفکننده هستد بر آبروی ما تقدم دارند.» واقعا همین است؛ شاید هر کسی جای آقای مهندس حسین دژاکام بود، هیچ موقع این متد را به کسی یاد نمیدادند ولی ایشان با دست و دلبازی این متد را در اختیار دیگران قرار دادند و الان خدا را شکر چندین هزار نفر به رهایی رسیدند.
بنیان کنگره۶۰ برای افراد کنگره پدری مهربان و دلسوز است و در کنارش پدری سختگیر و میشود گفت یک شخصی که واقعا مثل یک کوه هستند و میتوان به حرفهایشان تکیه کرد و بدون هیچ ترس و دلهرهای با سخنان ایشان وارد عمل شویم.
به نظرشما جشنهایی که هر ساله در کنگره برگزار میشود به چه منظور است؟
ما چهار جشن داریم که در کنگره این چهار جشن، ما از اعضای آن تشکر و قدردانی میکنیم ولی جشنهایی مثل گلریزان و بنیان، من به خودم کمک میکنم؛ هفته بنیان هفتهای است که ما متوجه میشویم چه موقع کنگره بنیان شد و میتوانیم از کسانی که قبلا در کنگره حضور داشتند، استفاده کنیم و آموزش بگیریم. یادم است که وقتی هفته بنیان میشد؛ راهنمایم همیشه میگفت: شعبه اصفهان تا آمد راهاندازی شود، سختیهای زیادی کشیدند ولی بچههایشان همت داشتند تا توانستند الان بیش از ده شعبه در اصفهان داشته باشیم و این جشنها به من، انسان فراموشکار، یاد آوری میکند که از کجا به کجا رسیدهام.
شما به عنوان یک پهلوان، برای ما بفرمایید چه چیزی انگیزه پهلوانی را در شما بهوجود آورد؟
یادم است که چندین سال پیش من فقط به زبان یا کلام این خواسته در من وجود داشت که حالا دوست داشتم عضو لژیون سردار شوم ولی هیچ موقع اقدام نمیکردم. اولین چیزی که باعث شد من لیلا در جایگاه دنوری قرار بگیرم؛ چون اولین خدمت مالی من دنوری بود، این بود که وقتی انگشتر راهنمایم را دستم کردم یک حس آرامش و لذتبخشی در من بهوجود آمد که حاضر نبودم این حس را با هیچ چیز دیگری عوض کنم. خدا را شکر به مراتب این موضوع و این جوانه در من رشد کرد و جناب مهندس حسین دژاکام اجازه دادند تا بتوانم پهلوان شوم. تنها چیزی که انگیزه پهلوانی را در من بهوجود آورد این بود که من برای چه میخواهم یک مبلغ پولی را به کنگره کمک کنم؟ من در زندگی روزمره خودم حاضر نبودم حتی از هزار تومان که برای شخصی خرج میکردم، بگذرم و همیشه حتی چهار عدد نان که برای یکی میگرفتم در دلم میگفتم: حالا به روی خودش هم نمیآورد که پولش را بدهد ولی الان به جایی رسیدهام که اصلا برایم مهم نیست؛ فقط مهم آن حال خوب است و آن حسی که دارم، واقعا آن حس را باهیچ چیزی نمیشود عوض کرد. وقتی که میبینم آقای مهندس حسین دژاکام با آن عظمتی که دارند؛ این قدر برای ما تلاش میکنند و آن قدر برایشان مهم است که دیگران به حال خوب برسند، چهطور برای من لیلا نباشد، چرا من نتوانم؟ خیلی مبلغ جزئی است هزینه پهلوانی که من پرداخت کردم، شاید هزینه یک آجر شود در دانشگاه، شاید یک نفر به واسطه آن پولی که من دادم به رهایی برسد، یک نفر لبخند روی لبش بیاید و یک نفر به آرامش برسد در خانوادهاش و همین چیز باعث شد که انگیزه پهلوانی در من بهوجود بیاید.
.jpg)
به نظر شما بخشش و خواسته خدمتمالی چه زمانی در رهجو اتفاق میافتد؟
بخشش و خواسته مالی موقعی در رهجو بهوجود میآید که بداند کجای کار قرار دارد. یک موقع است که در سفر اول هیچ کس به من اجازه نمیدهد که عضو لژیون سردار شوم و نه کسی از من توقع بخشش دارد؛ هیچ کس حتی توقع خدمت کردن ندارد، فقط خواستهشان از من این است که بیایم و درست سفر کنم و به حال خوب و رهایی برسم ولی در سفر دوم چه اتفاقی میافتد؟ حالا من باید روی خودم کار کنم از همان موقع که من میآیم سر لژیون در سفر اول، آن جوانه باید در ذهن من زده شود و در سفر دوم آن جوانه باید بار دهد.
در سفر اول وقتی که جوانه میزند و در طی سفر رشد میکند، شاخ و برگ پیدا میکند تا چه موقع؟ تا زمانیکه من وارد سفر دوم شوم؛ موقع سفر دوم من باید آن درختی که دارم، به بار بنشیند اگر من بعضی وقتها میآیم وارد سفر دوم میشوم، آن درختی را که جوانه زده را رهایش کنم به آن آب ندهم و به آن هیچ بهایی ندهم، میآیم حتی یک پولی را بیندازم داخل سبد کنگره۶۰ برای قانون یازدهم میگویم که من دیگر رها شدهام، ولش کن حالا دفعه دیگر پول میدهم؛ آنجاست که دیگر آن جوانه را آب نمیدهم و واقعا اگر از همان خدمتهای کوچک شروع کنم، روزی میرسد که درخت من به یک درخت تنومند تبدیل میشود و دیگر هیچ کس جلودارش نیست. وقتیکه به خواستههای نامعقول پاسخ دهم، باعث میشود که من آن درختی که دارم را دیگر به آن آب ندهم و بخشکد. سعی کنم در سفر اول با راهنمایم و در سفر دوم بازهم با کمک و مشورت راهنمایم و با مشورت مسافرم و یا همسفرم فرقی ندارد؛ بیایم و آن درخت را پرو بال دهم، سعی کنم هرسش کنم تا میوههای درشتتر و بار بهتری دهد، آن موقع است که من میتوانم به آن حال خوب برسم و درختی را که کاشتهام به ثمر برسانم و بتوانم از آن استفاده خوب بکنم.
به عنوان کلام پایانی اگر صحبتی دارید؛ لطفا برای ما بفرمایید؟
یک روز دیگران آمدند کاشتند و من استفاده کردم؛ الان نوبت من است، سعی کنم بکارم تا دیگران بتوانند استفاده کنند. من مطمئن هستم اگر جناب مهندس حسین دژاکام میخواستند یک کاری انجام دهند که کنگره پولدار باشد و کنگره نیازی به پول من نداشته باشد، میتوانستند ولی اجازه دادند که من بازیکن باشم، چگونه؟ یک زمین فوتبال را اگردر نظر بگیریم؛ یازده نفر بازیکن دارد و همه دارند بازی میکنند و چند نفر در نیمکت ذخیره نشستهاند، من ببینم جزء کدام هستم، دارم بازی میکنم، در بازی هستم یا در نیمکت ذخیره نشستهام، شاید در نیمکت ذخیره نشستهام آیا اجازه دارم بازی کنم یا اجازه ندارم؟ این را دیگر من تعیین میکنم؛ اگر من در کمک مالی و در بخشش مالی کمک کنم، میتوانم جزء بازیکنها باشم و میتوانم از نیمکت ذخیره بیایم بالا ولی اگر نتوانم بازی کنم و نتوانم در بخش مالی خدمت کنم، باعث میشود که من در نیمکت ذخیره باقی بمانم و هیچ پیشرفتی نکنم و به مرور زمان حتی آن بازی را هم فراموش کنم. پس سعی کنیم که بازیکن خوب باشیم و تا میتوانیم از فرصتی که در اختیارمان است، استفاده کنیم تا بتوانیم در بعدهای دیگر یک قدم جلو بیفتیم.
.jpg)
با تشکر از پهلوان همسفر لیلا که وقت گرانبهای خود را در اختیار سایت همسفران نمایندگی عمانسامانی قرار دادند. آرزوی سلامتی و موفقیت را برای ایشان خواستاریم.
طراح سوال و انجام مصاحبه: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
119