ششمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ساوه ویژه مسافران با استادی راهنما مسافر ابوالفضل و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر پرویز با دستور جلسه« بنیان کنگره ۶۰» روز سهشنبه مورخ ۱۸ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
از دبیر، نگهبان جلسه و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر میکنم از ایجنت و گروه مرزبانی سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. دستور جلسه در مورد بنیان کنگره ۶۰ است. دستور جلسه امروز درباره خاطراتی که از اول تا به امروز گذراندیم را مطرح کنیم، برای راه اندازی شعبه سختیهایی هست ولی با این حال آن سختیها را ما فراموش کردیم و فقط خاطرات شیرینی که داشته به یاد مانده. من ابتدا از دوستان و پیشکسوتان تشکر میکنم که نمایندگی قم را پایه گذاری کردند و زحمتهای آنها بود که تا من بروم و به رهایی برسم و اگر آنها نبودند، مطمئنا من هم نبودم و شعبه ساوه هم نبود. از آنها بسیار سپاسگزارم، چون انسان با تغییر و حرکت و عمل موفق میشود.
آقای آغایی یک جملهای معروف داشتند و همیشه دوستان میگفتند: ما با دو تا دبهای آب قم آمدیم و شعبه قم را راه اندازی کردیم. چون آب شرب قم شور بود، به همین علت آب از تهران برای استفاده میآوردند و با کمترین امکانات؛ ولی با عظم راسخ و ایمان زیاد آمدند و شعبه قم راهاندازی شد و ما توانستیم در شعبه قم رهایی بگیریم و دقیقاً شروع شعبه ساوه هم همین گونه بود. ما جلسات را در پارک شروع کردیم و ۳ تا چهارپایه از مرزبانهای قم قرض گرفته بودیم که استاد و نگهبان و دبیر بنشینند و برای دیگر اعضاء هم زیر انداز انداخته بودیم و ما اولین جلسه را در دریاچه آغاز کردیم.
برای اینکه شعبهای افتتاح شود آن زمان آقای مهندس میگفتند ۱۰ میلیون تومن بریزید خوب زیاد بود؛ ولی همه بچهها کمک کردند و پرداخت کردیم و رفتیم خدمت آقای مهندس و دیدهبانها صحبت کردیم و اجازه دادن تا کارمان را در دریاچه آغاز کنیم و این اول حمایتها، کمک خداوند و کمک دوستان که توانستیم ادامه دهیم.
سال اول گلریزان خیلی خیلی عالی بود برای لژیونی که تازه تاسیس شده و چند روز بود که از تاسیس آن بیشتر نگذشته بود و حمایت کردند و همین حمایت ها باعث شد بعد ۳ ماه آقای خدامی اجازه رهن را به ما دادند و شعبه بسیج را رهن کردیم. آن زمان که در دریاچه لژیون میزدیم هوا خیلی سردتر از پارک جنگلی بود؛ چون آب کنارش بود؛ ولی ما چند تا گونی را که علی آقا زحمت کشیده بود برده بود خیاطی چند تا پارچه به آن دوخته بود تا بتوانیم دور آلاچیقها ببندیم و سوز باد را کمتر کنیم.
جا دارد از همسفرم و همسفرهای دیگر که خیلی خیلی در پیشرفت کار کمک کردند تشکر کنم و در هوای سرد پارک حضور داشتند و حمایت کردند و بعد اجازه پارک را از خانم کماندار گرفتند. هیچ کجا ما در کشور نداشتیم که همسفران از پارک شروع کنند. آن زمان آقای زارع پور مسئول پارک بودند که همه وسایل حتی صبحانه را همسفرشان تهیه میکردند.
در قسمت مالی اولین نفر که عضو لژیون سردار شد همسفر اکبرآقا بود و خیلی زود پر و جا کوچک شد و آقای خدامی اجازه دادند تا ما یک مکان بزرگ تر برای خودمان فراهم کنیم و ما آمدیم اینجا قرار داد ۵ ساله بستیم و اجازه را به ما بنایی دادند، من خودم از بنایی متنفر؛ ولی با شوق و ذوق میآمدم و دیوار میچیدم و بنایی میکردم و خیلی خوش میگذشت چون در کنگره خدمت میکردیم این خدمت با جان و دل بود.و من از همه دوستان تشکر میکنم که در این راه همراهی کردن و تمام تلاش خود را کردند. یادم هست آن موقع حسن آقا با ماشین خود آجر میآوردند یا آقای حبیبی مسئول نشریات بودند و بایستی به تهران میرفتند تا سیدیها را بیاورند. از همه دوستانی که در این راه حمایت کردند سپاسگزاری میکنم.

مرزبان کشیک: مسافر علی
تایپ: مسافر رامین (لژیون دهم)
عکاس: راهنما همسفر ناصر
تنظیم و ارسال: مسافر علی
نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
118