وقتی به زندگیام نگاه میکنم، میبینم که مسیر من همیشه پر از فراز و نشیب بوده است. انگار زندگی مدام میخواسته چیزی به من یاد بدهد. سفر نیکوتین برای من یکی از جدیترین درسها بود. مسیری سخت؛ اما روشنکننده که مرا مجبور کرد با خود روبهرو بشوم و از درون تغییر کنم. وقتی سیدی «فراز و نشیب» را گوش دادم، اولین چیزی که در دلم نشست این بود که هیچ تغییر واقعی در یک روز و یک لحظه اتفاق نمیافتد.
تغییر، ساختن دوباره است و ساختن همیشه زمان میخواهد. من در سفر خود بارها این را لمس کردهام. روزهایی بوده که فکر میکردم باید خیلی جلوتر باشم؛ اما این سیدی به من یادآوری کرد که راه درست همان راه آرام و پیوسته است. قدمهایی که شاید کوچک باشند؛ اما محکم و ماندگارند. یکی از مواردی که بیش از همه بر من اثر گذاشت، اهمیت صبر و حوصله بود.
گاهی در مسیر درمان جسم خسته میشود، گاهی ذهن آشفته است و گاهی احساسات انسان سرکش میشود. درست در همین لحظههاست که باید مکث کرد به خود فرصت داد و اجازه داد تعادل بازگردد. من این را کاملاً تجربه کردهام که یک تصمیم عجولانه میتواند همه چیز را بر هم بزند؛ اما یک مکث کوتاه و یک لحظه صبر، همان چیزی است که مسیر را نجات میدهد.
این سیدی بسیار زیبا توضیح داده است که نمیتوان این مسیر را بهتنهایی پیمود. انسان شاید فکر کند از پس خودش برمیآید؛ اما واقعیت این است که حضور آدمهای آگاه، مهربان و همراه نعمتی بزرگ است. من بارها دیدهام که یک راهنما، یک همراه، یا حتی یک نفر که فقط گوش دهد و جملهای درست بگوید چقدر میتواند مسیر را روشنتر کند. جمع، نیرویی عجیب دارد. نیرویی شبیه یک بال نامرئی که وقتی خودت توان نداری تو را تا مرحله بعدی میبرد.
دیگر بخشهایی که برای من بسیار معنا داشت، نقش همسفر بود. همسفر فقط کسی نیست که کنار آدم راه میرود. کسی است که با نگاه، آرامش، ثبات و ایمانش میتواند روح انسان را آرام کند یا برعکس مسیر را سختتر سازد. این سیدی به من یاد داد که همراهی یک مسئولیت است. اینکه انسان مراقب خودش باشد تا بتواند برای دیگری نیروی آرامشبخش باشد. همراهی؛ یعنی ساختن یک فضای امن نه فقط با حرف؛ بلکه با رفتار و انرژی است.
یکی از بخشهایی که بهطور خاص به دل من نشست، صحبت درباره احساسات و تعادل بیوشیمیایی بدن بود. این قسمت به من کمک کرد خود را بهتر بفهمم. روزهایی که بیقرار، خسته، مضطرب یا ناتوان از تصمیمگیری بودم، فهمیدم که اینها بخشی از فرآیند و مسیر درمان هستند. این آگاهی باعث شد کمتر با خود بجنگم و بیشتر خود را درک کنم.
برای من زیبایی این سیدی در این بود که سختیهای زندگی را نه بهعنوان مانع؛ بلکه بهعنوان پلههای رشد معرفی میکرد. هر تجربه دردناک، هر روز سخت و هر لحظهای که فکر میکردم دیگر توان ادامه ندارم بعدها تبدیل شد به نقطهای که از آن قویتر شدم. انگار فرازها و نشیبها در کنار هم یک شکل کامل میسازند. چیزی شبیه موج که اگر فقط بالا یا پایین بود هیچ معنایی نداشت.
یکی از پیامهای عمیق این سیدی برای من این بود که تغییرات آرام، ماندگارترین تغییرات هستند. شاید انسان دوست داشته باشد زود نتیجه ببیند؛ اما نتیجه واقعی آرام و تدریجی ساخته میشود، درست مثل ساختن یک ساختمان محکم، آهسته، با دقت و بر پایههای درست است. در نهایت این سیدی برای من تبدیل به یک نقشه راه شد. نقشهای که میگوید با امید حرکت کن، با صبر ادامه بده، با محبت نگاه کن و از جمع نیرو بگیر.
اگر این چهار اصل وجود داشته باشد، هیچ فرازی نمیتواند انسان را مغرور کند و هیچ نشیبی نمیتواند او را بشکند. من امروز دقیقاً در چنین مسیری قدم میزنم. مسیری که هر قدم آن چه آسان و چه سخت بخشی از مرا میسازد و هرچه جلوتر میروم، بیشتر میفهمم که درمان فقط رهایی از یک وابستگی نیست؛ بلکه یک سفر درونی، یک آشتی با خود و یک تولد دوباره است.
نویسنده: مسافر نیکوتین محبوبه رهجوی راهنمای ویلیاموایت همسفر زهرا (نمایندگیزالپارس)
رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر زهرا (نمایندگی زالپارس)
ارسال: نگهبان سایت راهنمای ویلیاموایت همسفر هایده (نمایندگی فردوسی مشهد)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
133