جلسه یازدهم از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دماوند به استادی راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر زینب و دبیری همسفر رؤیا با دستور جلسه «بنیانکنگره۶۰» روز سهشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکر هستم که برای بهدست آوردن این جایگاه به من فرصتی دوباره داد. به گفته مسافر احمد هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست. قطعاً یک مسئلهای پشت این دستور جلسه است که من فاطمه در اینهفته قشنگ که هفته بنیان کنگره۶۰ است روی این صندلی در جایگاه استادی بنشینم و بتوانم خدمت کنم. ابتدا هفته بنیان را به بنیانگذار کنگره۶۰ آقای مهندس و خانواده محترمشان و همینطور خانواده بزرگ کنگره۶۰ تبریک میگویم.
۱۵ آذر ۱۳۷۶ جناب مهندس بعد از ۱۷سال اعتیاد توانستند با روش DST که خودشان این متد را کشف کرده بودند بودند، درمان شوند. ایشان مهندس الکتروتکنیک از دانشگاه علم و صنعت ایران هستند که در سال ۱۳۷۸ توانستند کنگره۶۰ را تأسیس کنند و آن روز را به نام بنیان نامگذاری کردند.بنیان یعنی چه؟ یعنی ریشه؛ یعنی اساس هر بنایی و یا هر ساختاری یک ریشهای دارد. ریشه و بنیان کنگره۶۰ آقای مهندس حسین دژاکام هستند. انسانی که از جنس نور است، انسانی که سراسر از عشق و محبت است. با عشق سخن گفت و از رنج کتابی نوشت که هر واژهاش نوری باشد برای هدایت گمگشتگانی که در اعماق تاریکیها هستند که یکی از آن گمگشتگان من فاطمه بودم.
سپاسگزار باشیم، قدردان باشیم، که اکنون روی این صندلیها نشستیم؛ زیرا از وجود آقای مهندس است به هر جا که رسیدیم و هرچیزی که داریم. اگر آقای مهندس نبودند قطعاً الان ما اینجا نبودیم، مسافران ما حالشان خوب نبودند و به رهایی نمیرسیدند. با این روشی که میدانیم واقعاً یک معجزه است. خداوند را شاکر هستیم که آقای مهندس را داریم و توانستیم به این حال خوب و خوش برسیم. اکنون ۲۸ سال است که از این زمان میگذرد و از زمانی که آقای مهندس این روش را ابداع کردند و بیش از ۹۰ هزار نفر در کنگره۶۰ توانستند به درمان، رهایی و حال خوش برسند و جهان کاملا متحیر شد از اینکه کنگره۶۰ چطور توانست به این روش دست پیدا کند و این برای ما واقعاً یک معجزه است. این دارو و روش برای ما حکم طلا را دارد؛ پس باید قدردان باشیم.
آقای مهندس برای تکتک ما الگویی بینقص هستند. آیا من فاطمه حالم این بود؟ برگردم به گذشته ببینم با چه حالی وارد کنگره شدم، چه نگاهی داشتم، اصلاً معنای عشق را میفهمیدم، حس را درک میکردم، با نگاه قشنگ میتوانستم به خانوادهام نگاه کنم و به هستی نگاه کنم؟ خیر! اینطور نبودم نه درکی از عشق داشتم و فکر میکردم عاشق هستم؛ ولی عاشق نبودم، درکی از عشق واقعی نداشتم. زمانیکه وارد کنگره۶۰ شدم فهمیدم عشق واقعی یعنی چه! یعنی وادی چهاردهم، یعنی آقای مهندس دژاکام.
زمانی به کنگره آمدم، فهمیدم حس قشنگ یعنی چه و چگونه میتوانم آن حس را داشته باشم؛ چطور میتوانم به آن حس قشنگ برسم؟ چگونه میتوانم آن را به دیگران انتقال بدهم؟ چطور من میتوانم آن حس را دریافت کنم؟ اگر من بتوانم آن حس قشنگ را به دیگران انتقال بدهم قطعاً میتوانم آن را دریافت کنم و همه اینها را از چه دارم؟ از کنگره۶۰، از آقای مهندس از تلاشهایی که آن بزرگوار کردند. یادم نرو، که مسافر من روزی ابزار مواد در دست داشت؛ ولی امروز قلم به دست دارد و سیدیهایی را مینویسد که سراسر آن آموزشهای ناب آقای مهندس است و نقطه تحمل خود را بالا میبرد، آموزش میگیرد و آن آرامش را میتواند در خانه به من و فرزندانمان بدهد. ما همین را هم نمیتوانیم شاکر باشیم! خدا را شکر میکنم که اکنون در این بستر قرار گرفتم. سپاسگزاری میکنم از آقای مهندس که این بستر را برای ما فراهم کردند تا تکتک ما بتوانیم آموزش بگیریم و به حال خوش و رهایی برسیم. از خدای بزرگ برای آقای مهندس عزیز طول عمر با عزت، سلامتی برای خودشان و خانواده عزیزشان میخواهم. به امید جهانی شدن کنگره۶۰.

مرزبانان کشیک: همسفر زهره و مسافر بزرگمهر
تایپیست: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا ( لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا ( لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا ( لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
111