جلسه اول از دوره اول کاگاه های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی دزفول به استادی ایجنت همسفر زهره، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر ماه سلطان با دستور جلسه «هفته بنیان» روز دوشنبه ۱۷ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
هفته بنیان هست؛ این هفته رو به آقای مهندس، خانواده محترمشون و کل اعضاء کنگره تبریک میگویم. این دستور جلسه متقارن شده با شروع جلسات خصوصی همسفران دزفول و این را به فال نیک میگیریم. در کنگره همیشه اتفاقات همراه با تبریکهاست و من نیز به همه شما تبریک میگویم. این اتفاق نتیجه استمرار و حس خوب شما عزیزان بوده است. خبر خوشحالکننده دیگر شروع ورزش گروه همسفران در این جمعه است که امیدواریم به انشعاب عظیمی که مدتها منتظر آن بودیم تبدیل شود. مطمئن هستم جهشی که آغاز شده ادامهدار خواهد بود.
شاید در نگاه اول فکر کنیم هفته بنیان مربوط به تولد آقای مهندس دژاکام است؛ اما معنای عمیقتری دارد. در ۱۵ آذر ۱۳۷۶ اتفاقی رخ داد که ادامه پیدا کرد. اتفاقی که منجر به رهایی آقای مهندس و در ادامه رهایی خیلی از انسانها و خانوادهها شد. وقتی آن اتفاق مبارک رخ داد، ایشان پا پس نکشیدند و دریافتند که جز کنگره هیچ راه درمانی برای اعتیاد ارائه نشده است. حدود یک سال در گروههای دیگر حضور داشتند اما دیدند چهارچوبها با دیدگاهشان همخوانی ندارد. از همانجا تصمیم گرفتند این حرکت را خودشان آغاز کنند.
اولین جلسه کنگره۶۰ در شهریور ۷۸ با ۸ نفر برگزار شد و دفتر دبیری آن جلسه هنوز موجود است. گروه خانواده نیز اینگونه شکل گرفت که خانوادهها همراه مسافران میآمدند و خانم آنی برایشان فضایی در نظر گرفتند. این محل کمکم تبدیل به جلسه آموزش شد و طی سالها کامل گردید.
آقای مهندس میفرمایند، هفته بنیان تولد من نیست؛ تولد کنگره و تولد تکتک اعضاست. این واقعا یک حقیقت است؛ اینکه اگر اون روز بعد از رهایی آقای مهندس این مسیر رو در پیش نمیگرفتند، الان من همسفر کجا بودم؟! اگر با خودم صادق باشم نباید فراموش کنم که قبل از کنگره چه شرایطی داشتم؟ دلیل اینکه آقای مهندس گاهی داستان ایاز رو یادآور میشن، برای این نیست که داستان بشنویم، برای این است که یادم بیاید. امروز عزیزانم را با حال خوب میبینم و خوشحالم؛ ولی یک روزی حال خوب و بد برایم فرقی نمیکرد؛ شب و روز برایم تفاوتی نداشت! و نه خودم و نه هیچ کس دیگری نتوانست به من کمک کند؛ اما کنگره مرا با آغوش باز پذیرفت و حالم را خوب کرد؛ پس قدردان باشم.
این هفته برای این است که این چیزها رو یادم بیارم. انشاءالله همه ما قدردان وجود کنگره و تلاش پیشکسوتان باشیم. شعبه ما قدمت زیادی ندارد و از شعبه اهواز منشعب شده است. شعبه اهواز حدود سال ۹۰ آغاز به کار کرد و در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ مهندس به آقای پژمان و خدمتگزاران اهواز و شوشتر اجازه فعالیت دادند. مدتی بچههای سفر دومی اهواز و شوشتر اینجا خدمت کردند و ادامه دادند.
در اردیبهشت ۱۴۰۳ با همت اعضا و همراهی اهواز و دزفول، مکان بازسازی شد و گروه خانواده وارد آن شد. خانم فرزانه نخستین لژیون را تشکیل دادند و پس از ایشان خانم سمیه آمدند و حلقه کامل شد؛ سپس خانم نرگس، خانم شهره، خانم عفت و انشاءالله در ادامه خانم لیلا و خانم زینب که در ادامه شال رو دریافت کنند و همه کمک کنیم تا دردمندی حالش خوب شود.
وظیفه ما همسفران این است که پیام کنگره را منتقل کنیم. نترسیم اگر دیگران بدانند خانواده ما با اعتیاد درگیر بوده است. مهندس در سیدی نقاش میگویند: عملی انجام دهید که عاقلانه باشد نه حسابگرانه؛ اگر حساب کنیم مردم چه میگویند، درباره کنگره حرف نمیزنیم. اگر عاقلانه نگاه کنیم، خدمت ما این است که کنگره را به عزیزی معرفی کنیم. بکوشیم پیام کنگره را بیرون منتقل کنیم تا انسانهای بیشتری وارد شوند. همانطور که خداوند به ما لطف کرد و به حال خوب رسیدیم، دیگر خانوادهها نیز این راه را بیابند و آرامش پیدا کنند.
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و همسفر روحالدین
تایپ: همسفر مریم(ج) رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)
عکاس: همسفر مریم(ب) رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر مریم(م) رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)
ویراستاری و اسال: همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
110