English Version
This Site Is Available In English

مروری بر سختی‌ها و تلاش‌هایی که کنگره۶۰ را پابرجا نگه داشت

مروری بر سختی‌ها و تلاش‌هایی که کنگره۶۰ را پابرجا نگه داشت

جلسه اول از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی محمدی‌پور با استادی راهنما همسفر افتخار، نگهبانی راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه دبیری راهنما همسفر آمنه با دستورجلسه «بنیان کنگره۶۰»  هفدهم آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

هفته بنیان و تولد بیست‌وهشتمین سال رهایی و آزادی مهندس حسین دژاکام را خدمت خودشان، خانواده محترم‌شان و تمام اعضاء نمایندگی‌های کنگره۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

مهندس دژاکام در صحبت‌های روز چهارشنبه‌ فرمودند: که از سختی‌های مسیری که طی شده تا امروز کنگره۶۰ پابرجا و زیبا در حال فعالیت است، صحبت کنیم. من هم برمی‌گردم به سال‌های گذشته‌ای که وارد کنگره۶۰ شدم و آن مشقت‌هایی که دوستان قدیمی کشیدند تا نمایندگی‌ها رشد کنند. اولین همسفری که لطف کردند و بخشش را آغاز کردند، بزرگ‌ترین همسفری هستند که هنوز هم نامشان جاری است: خانم آنی بزرگ، که با لطف و بخشندگی نسبت به اعضاء کنگره۶۰ بخش همسفران را پایه‌گذاری کردند.

می‌خواهم کمی از خود مهندس حسین دژاکام بگویم. ایشان ۱۷ سال مصرف مواد داشتند و پس از ترک‌های ناموفق، تصمیم گرفتند روش جدیدی را که خودشان قرار است ابداع کنند، آغاز کنند. سال ۷۶ رها شدند و سال ۷۸ جمعیت احیاء انسانی کنگره۶۰ را تأسیس کردند. اولین جلسه کنگره۶۰ در داخل کوچه مهدی‌زاده با ۸ نفر آغاز شد. بعدها خود آقای حسین دژاکام تعریف می‌کردند که چقدر سختی می‌کشیدند، چقدر سفره‌های شکرگزاری پهن می‌کردند و حتی هزینه‌ها را خودشان پرداخت می‌کردند. نگهبانی که پول جمع کرده بود تا آبگوشت تهیه کند، پول را برمی‌داشت و می‌رفت، چون هنوز هیچ‌کس به درمان نرسیده بود جز خود مهندس دژاکام.

ایشان می‌گفتند در جلسه‌ای حضور داشتیم؛ پشت درِ شعبه، یک نیسان با گالن‌های عرق ایستاده بود. بچه‌ها در جلسه شرکت می‌کردند و بعد از جلسه از آن فرد عرق می‌خریدند. سختی‌های خیلی زیادی را مهندس تحمل کردند.

در صحبت‌های سی‌دی «نقاش» فرمودند: ما بچه‌های کنگره۶۰ را طوری بار آوردیم که برای پابرجا ماندن کنگره۶۰ تمام تلاششان را بکنند. لژیون سردار یکی از بخش‌هایی است که مهندس دژاکام برای همین هدف تأسیس کردند. ایشان گفتند: «گاوی که نان گدایی بخورد، شخم نمی‌زند.» همان‌طور که در آن سی‌دی توضیح دادند، مرحوم دکتر حاج رسولی یک نفر را به نمایندگی آوردند و مبلغ ۲۰ میلیون تومان کمک کردند، که آن زمان پول زیادی بود، اما مهندس قبول نکردند و گفتند باید بچه‌های کنگره۶۰ خودشان به داد خودشان برسند.

خدا را شکر امروز نه در بیغوله‌ها جا و مکان داریم و نه در آرامگاه‌ها. خیلی از مراکز دیگر در آرامگاه‌ها یا زیرزمین‌ها فعالیت می‌کنند، اما کنگره۶۰ مالکیت دارد و این به‌خاطر اعضاء خود کنگره۶۰ است. مهندس طوری برنامه‌ریزی کردند که هر کس وارد کنگره۶۰ می‌شود، روی پای خودش بایستد. تقریباً همه افراد ابتدا با اوضاع مالی سخت وارد کنگره۶۰ می‌شوند اما بعد از مدتی شرایط اقتصادی‌شان بهتر می‌شود و این‌ها همه لطف و برکت کنگره۶۰ است.

مهندس فرمودند: «هفته بنیان را به من تبریک نگویید، هفته بنیان تولد همه شما است.» اما درباره سختی‌های کنگره۶۰ در شعبه قم: فعالیت از تهران شروع شد و آقای مهندس اجازه دادند در قم هم فعالیت آغاز شود. ابتدا در کلینیک صدوق فعالیت می‌کردند: مسافر عباس آقایی،  مسافر حسین شعبانی، مسافر پرویز بلاغی، مسافر محمد علیرضایی و مسافر اکبر علیرضایی. در قسمت همسفران، همسفر آرزو خلج بودند. به گفته راهنمایان، از ۳۰ نفری که آن زمان بودند فقط سه نفر باقی ماندند: همسفر طیبه، همسفر عطیه و همسفر مرضیه. همه کسانی که رفتند و امروز تعداد زیادی از ما پابرجاییم، ثمره زحمات همسفر آرزو و بخشندگی ایشان است.

شروع فعالیت همسفران قم در پارک ۷۲ تن بود و بعد وارد نمایندگی امین شدند. من وقتی سال ۹۴ وارد شدم، فقط چهار لژیون وجود داشت: همسفر ربابه بلاغی، همسفر مرضیه، همسفر آمنه و همسفر طیبه. فعالیت‌ها واقعاً با سختی انجام می‌شد. دیروز در جلسه نمایندگی صادق، مسافر حسین شعبانی می‌گفتند ما با دو دبه آب شروع کردیم. این اسامی هیچ‌وقت نباید فراموش شود. ما نسلی هستیم که باید این آموزش‌ها و زحمات گذشتگان را به یاد نسل‌های آینده و رهجویان‌مان بیاوریم. همیشه باید سپاسگزار آنها باشیم و انرژی و حال خوبمان را به آنها بفرستیم.

در پایان، از بنیان‌ کنگره۶۰ مهندس حسین دژاکام و آن لطف و بخششی که کردند تشکر می‌کنم. کنگره۶۰ بر مبنای همان بخششی که ایشان در روز اول استارت زدند بنا شد و بعدها لژیون سردار شکل گرفت. ما آدم‌های حال‌خراب وارد این لژیون‌ها شدیم و به مرور حس و حال خوب را دریافت کردیم.

من همیشه کنگره۶۰ را به یک کشتی خیلی بزرگ تشبیه می‌کنم که کنار ساحل ایستاده است. بعضی‌ها فقط کنار ساحل گل‌بازی می‌کنند و شن جمع می‌کنند، اما بعضی‌ها مانند مهندس و بسیاری از راهنمایان به‌دنبال کشف گنج‌های نهفته می‌روند. وقتی سوت پایان کشتی و پایان سفر زده شود، همه باید سوار شوند. بعضی‌ها کوله‌پشتی‌شان پر از الماس و گلبرگ و بخشندگی است و برخی فقط شن دارند.

امیدوارم خود من جزو کسانی باشم که الماس ذخیره می‌کنند و آن حس خوب بخشندگی را در کوله‌پشتی‌شان جمع می‌کنند، تا اگر روزی سوت پایان زندگی‌مان زده شد، در بعدهای بعدی از آن استفاده کنیم. در پایان از خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی و دکتر امین که همراه مهندس دژاکام بودند، و نیز از همسفر مرضیه که همراه من بودند، تشکر می‌کنم.

تقدیر و تشکر خدمتگزاران دوره جدید از دوره قبلی لژیون سردار

تایپیست: همسفر صدیقه رهجو راهنما همسفر عطیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر اعظم مرزبان خبری
ویرایش و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .