English Version
This Site Is Available In English

بنیان کنگره الگویی با گفتار و عمل یکسان

بنیان کنگره الگویی با گفتار و عمل یکسان

دهمین جلسه از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران به نمایندگی اردبیل، به استادی راهنمای محترم مسافرطیب، نگهبانی مسافر تورج و دبیری مسافر حبیب با دستور جلسه "هفته بنیان"  یکشنبه 16 آذر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

پیوستن من به کنگره ۶۰ از الطاف خداوند بود و شاکرم که امروز هم فرصت حضور در جمع فراهم شد تا آموزش بگیرم. امروز دستور جلسه «هفت‌ه بُنیان» بود؛ دستور جلسه‌ای بسیار مهم و پربار.

تاریخ ۱۵/۹، برای من همواره یادآور رهایی جناب مهندس در سال ۷۶ است؛ رهایی‌ای که بعد از ده ماه سفر اتفاق افتاد. ما همه می‌دانیم و بارها در کتاب ۶۰ درجه خوانده‌ایم که روش درمان چیست؛ حتی بسیاری‌مان پیش از ورود به کنگره از طریق کتاب‌ها و سایت‌ها با این مسیر آشنا بودیم. اما دانستن با عمل کردن بسیار متفاوت است.

من هم زمانی که پیام کنگره به من رسید، حدود یک سال طول کشید تا باور کنم می‌توانم درمان شوم. زندگی‌ام از هم پاشیده بود؛ مصرف شیشه و هروئین من را از پا انداخته بود. اما وقتی وارد کنگره شدم، متوجه شدم دانستن کافی نیست و باید به روش عمل کرد.

جناب مهندس برای ما الگوست، چون گفتار و عملش یکی است. سخنی که از دل بیرون بیاید بر دل می‌نشیند. ما نمی‌توانیم کارهایی را که ایشان خودشان انجام داده‌اند نادیده بگیریم.

در بحث درمان سیگار هم همین‌طور بود. روزی همه راهنماها در جلسات سیگار می‌کشیدند، اما وقتی مهندس خودش درمان شد، مسیر تغییر کرد.در مورد بنیان کنگره هم همین‌گونه است. آن زمان تریاک جرم بود و حتی چند گرمش حکم اعدام داشت. اما مهندس فرمودند: «اینها بیمارند.» آن روز شاید برایمان سخت بود بپذیریم مصرف‌کننده تریاک بیمار است، اما ایمان و دانشی که بنیان‌گذار داشت، راه را روشن کرد.

در صحبت یکی از دیده‌بان‌ها شنیدم که یک مددکار اجتماعی به مهندس گفته بود: «اگر من در اجتماع بمانم، همه به من احترام می‌گذارند.» اما آیا یک سفر اولی که تازه وارد کنگره شده می‌تواند احترام خانواده‌اش را به‌سرعت به‌دست آورد؟ خیر. احترام را باید به‌تدریج و با عمل درست بازگرداند.

خود من ۲۱ ماه سفر داشتم. وقتی وارد کنگره شدم، زندگی‌ام به ظاهر روال داشت، اما در درون خراب بود. مشکل از کنگره نبود؛ مشکل از من بود که قدر روشنایی را نمی‌دانستم. اگر قدر ندانیم، دوباره به تاریکی برمی‌گردیم.

امروز نمایندگی اردبیل جایی است که عزیزان می‌توانند به درمان قطعی برسند. باید قدر این جایگاه را بدانیم. خیلی‌ها آمدند، آموزش دیدند و با عمل، راهشان را پیدا کردند.هدفم این است بگویم: بیاییم قدر نمایندگی‌مان، صندلی‌مان، نگهبان و مرزبانان‌ را بدانیم. اگر امروز ۶۰ نفر هستیم، روزی می‌توانیم ۵۰۰ نفر شویم. از دل این جمع پهلوان‌ها و خدمتگزاران بزرگی بیرون می‌آید.

تهیه و ارسال گزارش:مسافر حامد(لژیون سوم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .