جلسه نهم از دوره پنجم سری کارگاههای هماهنگی راهنمایان و خدمتگزاران ویژه همسفران آقا کنگره۶۰ شعبه شیخبهایی، با استادی همسفر امید، نگهبانی همسفر رحمان و دبیری همسفر جواد شنبه ۱۵ آذرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز «وادی پنجم» است؛ وادیای که میگوید: «در جهان ما،تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن کامل میشود.»
اگر بخواهم درباره مفهوم این وادی صحبت کنم، باید بگویم که جناب مهندس اشاره میکنند اولین چیزی که در بدو ورودمان به کنگره با آن روبهرو میشویم، همین سؤالها و چراهاست؛ چرا چنین سرنوشتی داشتم؟ چرا در این خانواده به دنیا آمدم؟ چرا پدر یا همسر من مصرفکننده بود؟
آقای مهندس توضیح میدهند که این سؤالها تا حدی لازم است، اما قرار نیست ما در گذشته توقف کنیم.
ما از وادی اول تا وادی چهارم در قلمرو تفکر حرکت کردیم. چهار وادی، چهار مرحلهی اندیشه و تأمل. اما وادی پنجم میگوید: دیگر بس است؛ حالا باید حرکت کنیم. دانستههایی که به عمل نرسد ارزشی ندارد. آقای مهندس این دانستههای بیعمل را به گِلی تشبیه میکنند که زیر خاک دفن شده یا طلایی که کسی از آن استفاده نمیکند.
اینکه ما فقط بگوییم: «مولانا چنین گفت، حافظ چنان گفت، مهندس این را فرمود، کنگره آن را میگوید» اما در عمل هیچ تغییری در رفتارمان نباشد، یعنی هنوز در جهان ذهن ماندهایم. و حتی ممکن است با همین رفتار غلط، تصویر کنگره را در بیرون مخدوش کنیم. پس بهتر است اگر عمل نمیکنیم، دستکم ادعا هم نکنیم.
اگر بخواهم این موضوع را با جایگاه همسفران آقا پیوند بدهم، میتوانم بگویم: ما هم چهار سال است که وارد کنگره شدهایم. اگر قرار بود هر سال یک وادی را تجربه کنیم، اکنون چهار وادی را پشت سر گذاشتهایم و زمان عمل فرا رسیده است. اگر در ذهنمان بوده که برای لژیون کاری انجام بدهیم، اگر برای خدمت برنامهای داشتهایم، اگر برای شعبه ایدهای داشتهایم، اکنون وقت آن است که از جهان ذهن بیرون بیاییم و وارد جهان واقع شویم؛ یعنی عمل کنیم.
آقای مهندس باز هم در ادامه از «جهان ذهن» صحبت میکنند و میگویند: خیلی چیزها از دور زیباست؛ مثل آسمان. وقتی از زمین نگاه میکنیم، ستاره و ماه و خورشید را قشنگ میبینیم؛ اما اگر از نزدیک برویم، ممکن است ترسناک باشد.
برای خود من اینگونه معنا شد: شاید صلاح این باشد که تازهوارد یا سفر اولی یا حتی راهنمای تازهکار، هنوز با آقای مهندس فاصله داشته باشد. اگر روز اول مرا در دفتر ایشان بگذارند، شاید نه درک درستی پیدا کنم و نه توان فهم آن سطح از مسئولیت و اتفاقاتی که آنجا میگذرد. شاید حتی برای خودم بت بسازم یا برعکس دچار سوءبرداشت شوم.
گاهی انسان برای یک شاخه گٌل، برای یک پدیده بسیار ساده، اینهمه راه میرود، عکس میگیرد و هیجانزده میشود؛ اما نزدیک شدن به جایگاههایی مانند جایگاه دیدهبانی یا بودن در کنار آقای مهندس، فقط با شور و احساس نیست؛ با درک، فهم و ظرفیت است. کسی میتواند به چنین مقامهایی نزدیک شود که قبلاً لیاقت و فهم آن جایگاه را در خود پرورش داده باشد.
در ادامهی سیدی، آقای مهندس وارد پلههای وادی پنجم میشوند؛ سه پلهای که اصل و اساس حرکت ما در این وادی است. اولین پله: برگشت از ضد ارزشها.
میفرمایند: وقتی قرار شد تزکیه و پالایش انجام دهیم، وقتی تصفیهٔ درون آغاز شد و به وادی پنجم رسیدیم، یعنی زمان آن رسیده که یک مرحله را به پایان برسانیم و مرحلهای نو را آغاز کنیم. پس هر کاری که به نظر خود انسان، بر اساس وجدان و آموزش، ضدارزش باشد باید ترک شود.
ایشان مثال میزنند: در بعضی خانوادهها مصرف مشروب کاملاً عادی است؛ در یخچال و سر سفرهشان وجود دارد و کسی متعجب نمیشود. اما در خانوادهای دیگر، حتی شنیدن نامش حالشان را خراب میکند. یعنی ارزشها نسبیاند و به فرهنگ و محیط بستگی دارند.
اما در کنگره، معیار چیز دیگری است. ممکن است کاری در بیرون جامعه ارزش باشد، یا حداقل عادی به نظر برسد، اما در کنگره فضای آموزش، خدمت و پالایش است.
پله دوم: خودداری. آقای مهندس میفرمایند: در بسیاری از کارها باید تحقیق و بررسی انجام شود.
در جایگاه راهنمایی هم گاهی یک رهجو سوالی میپرسد که من جوابش را نمیدانم. آنوقت باید صادقانه بگویم: «من دانشم در این حد نیست؛ این موضوع را نمیدانم.» نباید برای فرار از موقعیت یا برای اینکه جایگاهم حفظ شود، جواب الکی بدهم. چهبسا حرف اشتباه من، رهجو را به مسیر غلط ببرد. پس اگر دانشی ندارم، باید خودداری از اظهارنظر بیپایه داشته باشم.
پله سوم: قناعت. یعنی هر چیز را در جای خودش مطرح کرد، هر موضوعی را اندازه نگه داشت، و اجازه نداد مطالب پراکنده تمرکز جلسه را از بین ببرد.
گاهی رهجو سؤالی مطرح میکند که مربوط به همان کتاب یا سیدیِ در حال آموزش است. طبیعی است که این نوع سؤالها را میتوانم برای همه توضیح بدهم. اما معمولاً هر رهجو با مجموعهای از پرسشها و مسائل شخصی وارد لژیون میشود.
برای همین، من میتوانم زمانهایی را خارج از لژیون برای پاسخگویی اختصاص بدهم؛
در زمان لژیون باید قناعت را رعایت کنم؛ یعنی اجازه نمیدهم سؤالهای پراکنده، وقت و حق بقیهٔ اعضا را ضایع کند.
ما قدردان آموزشهایی هستیم که این مسیر به ما داده است و تلاش میکنیم آنچه را میآموزیم در عمل اجرا کنیم.

ویرایش:همسفر مهرداد(لژیون هشتم)
تنظیم و ارسال:همسفر هادی(لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
82