English Version
This Site Is Available In English

هفته بنیان یعنی رشد ریشه‌ها

هفته بنیان یعنی رشد ریشه‌ها

جلسه پنجم از دوره چهل و یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان‌ سامانی شهرکرد به استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر ژاله با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز يکشنبه 16 آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه این هفته «بنیان کنگره۶۰»است. هفته بنیان، یعنی رشد ریشه‌ها در تاریکی و شکافته شدن  پوسته سخت و محکم جهل و تاریکی و نمایش روزنه نور که دیدنش کار هرکس نبود. روز 15 آذرماه 76 روز رهایی آقای مهندس حسین دژاکام است. ما می‌دانیم به اندازه‌ای که روشنایی و آگاهی می‌تواند نیرومند باشد؛ تاریکی و جهل هم می‌تواند به همان اندازه نیرومند و قوی باشد. ۱۷ سال تلاش، درد و رنج در تاریکی اعتیاد، زمینه ساز رشد ریشه‌های درخت تنومند کنگره 60 شد. به همان اندازه که این تاریکی نیرومند و قوی بود، خواسته ایشان نیرومندتر و قوی‌تر بود که موفق شدند تاریکی را شکست دهند چرا که در بطن خواسته آقای مهندس حسین دژاکام چیزی بود که تاریکی عاری از آن بود ، خواسته‌ای که حامل عشق بود و تاریکی از آن بویی نبرده بود. ایشان توانستند با این خواسته قوی که با عشق همراه بود به تاریکی غلبه کنند و راه درمان را پیدا کنند.

دراین هفته‌ها و سال‌های گذشته، از زمانی‌که با کنگره آشنا شدیم، توسط خود آقای مهندس حسین دژاکام، دکتر امین، خانواده محترمشان، دیده‌بانان محترم مثل آقای تراب‌خانی و آقای سلامی خیلی شنیدیم که ساختار کنگره۶۰، چگونه و به چه شکلی بوده است؟ تقریبا کم‌ و بیش همه می‌دانیم که آقای مهندس حسین دژاکام بعد از این‌که راه درمان را پیدا کردند؛ آرامش خودشان را فدای آسایش بشریت می‌کنند و در صفحه اول کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، دکتر امین بیان می‌کنند که با چه مشکلاتی آقای مهندس روبه‌رو بودند. بعضی اوقات وقتی بعضی از رهجوها یک‌سری از مشکلات را برای نیامدن به کنگره، بهانه می‌کنند وغرمی‌زنند، به آن‌ها می‌گویم که‌ قسمت «برپیشانی دفتر» کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر دکتر  امین را بخوانید و ببینید که آقای مهندس حسین دژاکام برای این‌که این درمان را ابداع و تقدیم بشریت کنند، با چه مشکلاتی روبه‌رو بودند. آقای امین ۱۰ الی ۱۴ مورد را برای ما بیان می‌کنند که بسیار مهم است و مسائل جرئی که ما درگیرش هستیم را اصلا بیان نمی‌کنند، ببینید با چه مشکلاتی، آقای مهندس حسین دژاکام، درمان را رایگان در اختیار بشریت می‌گذارند.

جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰، در ۳۱ شهریورماه ۱۳۷۸ با ۵ نفر شروع می‌شود و بودن این ۵ نفر، یعنی بعدها وجود ۵ شعبه در شهرستان‌ها که یکی از آن‌ها شعبه اصفهان بود که با وجود آقای خدامی از تهران و آقای مفتون از اصفهان که هر دو رها یافتگان  کنگره۶۰ بودند؛  پیام کنگره۶۰ را در سال 1384  به اصفهان آوردند  که در سازمان بهزیستی به‌ آن‌ها اجازه می‌دهند هفته‌ای ۲ ساعت جلسه داشته باشند؛ کم‌کم این ۲ ساعت به ۵ ساعت افزایش پیدا می‌کند، هفته‌ای دوبار و روزی ۲ ساعت‌ ونیم که در هفته ۵ ساعت می‌شد، می‌بینند این تایم خیلی کم است؛ افراد پیام های ناب را دریافت می‌کنند و اضافه می‌شوند، بعد از فضای سبز خیابان مجاورهم استفاده می‌کنند در هوای به شدت سرد، آقای خدامی با سه همراه دیگر، خانم سودابه راهنمای گروه خانواده، آقای جمال کبیررضایی و آقای سید مهدی که این عزیزان هفته‌ای دوبار به اصفهان می‌آمدند تا پیام کنگره را برای ما به زیبایی بیان کنند و برای ما ره گمشدگان راهی را نشان بدهند که بهترین راه بود. وقتی افراد روز اول می‌آمدند و آقای خدامی را می‌دیدند؛ اصلا فکر نمی‌کردند این فرد یک‌روز  مصرف‌کننده بوده است، این‌قدر به زیبایی در رفتار و گفتار به تعادل رسیده بودند. آرام‌آرام عزیزان همسفری که در کنار خانم سودابه بودند؛ خانم طاهره‌ عزیز و خانم مرجان عزیز آموزش‌ها را دریافت کردند و جزء اولین راهنما‌یان کنگره۶۰ اصفهان شدند. بعد بهزیستی را تحویل دادند و کتابخانه خیابان جی، به نام سلمان فارسی را به ما دادند. در آن کتابخانه بود که من هم درسال 1386 با کنگره۶۰ آشنا شدم. در مهرماه 1386 برای این‌که کنگره۶۰ برای عموم شناخته شود در یک نمایشگاه پلیس غرفه‌ای زده بودند که در آن غرفه افرادی که  با کنگره۶۰ آشنا شده بودند، پیام کنگره۶۰ را به افراد خواهان درمان  می‌رساندند و من یادم است در آن غرفه با خانم طاهره اسماعیلی، خواهران حشمت، خانم زهرا، خانم کبری و آقای اعتباریان که همه این عزیزان از پیشکسوت‌های کنگره هستند، آشنا شدم. آن زمان یکی از دغدغه‌های من این بود که به این غرفه که می‌روم کسی مرا نبیند، با این‌که من نه اهل اصفهان بودم و نه کسی در آن‌جا مرا می‌شناخت، چون با یک مصرف‌کننده زندگی می‌کردم، فکر می‌کردم همه این را می‌دانند، اصلا رفتن در کنار این غرفه برای من خیلی سخت بود و بعدها به خودم می‌گفتم برای من که ساکن این خطه نبودم چه‌قدر سخت بود چگونه آن افرادی که اهل خود همین خطه بودند، بدون نقاب و خیلی زیبا  آمدند و پیام کنگره را به من دادند که بیایم و درمان شوم. بعد که با کنگره و آقای مهندس حسین دژاکام آشنا شدم، جوابم را گرفتم که این افراد الگوی بدون نقصی داشتند که به این بیداری و نوع دوستی رسیدند.

اما شروع کنگره 60 در شهرکرد که جرقه‌اش اول در آرزوی خانم مرجان و مسافرشان آقا کامران زده شد و تنها خواسته‌شان درتولدهایی که در اصفهان می‌گرفتند، زدن شعبه‌ای در این خطه بود. سدهای زیادی برای این خواسته بود؛ بومی بودن و سدهای‌ خصوصی، سدهایی بود که به همین راحتی نمی‌‌شد شعبه زد، ولی این‌قدر این خواسته در خودشان تکرار و الویت‌بندی شد که در سال ۱۳۹۰ شعبه شهرکرد، گروه آقایان مسافر زده شد و این نوری بود به دید من درون تاریکی و کم‌کم بعد از این‌که گروه آقایان مسافر راه‌اندازی شد، گروه خانم‌های همسفر هم  در آبان‌ماه 92 13تشکیل شد. یادم هست اولین تولدی که در شهرکرد داشتیم تولد 2سال رهایی آقای زارع  و همسفرشان خانم ریحانه در اسفندماه 1391 بود. البته با این اول گفتن‌ها و تاریخ گفتن‌ها؛ نمی‌خواهیم اولین‌ها را برای کسی بت کنیم، چرا این‌ها را می‌گوییم؟ برای آن تازه‌واردی که غرمی‌زند و کنگره۶۰ درسه قدمی اوست و می‌گوید: من نمی‌توانم بیایم یا این‌که بچه‌کوچک دارم و... بشنود، بداند و قدردان این مکان باشد که به سختی به‌دست آمده است.

جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ یک بنیان دارد که آقای مهندس حسین دژاکام هستند. ایشان در سخنان خود فرمودند: «در این هفته از تولد من سخن نگویید؛ من نمی‌خواهم در روز بنیان از من بت بسازید؛ از ساختار کنگره بگویید.» مکانی که الان شما با  آرامش در آن هستید؛ یک روزی آقایان مسافر در پارک لژیون داشتند، بعد شهرداری یک مکانی را داد که  سالن اجرائیات شهرداری بود. در این‌جا ساعت، پلاکارت‌ها، عکس‌ها آماده و بر روی دیوار نصب شده است، ما فقط می‌آییم، صندلی را چیدمان می‌کنیم و می‌نشینیم ولی آن موقع باید زودتر می‌‌آمدند؛ میز، صندلی و همه پلاکارت‌ها و کلیه وسائل مورد نیاز را آماده می‌کردند و بعد دوباره جمع می‌کردند و تحویل می‌دادند. در این‌جا جا دارد از همسفر آرزو، اسیستانت رابط شعبه صحبتی بکنیم که از زمانی‌که در کتابخانه بودیم به اصفهان می‌آمدند و در همه این فراز و نشیب‌ها ایشان هم نقشی داشتند. یک تجربه بگویم من خودم یک مدت مسافرم رها نشد و به خانم مرجان گفتم که خیال می‌کنم مسافرم نمی‌خواهد سفر کند، من یک هفته نمی‌آیم؛ ایشان قبول کردند و من به جای یک هفته، رفتم و سه ماه نیامدم ولی خانم آرزو، بدون یک بار بی‌صبری و بدون وقفه  آمدند، رفتند و به رهایی رسیدند. من فکر می‌کنم شما یک الگوی صبر خیلی زیبا در شعبه دارید؛ برای آن همسفرهایی که مثل من بی‌صبری می‌کنند، وجود ایشان گوارای وجودتان باشد .

به هر حال در شهرکرد هم، گروه خانم‌های همسفر شکل گرفت با این مشکلاتی که می‌گویم هر بار باید همه این‌ وسائل را آماده می‌کردند تا نگذارند آب در دل یک تازه‌وارد تکان بخورد با این‌که خانم مرجان شاغل بودند و بچه هم داشتند و ... امروز داشتم می‌گفتم قبلا که بدون بچه به  شهرکرد می‌آمدم؛ هیچ‌وقت این چیزها را متوجه نمی‌شدم اما امروز که می‌خواستم با بچه به شعبه  بیایم، تازه فهمیدم که با چه مشکلاتی بدون منت و یا این‌که بخواهند مسافر را درگیر کنند، رها می‌آمدند و می‌رفتند؛ این‌ها را برای تاکید به خودم می‌گویم. به هر حال با تمام مشکلات از جمله: تصادف، ماشین دزدیدن و همه این‌ مشکلات و سختی‌ها بود ولی به هر حال شعبه شهرکرد، شکل گرفت وحضور خانم آنی بزرگ در شعبه شهرکرد در همان سالن اجرائیات شهرداری، مهر تاییدی بودند برتشکیل لژیون خانم‌های همسفر. تبریک می‌گویم به شعب شهرکرد که دوبار میزبان خانم آنی بزرگ بودید؛ یک‌بار در سال۱۳۹۲ و باردیگر در سال ۱۳۹۸، انرژی که از این خانم بزرگوار متساعد ‌شد؛ پایه‌گذار شعبه‌های گوجان، بروجن، پارک ملت، جهان‌بین وعمان سامانی در این منطقه بود. دقیقا وجود این بزگواران وحضورشان در شعبه، خیلی به انسان انرژی می‌دهد؛ قدم‌ها را استوارتر و حس‌ها را قوی‌تر می‌کند و چه‌قدر زیباست این‌که من می‌بینم؛ شروع لژیون در شهرکرد با ۵ نفر بود ولی آن ۵ نفر ماندند تا شعبه‌های دیگری هم راه‌اندازی شوند. شروع شعبه در شهر اصفهان هم با ۱۷ نفر بود؛ ۱۷ نفری که ماندگار شدند و الان ما می‌بینیم ۱۷شعبه در اصفهان داریم  به علاوه دو شعبه که برای مسافرهای خانم داریم و امیدوارم که در شهرکرد هم مکانی برای مسافرهای خانم داشته باشیم.

وقتی مرور می‌کنم ساختار کنگره۶۰ را می‌بینم صد هزار نفر درمان‌شده، داریم؛ وقتی می‌بینم حدود ۱۸۰ شعبه داریم و این‌که آقای مهندس حسین دژاکام با چه مشکلاتی در این ۲۸ سال دست و پنجه نرم کردند و دیده نشدند؛ درروز چهارشنبه بیان کردند که یک فوق دیپلم را اجازه دادند در جلسه‌ای شرکت کند ولی تئوری ایشان را اجازه ندادند و گفتند شما کارتان علمی نیست. آقای مهندس حسین دژاکام چون ایمان داشتند به روشی که ابداع کردند؛ همه این دیده نشدن‌‌ها، ترد شدن‌، زندان رفتن، بسته شدن مکان و در پارک شعبه زدن، همه را به جان خریدند و ذره‌ای تردید در هدفشان راه پیدا نکرد. در کنارش لژیون ویلیام وایت (درمان سیگار)، لژیون جونز(تغذیه سالم) و درمان بیماری‌های لاعلاج  کشف شد. این‌که چه‌قدر تلاش کردند تا شربت OT تصویب شود و کلینیک‌ها و بقیه مسئولین به عنوان دارو قبول کنند و به این دارو ایمان بیاورند و بعد گیر دادند به استفاده ازالکل در دارویOT   و به عناوین مختلف مافیایی که می‌خواستند شربت تریاک شکل نگیرد و چه سختی‌هایی را متحمل شدند.

واقعا الان کنگره۶۰، یک دانشگاه است. در آغاز راه افرادی که آمدند، درمان شدند و ماندند و آقای مهندس حسین دژاکام را یاری کردند، این‌ها عزیزانی بودند که به بیداری رسیده بودند؛ شاید یک نفر ۱۵ سال بیاید ولی هنوز به این بیداری نرسد و آن‌ها نیروی کمکی و دست راستی بودند در کنار آقای مهندس و همچنین سختی‌هایی که خانواده محترمشان متحمل شدند و همراهی‌هایی که داشتند تا این راه ادامه پیدا کند، قابل تشکر و قدردانی است. وقتی به این ساختار ۲۸ ساله فکر می‌کنم؛ تبریک می‌گویم هفته بنیان را به همه زمینیان، آسمانیان و اساتید آقای مهندس حسین دژاکام و این شعر نادر ابراهیمی در ذهنم تداعی می‌شود:


ما برای بوییدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده‌ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک چه خطرها کرده‌ایم

برای این‌که کنگره،کنگره باقی بماند و جهانی شود؛ چه سفرهایی کردند، دیده‌بانان، اسیستانت‌ها  و مرزبان‌های ما و چه تلاش‌های بی‌وقفه‌ای انجام دادند. ان‌شاءالله که همه این خدمت‌ها گوارای وجودتان باشد و همه ما به گونه‌ای رفتار کنیم که کنگره‌ای باشیم؛ این‌که فقط با کنگره باشیم، کافی نیست؛ ما باید به گونه‌ایی باشیم که در بیرون از کنگره معلوم شود، ما کنگره‌ای هستیم. وقتی آقای مهندس حسین دژاکام را می‌بینیم که با صداقت مقاله‌‌هایشان را برای منی می‌گویند که اصلا سر در نمی‌آورم؛ شفاف برای من بیان می‌کنند، امور مالی را و این‌که چند نفر رها شدند و... من این شفافیت و  صداقت را که می‌بینیم، باید در خود بهینه‌اش کنم. این‌جا انرژی وجود دارد و اگر این‌جا کنگره‌ای رفتار کنم؛ هنری نکرده‌ام، اگر بیرون از کنگره هم این حرمت‌ها را اجرا و کنگره‌ای رفتار کنم تا الگویی باشم برای دیگران و حرکتی کنم که پرنده‌ای ره گم کرده به این آشیانه برگردد، دراین‌جا خانه‌اش را پیدا کند و رها شود، آن موقع هنری بس زیبا کرده‌ام.

مرزبانان کشیک: همسفر مريم و مسافر وحید
تایپیست‌: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .