English Version
This Site Is Available In English

هفته بنیان؛ یادآوری آغاز راه

هفته بنیان؛ یادآوری آغاز راه

جلسهٔ سوم از دورهٔ سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصیِ همسفرانِ کنگرهٔ ۶۰، نمایندگی بوئین‌زهرا، با استادیِ راهنما همسفر مستانه، نگهبانیِ همسفر زهرا و دبیریِ همسفر معصومه، با دستور جلسهٔ «بنیان کنگره ۶۰»، در روز یکشنبه، شانزدهم آذرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه در خدمت شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم.از ایجنت همسفر الهه ، مرزبان‌ها و همچنین نگهبان‌ و دبیر  سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.

هفته بنیان و تولد بیست و هشت سال رهایی آقای مهندس را خدمت ایشان، خانواده محترم ایشان و خانواده پر از عشق و محبتشان و خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک و شادباش عرض می‌کنم، همچنین از راهنمای خوبم همسفر ناهید تشکر می کنم بابت تمام زحماتی که برای من کشیدن تا من به آن آرامش درونی برسم.

دستور جلسه این هفته، هفته بنیان است.هر دستور جلسه‌ای در کنگره و هرکدام برای ما خیلی مهم و باارزش است؛ اما هفته بنیان به نظر من یک دستور جلسه کلیدی و بسیار مهم است، چون به من یادآوری می‌کند روزی که وارد کنگره شدم با چه حال و روزی بودم.

روزی که من، مستانه، وارد کنگره شدم، پر از درد و رنج و ناامیدی بودم.دست‌هایم را به‌طرف کسانی دراز می‌کردم که هیچ درکی از اعتیاد نداشتند؛ اما زمانی که وارد کنگره شدم، با همان حالت ناامیدی و آن‌همه درد و رنج، دنبال دستی می‌گشتم که من را از این ظلمات و تاریکی نجات بدهد.

هفته بنیان این را به من یادآوری می‌کند که کنگره چه روزهایی را پشت سر گذاشته تا به امروز برسد و چه کسانی در این مسیر همراه ما بودند تا ما به این جایگاه رسیدیم.

باید آن روزهای اول را هرگز فراموش نکنیم.به قول آقای دکتر امین در سی‌دی بنیان: «فراموشی جز، اضلاع مثلث تاریکی است.»

فراموشی یکی از نیروهای اهریمنی و شیطانی است، چون می‌خواهند انسان در تاریکی محض بماند و هیچ حرکتی نداشته باشد.

اما ما به‌عنوان همسفر یا مسافر چه کاری باید انجام بدهیم؟ما باید بدانیم چه رسالتی بر دوش ماست.

اواسط بهمن سال ۱۳۷۵، بنیان کنگره، آقای مهندس، به‌خاطر اینکه روش‌های ناموفق زیادی را پشت سر گذاشته بودند، تصمیم گرفتند مصرف مواد و زمان مصرفشان را نظم بدهند.با الهام‌گرفتن از ماه مبارک رمضان، این جرقه، حرکت مهمی برای کشف متد DST و درمان اعتیاد و رهایی از آن باتلاق اعتیاد بود.

آقای مهندس این متد را کشف کردند و در اختیار انسان‌هایی که سال‌ها در تاریکی زندگی می‌کردند و راه خود را گم‌کرده بودند قرار دادند.مسیر راه، پر از فراز و نشیب و سختی‌های بسیار بود، اما ایشان آن را طی کردند و برای ما هموار کردند.

آقای مهندس، استاد بزرگ ما، به ما یاد دادند که در همه سختی‌های زندگی از مشکلات نترسیم و هراسی نداشته باشیم.اگر بخواهیم رشد کنیم و به ارتقا و بیداری برسیم، باید این مشکلات را پشت سر بگذاریم تا به تکامل برسیم.

از آقای مهندس سپاسگزارم که این علم و روش را برای خودشان نگه نداشتند و در اختیار خانواده‌های دردمند، همسفران و مسافران قرار دادند.اگر این روش و متد نبود، نمی‌دانیم چه سرنوشتی داشتیم.

آقای مهندس کنگره را به یک درخت تشبیه کردند: ریشه این درخت، خود بنیان کنگره، جناب آقای مهندس است و تنه این درخت، دیدبان‌های ما هستند.

کار ریشه چیست؟ریشه مواد مغذی را از خاک می‌گیرد و به تنه و شاخه‌ها می‌دهد تا آن‌ها رشد کنند.

آقای مهندس اطلاعات، آگاهی و پروتکل‌هایی را که کشف کرده بودند، در اختیار تک‌تک دیدبان‌ها قرار دادند.دیدبان‌ها به‌عنوان تنه درخت، محکم و استوار ایستادند؛ چون ریشه محکم بود.شاخه‌های درخت، مرزبان‌ها و راهنماهای ما هستند که اطلاعات و آگاهی را در اختیار دیدبان‌ها گذاشتند و دیدبان ها آنها را به عنوان نوشتارها،حرمت ها وقوانین در اختیار مرزبانها چه قسمت مسافرها چه قسمت همسفرها قرار دادند و راهنماهای ما شکوفه‌هایی را پرورش دادند که در برابر باد و طوفان ایستادگی کنند.

شکوفه‌ها همان سفر اولی‌های ما هستند؛ کسانی که زمانی وارد می‌شوند و هیچ امیدی ندارند، اما راهنما با صلاح، عشق و محبت، امید و ایمان را به آنان می‌دهد.

اگر بخواهم به طور خلاصه در مورد نمایندگی قزوین توضیح بدهم: نمایندگی قزوین ابتدا یک شعبه بود و از یک اتاق سی‌متری در نمازخانه شروع شد و تعداد اعضا حدود بیست تا سی نفر بود. قسمت مسافرها از مهرماه ۱۳۹۱ و همسفران از اردیبهشت 1392 آغاز به کارکرد که ما هم جزو اولین‌ها بودیم.

بعد از این‌که تعداد اعضا زیاد شد، عزیزان در نسیم شمال مکانی را پیدا کردند که الان نمایندگی کاسپین در آنجا قرار دارد. آن مکان ابتدا یک قهوه‌خانه و بسیار کثیف و آلوده بود، اما باهمت و تلاش بچه‌های کنگره، آنجا به یک نمایندگی تبدیل شد. تعداد راهنماها دو نفر بودند: آقا سیامک و حسین قاری و همچنین خانم ناهید. جا دارد یادی کنیم از آقا کوروش؛ ان‌شاءالله روحشان شاد باشد.

از دل نمایندگی کاسپین، نمایندگی دهخدا به وجود آمد؛ از دل نمایندگی دهخدا، نمایندگی ایران شکل گرفت و همین‌طور الوند و آبیک و در نهایت بوئین‌زهرا به وجود آمد. پس باید بدانیم که خیلی‌ها زحمت کشیدند تا راه را برای ما هموار کنند تا ما بیاییم و به آرامش برسیم.

قبلاً امکانات به این شکل نبود؛ ما باید قدردان این‌همه امکانات و حتی صندلی خودمان باشیم و بدانیم که دیگران کاشتند و ما خوردیم، و ما باید بکاریم تا دیگران بخورند. باید خدا را شکر کنیم که قطره‌ای از این اقیانوس بزرگ هستیم و قدر مهندس و راهنماهای خود را بدانیم که امروز با آرامش روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم و حرف می‌زنیم.

مرزبان کشیک: همسفر محبوبه

تایپ و ویرایش: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)

عکس: همسفر منیره، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)

ویراستاری و ارسال: همسفر مینا، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)، دبیر سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .