جلسه سیزدهم از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر پهلوان امیر ، نگهبانی مسافر امین و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه « هفتهی بنیان» یکشنبه ١۶آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ١۶:۰۰ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان، امیر هستم، یک مسافر. هفتهی بنیان را تبریک عرض میکنم به تمام اعضای کنگره ۶۰ سراسر ایران، بهویژه شعبهی اروند آبادان.
خدا را شکر میکنم که در مکانی زندگی میکنیم که شعبهی کنگره ۶۰ در آن وجود دارد؛ جایی که آقای مهندس به همهی ما آموزش میدهند. راه و مسیری که ایشان برایمان فراهم کردهاند، راه حق و روشنایی است. اگر غیر از این بود، اگر خلاف حق و روشنایی بود، ما این همه پیشرفت، شکوه و عظمت را نمیدیدیم. خدا قوت میگویم به جناب مهندس، خانوادهی محترمشان، دکتر امین و خانم آنی بزرگ؛ افرادی که زندگی خود را وقف کنگره ۶۰ کردهاند تا امروز انسانی بتواند از بند اعتیاد رها شود.
راه جناب مهندس، راهی مستقیم است؛ راهی از جنس نور که ما آن را دیدهایم. اگر روزی ایشان متد DST را در اختیار دیگران نمیگذاشتند، چه بر سر ما میآمد؟ برای ایشان هیچ قومیت، ملیت یا زبانی فرق ندارد؛ انسانهایی از بند اعتیاد رها میشوند که سالهای سال گرفتار بودند.
وقتی نفس در سیاهی فرو میرود، حتی از انجام کارهای اولیهی جسم خود ناتوان میشود. همان یخزدگی که در تصویر کتاب آمده، نشاندهندهی وضعیت ما در سفر اول است؛ جسم و روانمان درگیر مواد مخدر است و کاملاً تحت فرمان نیروهای منفی هستیم. ولی جناب مهندس با آموزشهایشان ذرهذره ما را درمان میکنند. یادم هست روزی کارهای ساده را هم به سختی انجام میدادم، اما امروز چه اتفاق بزرگی افتاده است؛ امروز دوستان و مسافران بسیاری از اعتیاد رها میشوند.
گاهی فکر میکنیم اعتیاد فقط چند سال است در وجودمان شکل گرفته، ولی در واقع یک عمر درگیر آن بودهایم. حالا داریم زندگی میکنیم و مسیر را میبینیم. البته در این زمان، شیطان هم کار خودش را میکند و با نسیان (فراموشی) سراغ ما میآید.
اگر همیشه به یاد بیاورم که با چه حالوروزی وارد کنگره شدم، همیشه مشتاق شرکت در جلسات خواهم بود و روی صندلی با ثبات مینشینم. روزی بود که آرزو داشتم فقط رها شوم از بند اعتیاد. امروز وقتی نگاه میکنم، میبینم چه پیشرفتهای بزرگی رخ داده است. راه آقای مهندس هدف نیست، بلکه مسیرِ رسیدن به آموزش است؛ هدف این است که منِ مسافر یاد بگیرم وقتی وارد خانه میشوم، خانوادهام با آغوش باز و لبخند از من استقبال کنند.
کنگره ۶۰ به من آموخت بدنم را درمان کنم، از آن حالت مصرف خارج شوم و دوباره زندگی را حس کنم. گرمایی که از آن یخزدگی وحشتناک به من داده شد، نعمتی است که فقط یک مسافر میفهمد.
یاد یک پیام افتادم که نگهبان پرسید: «هدفت در این میان چیست؟» استاد پاسخ داد: «به موجودیت وجودت، وجود واقعی بده و از انسانهای تکراری که در این جهان میآیند بپرهیز. آنها را در جایگاهی قرار بده که حتی تصورش را هم نمیکردند.»
من همیشه به خودم میگویم: امروز که این فرصت و اجازه را دارم تا در کنگره ۶۰ درمان شوم و خدمت کنم، نباید وقتم را صرف بازیهای کودکانه کنم. این لطف خداوند است که مسیری برایم قرار داده تا دوباره رنج تکرار را نکشم؛ سفری پر از عشق، محبت و دوستی.
وقتی به چشمان یک تازهوارد نگاه میکنم، یاد ورود خودم میافتم و همان احساس درونم زنده میشود. کنگره ۶۰ به من و همهی خدمتگزاران، مرزبانان و راهنمایان این فرصت را داده است تا در کنار هم، برای درمان حتی یک نفر تلاش کنیم.
در سفر اول فقط از ما یک خواست دارند: درمان شو، رها شو و زندگی کن — هم برای خودت و هم برای اینکه اجازه دهی دیگران هم زندگی کنند.
حرفها زیاد است، اما به دلیل حضور در لژیون سردار، لازم است پیامی هم از این بخش بگویم: در کاسبی و کار، همیشه سهم خداوند را فراموش نکنید. خدا دوست دارد که بندگانش به دیگران کمک کنند. سهم خودت را کنار بگذار؛ بقیهاش را خود خداوند جبران میکند. وقتی در جریان رود خداوند قرار میگیری، نان وجودت به نور تبدیل میشود — فقط کافی است در راه مستقیم بمانی، همان صراط مستقیم.
انشاءالله بتوانیم در آرامش و صلح زندگی کنیم. همیشه با خودم میگویم: جهانبینی در مشارکت معنا دارد؛ مخصوصاً برای سفر اولیها که شاید بپرسند: «من چه بگویم؟ در مورد چه صحبت کنم؟» اما بدانید شاید همان سخن سادهی شما، گمشدهی دل دیگری باشد. پس از خودتان دریغ نکنید — مخصوصاً سفر اولیها، دستها را بالا بیاورید، انرژی تولید کنید و انشاءالله گمشدههایتان را پیدا کنید.
ممنون که به صحبت هایم توجه کردید.
گروه سایت نمایندگی اروند آبادان
تایپ مطلب: مسافر علی لژیون پنجم
عکاس: مسافر حسین لژیون یازدهم
ویرایش و ارسال مطلب: مسافر امین لژیون یازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
216