دلنوشته مسافر علی ( لژیون سوم )
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس تریاک و شیره، مدت سفر ۱۱ ماه و ۱۵ روز، با متد" DST " شربت " OT "به کمک راهنمای خوبم آقا مصطفی ، لژیون سوم دهخدا و در حال حاضر ۲ سال و ۷ ماه رهایی دارم ، من قبل از کنگره فکر میکردم که به هر قیمتی باید پیروز باشم و خیلی وقتها بعد از پیروزی خودم را برای یک ضیافت و بساط سورچرانی آماده میکردم و همیشه بهترین مواد را برای این روزها کنار میگذاشتم ، اگر با کلک یا حقهبازی پیروز شده بودم حس خوبی دریافت نمیکردم ، در کل به خودم افتخار میکردم اما با یک حس بد ، دوستانم میگفتند: « این چه کاری است؟ میخواهی پیروز شوی و بعد از کار خودت پشیمان میشوی؟! ». وارد کنگره که شدم باورش برایم سخت بود که راهنمایان بدون مواد و نشئگی حالشان انقدر خوب است و به حرکتها و رفتارهایشان دقت میکردم ، افراد در اینجا آرامش و آسایش را برای دیگران هم میخواهند و برد و باخت برایشان مهم نیست پس متوجه شدم که پیروزی وقتی که پشتش آرامش و آسایش نباشد، همان حس خراب است ، پس باید تغییر کنم و به آرامش برسم،تغییر صفت را در خودم شروع کردم و حالا بعضی اوقات لذت یک شکست برای من مانند پیروزی است و این یعنی آسایش و آرامش و این یعنی زندگی.
- تعداد بازدید از این مطلب :
60