به نام قدرت مطلق الله
به آرامی نسیم از کنارم گام برمیدارد؛
گویی پیک لطیف رحمت است که بر گلستان وجود حاضرین میوزد و همچون پرتو خورشید بهاری، گرمی و صمیمیت را بر جانها میپاشد.
آنگاه با صدایی مطمئن، استوار و ستودنی میگوید:
«حسین هستم، یک مسافر.» و امید دارد که حال همه خوب باشد،
چراکه حال او نیز به لطف خداوند، آرام و مهیا برای ادامه مسیر است.
او بنیان است؛ شالوده پیکرهای سترگ که از جنس نور و از جنس عزم ساخته شد؛
پیکرهای که در کهکشان معرفت، همچون ستارهای فروزان طلوع کرد و نقش خیال را با مدد تلاش، عشق، ایمان و فرمان الهی به واقعیتی عظیم و پایدار بدل ساخت.
این بنا، حاصل یک اراده واحد نیست؛ حاصل اتصال به سرچشمه علم مطلق است،
جایی که حقیقت، همان درمان است و درمان، همان بازگشت به روشنایی. این سخن اکنون، سخن انسانی است که مشقت طوفانها را گذرانده؛
امواج سهمگین اعتیاد، شکست، ترس، غربت و سرمای جانکاه ۶۰ درجه زیر صفرِ تاریکی را لمس کرده است.
انسانی که پارها در مسیر سقوط قرار گرفت اما اکنون به یاری دستان روشنبین شما، به مدد راهنمایان عاشق، به کمک نامهای پرصلابت و روشناییبخش این مسیر، از عقاب سفید که پیامآور پاکی و دقت است تا سیلور که نماد صلابت درحرکت است و رعد که آوای بیدارباش آسمان را بر جانها میکوبد به ساحل امن آرامش رسیده است.
این سخن اکنون، سخن انسانهایی است که وجودشان از جنس امید و حضور است؛
کسانی که برای بودن، برای احیا، برای نجات، بر روی گدازههای آتش گام میگذارند تا گوهر وجودی را از چنگال اهریمن باز پس گیرند.
آنان که میدانند صفت گذشته در انسان صادق و همیشگی نیست،
زیرا انسان جاری است و در حال بودن و شدن. همچون نهر زلالی که هیچگاه در یک نقطه نمیماند و همیشه درحرکت است و این حرکت همان نیروی حیات است.
در کنگره ۶۰، این حرکت در ساختاری دقیق والهی به جریان میافتد؛
در جلساتی که نگهبان جلسه بانظم، احترام و هماهنگی حاصل از تجربه و عشق، فضای امن را فراهم میسازد تا نفسها آرام شوند و جانها بشنوند. اینجا، علم و معرفت دست در دست عشق و عمل میدهند. اینجا کهکشان معرفت است؛ آسمانی که در آن هر راهنما ستارهای است و هر رهجو مسافری که در پی نوری از جنس رهایی حرکت میکند و این کلام، خود کتابی است؛ کتابی که راه نجات است.
کتابی که هر صفحهاش از رنج گذشتهها عبور کرده و به درک امروز رسیده است.
انسانی که میفهمد جهان بیرون، انعکاس جهان درون اوست و فهم این حقیقت، آغاز سفر درمان است؛ درمانی که نهفقط جسم را سامان میدهد، بلکه روان، جهانبینی، تفکر و هستی انسان را متولد میکند.آری، این سخن اکنون، سخن مسافرانی است که در آسمان کنگره ۶۰، بالهای رهاییشان را گشودهاند؛ مسافرانی که در پرتو خورشید معرفت، از تاریکی به روشنایی گام برداشتند و اکنون با هر نفسی، معنای تازهای از حیات میآفرینند.
مسافر محمد لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
137