جلسه دوم از دوره سی و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خواجو با استادی راهنمای محترم مسافر حمید، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه اول: «وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است» و دستور جلسه دوم: «جشن یکسال رهایی مسافر عباس» در روز پنجشنبه مورخ 13 آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶ آغاز بهکار نمود.

خلاصه سخنان استاد محترم:
سلام دوستان حمید هستم مسافر.
امیدوارم حالتون خوب باشد و سلامت باشید؛ عرض تبریک خدمت همهی عزیزان بابت جشن بنیان.
انشاءالله که قدر این فرصت را بدانیم و فراموش نکنیم که ما، در مسیر رشد معنوی هستیم. لازم میدانم از زحمات آقای مهندس و خانم آنی نیز سپاسگزاری کنم. امیدوارم این جلسه برای همهی ما ثمربخش باشد.

دستور جلسه اول:
در این جلسه میخواهم دربارهی موضوع «صفت گذشته در انسان» صحبت کنم. صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان پیوسته در حال تغییر و رشد است. مثلاً صفتهایی که ما میشناسیم، مثل قدبلند، زشت یا زیبا، صفتهای ظاهریاند، اما آنچه دربارهی انسان مورد نظر ماست، صفات درونی است؛ مثل حسادت، عشق، محبت، اعتیاد، یا سیگار کشیدن — چیزهایی که به نفس انسان متصلاند.
این صفات از دورانهای قبل همراه ما بودهاند، در وجود ما ادامه دارند و شاید در آینده هم باشند. اما پیش از هر چیز باید یاد بگیریم که انسان از لحظهی ورودش به دنیا، فقط در ظاهر متولد نمیشود؛ بلکه نفس او پیش از این در جهانی دیگر وجود داشته است. پس وقتی از "گذشته" صحبت میکنیم، گذشته فقط به سالهای عمر زمینی ما محدود نمیشود، بلکه از زمانی آغاز میشود که نفس وارد این جهان شد.
برای نمونه، دوقلوهایی را در نظر بگیرید که از یک پدر و مادر به دنیا آمدهاند، اما یکی تیز و زرنگ و دیگری مهربان و مظلوم است. این تفاوتها نشان میدهد که هر انسان از جایی با خصوصیات و تجربیات خاص خودش آمده است. حتی خوابهایی که میبینیم، گاهی نشانههایی از آن گذشتههای ما هستند.
در مسیر آموزش و درمان، مثل درمان اعتیاد، اولین و مهمترین رکن "آموزش" است. آموزش یعنی شناخت صفات درونی و کار کردن بر تغییر آنها.
گاهی فکر میکنیم “گذشته” فقط همین سالهای عمر ماست، اما وقتی عمیقتر نگاه کنیم، میبینیم که از اولین لحظهای که وارد رحم مادر شدیم، بخشی از مسیر الهی ما آغاز گردیده است. اگر بپذیریم که روح پیش از این هم وجود داشته، درک مسئولیتمان در زندگی کنونی بیشتر میشود.
در قرآن آمده است: *یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ و یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ*. این یعنی پیش از تولد جسمانی، حیات روحی ما وجود داشته است. شاید انسان بارها در جهانهای مختلف تجربهی زندگی داشته باشد و با صفاتی خاص به این جهان آمده باشد. آن صفات، همان چیزهایی هستند که باید در این زندگی بشناسیم و اصلاح کنیم.
رهجویان باید بدانند که انتخاب راهنما اتفاقی نیست. باید با حس انتخاب شوند، چون هر دو از جنس روحی خاصی هستند. ممکن است از شهر یا شرایط متفاوتی بیایند، اما در مسیر تعالی انسانی با هم همراه میشوند.
راه دشوار است، اما آموزش و آگاهی باعث میشود از صفات منفی عبور کنیم. کسی که حقیقت آموزش را درک کند، دیگر به ظاهر و گذشته متوقف نمیماند. انسان با فهم، تمرین و عمل، میتواند صفتهای درونی را تغییر دهد و رشد کند.

دستور جلسه دوم:
میخواهم تولد و موفقیت عباس را تبریک بگویم. او سختیهای زیادی در سفر اول گذراند و تلاش بسیاری برای بهبود خود کرد. او و همسفرش با پشتکار و خدمت در مسیر درمان یکی از الگوهای ما هستند. امیدوارم در ادامهی راه نیز در خدمت مالی و آموزشی کنگره موفق باشند.
انشاءالله همهی ما بتوانیم با حضور فعال در جلسات و با نیت خالص، مسیر آموزش، رشد و رهایی را ادامه دهیم.

اعلام سفر مسافر عباس:
آنتیایکس؛ الکل
مدت سفر؛ ۱۱ ماه
مدت رهایی؛ یک سال ۶ ماه
نام راهنما؛ حمید گلی
ورزش؛ والیبال
آرزوی مسافر عباس:
تمام کسانیکه در بیرون از این مکان هنوز درگیر اعتیاد هستند هرچه زودتر اذن ورودشان صادر شود و با عزم و جذب محکم سفر کنند به رهایی برسند و آن لبخند و شادی واقعی را به خود و خانوادهشان برسانند.
سخنان مسافر عباس:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر؛
در ابتدا هفته بنیان را به اسطوره کنگره، آقای مهندس و تمام شما عزیزان تبریک میگویم.
از خداوند بزرگ سپاسگزارم و از راهنمای گرامیام آقا حمید تشکر میکنم که بهخاطر لطف و مرحمت ایشان توانستم این جایگاه را لمس کنم، از آقا فیروز تشکر میکنم چون به نظر من ستون اصلی ماندگاری هر تازهوارد، صحبتهای اولیه راهنمای تازهواردین در سه جلسه اول میباشد که باعث میشود یک مصرف کننده بماند، سفر کند و به رهایی برسد.
از آقای سعید محسن راهنمای درمان سیگارم تشکر میکنم، همچنین از خانم سادات راهنمای همسفرم، از همسفر و فرزندانم هم کمال تشکر را دارم.
من هیچ شناخت و تجربهای از کنگره ۶۰ نداشتم ولی بهخاطر مشاهده تغییرات شدیدی که در رفتار و کردار چند نفر از دوستان خودم مشاهده کردم فهمیدم چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد و یک شخص شرور را به یک انسان سالم و صالح تبدیل کند، بنابراین از روی کنجکاوی و علاقه زیادی که به آموزش و اطلاعات عمومی داشتم، به دنبال جایی میگشتم که در آن مسیر حرکت کرده و رشد نمایم، در اصل دنبال جهانبینی بودم که خودم را بشناسم ولی نمیدانستم دنبال چه گم شدهای هستم، به طور اتفاقی وارد کنگره شدم و متوجه شدم که فقط افراد مصرف کننده میتوانند عضو کنگره۶۰ شوند.
من اصلاً فکر نمیکردم الکل جز آنتیایکس محسوب میشود ولی با توضیحات و آموزش هایی که راهنمای تازهواردین به بنده دادند، فهمیدم من یک مصرف کننده هستم و برای درمان آن بایستی سفر کنم، بنابراین وارد لژیون آقا حمید شدم، اما میترسیدم که با مصرف OT به یک مصرف کننده مواد مخدر تبدیل شوم و از چاله به چاه بیفتم ولی ایشان با توضیحاتی که دادند متوجه شدم درمان هر نوع آنتیایکس پروتکل و روش مخصوص به خودش را دارد و اینها همه از علم، دانش و اطلاعات کنگره ۶۰ و متدDST است که سیستمX بدن را فعال میکند.
بنابراین در مسیر درمان قرار گرفتم و با فرمانبرداری کامل، از دستورات راهنمای محترم پیروی نموده و به رهایی و حال خوش رسیدم.
یکی از ویژگیهای مهم تمام راهنمایان عزیز این است که محرم اسرار شاگردان خود هستند و وقتی در جریان مشکلات و مسائل رهجوی خود قرار میگیرند، سعی میکنند به بهترین شکل ممکن راهی برای حل آن مشکل پیدا کنند.
تولدها دارای پیامی برای تازهواردین و مسافران سفر اول هستند، آرزو میکنم تمام عزیزان این پیام را دریافت کنند و با انجام سفر درست و دریافت آموزش های کنگره به جایگاههای بالاتر برسند، از تمام شما عزیزان که در جشن ما شرکت فرمودید و با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید سپاسگزارم.
سخنان راهنما، همسفر سادات:
سلام دوستان سادات هستم، یک همسفر.
«معشوق به سامان شد تا باد چنین بادا، کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا.»
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که در این جایگاه قرار گرفتم و امروز شاهد اولین سال رهایی همسفر هاجر و مسافر عباس هستم. این تولد را به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم و همچنین هفته بنیان را به همه عزیزان صمیمانه شادباش عرض میکنم.
اجازه دهید پیش از هر چیز خاطرهای از نخستین روزهای آشناییام با کنگره تعریف کنم. حدود ۲۷ سال پیش، جلسات در سالن بهزیستی برگزار میشد. در آن زمان دوستانی از تهران به اصفهان میآمدند و کنگره بهتدریج شکل گرفت. همانجا بود که برای نخستین بار با صورتمسئله اعتیاد آشنا شدم و از آن زمان همراهی با دوستان و حضور دائمی در کنگره آغاز شد.
پس از مدتی وقفه، دوباره به کنگره بازگشتم و دیدم که اعضا در پیادهرو جلسه برگزار میکنند؛ زیرا سالن بهزیستی دیگر در اختیارشان نبود. آن مکان را به گروههای درمان با متادون و همچنین NA داده بودند و اعضای کنگره ۶۰ اجازه ورود نداشتند. بعدها کلینیک طب سنتی صندلیهای خود را در اختیار اعضا گذاشت تا روی زمین ننشینند. سپس کتابخانهای برای جلسات فراهم شد و پس از جابهجاییهای متعدد، نخستین نمایندگی کنگره ۶۰ در اصفهان تأسیس گردید. امروز، به لطف خداوند و همت اعضا، تنها در اصفهان ۱۷ نمایندگی فعال داریم. همانطور که آقای مهندس فرمودند، اگر تلاش و یاری اعضا نبود، شاید امروز فقط همان شعبه آکادمی باقی مانده بود.
در مورد دستور جلسه دوم باید بگویم: خانم هاجر تازه در مسیر حرکت از بیداری به هوشیاری قرار گرفتهاند. ایشان خواستار تغییر هستند و تمایل دارند از نظر مالی نیز یاریرسان باشند. اما لازم است بدانند که رشد در اضلاع دیگر نیز اهمیت دارد؛ چرا که شکوفایی علم و دانش در کنگره، بخش جداییناپذیر این مسیر است. امیدوارم با تلاش و پشتکار، در همه زمینهها به پیشرفت برسند.
از توجه شما به سخنانم سپاسگزارم.
آرزوی همسفر هاجر:
انشاالله پدر و مادرهای که درگیر اعتیاد هستند هر چه زودتر راه کنگره برایشان باز شود تا دیگر هیچ غمی برای کودکانشان باقی نماند و بتوانند این جایگاه را لمس کنند.
سخنان همسفر هاجر:
سلام دوستان هاجر هستم، یک همسفر.
خداوند بزرگ را از صمیم قلب شاکر و سپاسگزارم که در جمع پرمحبت شما حضور دارم. این هفته زیبا را به آقای مهندس و خانم آنی تبریک میگویم و همچنین به همه اعضای محترم کنگره 60 شادباش عرض میکنم.
این تولد باشکوه را در رأس به آقای مهندس، سپس به آقا حمید، راهنمای بزرگوار که زحمات فراوانی کشیدند و نیز به خانم سادات، راهنمای عزیز خودم، در نهایت به مسافر عزیزم تبریک میگویم. امیدوارم مسافرم در کنگره ماندگار باشد و در مسیر خدمتگزاری گام بردارد.
از بودن در این جایگاه بسیار خوشحالم. از روزی که وارد کنگره شدم، حال و هوایم دگرگون شد و حس و حالی سرشار از آرامش و امید پیدا کردم. همیشه آرزو دارم در کنگره خدمتگزار باشم.
مسافر من سفری پربار و موفق داشت و به لطف خداوند به درمان رسید. این موضوع برای من و فرزندانم نعمتی بزرگ است؛ چرا که او همواره مردی کامل، مهربان و با اخلاق بوده و من به وجودش افتخار میکنم.
آرزوی قلبیام این است که روزی شال راهنمایی را بر دوش خود حس کنم و همچنین آن را بر دوش مسافرم ببینم. همچنین دستیابی به جایگاه پهلوانی در کنگره ۶۰ از آرزوهای بزرگ من است.
در پایان، از همه شما عزیزان که با حضور گرم خود جشن ما را زیباتر کردید، صمیمانه تشکر میکنم. همچنین از مادر عزیزم که با وجود تمام سختیها همواره کنارمان بودهاند، سپاسگزارم. و از اینکه با سکوت زیباتون همراهیمان کردید، بینهایت ممنونم.
سخنان همسفر هستی:
سلام دوستان هستی هستم؛ یک همسفر.
از صمیم قلب سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که بنیانگذار کنگره ۶۰ هستند. همچنین قدردانی ویژه دارم از راهنمای پدرم و راهنمای مادرم که در این مسیر همراهشان بودند و یاریشان نمودند.
در پایان، از همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ و شما عزیزان که در جشن ما حضور یافتید، نهایت تشکر را دارم.
از اینکه به سخنان من گوش کردید، بینهایت ممنونم.
سخنان همسفر سارینا:
سلام دوستان سارینا هستم، یک همسفر.
از صمیم قلب سپاسگزارم از جناب آقای مهندس و خانواده ارجمندشان. همچنین قدردان راهنمایان توانمند، پدر و مادر عزیزم هستم.
از همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ و شما عزیزانی که با حضور گرم خود جشن ما را زیباتر کردید، نهایت تشکر را دارم.
از اینکه با حوصله به سخنان من توجه کردید، بینهایت ممنونم.

تایپ: مسافر مهدی لژیون هشتم، مسافر موعود لژیون نهم و مسافر محمود لژیون بیست و یکم
عکس: مسافر حجت (نگهبان سایت)
تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون نهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
604