نهمین جلسه از دوره پنجم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک با استادی راهنما مسافر رضا ،نگهبانی موقت مسافر محمد و دبیری موقت مسافر علی با دستور جلسه وادی دهم و تاثیر آن روی من روز پنجشنبه در تاریخ ۱۴۰۴/۰۹/۱۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد:
.jpg)
سلام خدا رو سپاسگذارم بابت حیات مجدد و فرصت بودنم در کنگره و از جناب مهندس و دیده بانهای عزیزم و راهنمای خوبم آقا بهنام تشکر و قدردانی میکنم.در ابتدای صحبتهایم هفته بنیان رو هم به جناب مهندس و همه عزیزان تبریک میگم و امیدوارم بتوانیم این هفته گرانقدر را درک کنم و قدردان جناب مهندس باشیم که اگر ایشان نبودندو متد دی اس تی نبود معلوم نبود همه ماها در چه تاریکی هایی به سر میبردیم .
در مورد دستور جلسه وادی دهم که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است ،بسیار بسیار و از این وادی در طول سفرم استفاده کردم و از متن درون این وادی چه قدر بهره بردم که همین رو میگه که جسم انسان دچار طغیان شده وهیچ کدام از سلولهاجسمم از من فرمان نمیبردند و اختیار جسمم در تصرف من نبود و کم کم تغییر کرد و نسیم آرام الله باعث شد که در این شهر آرامش و عشق برقرار شود . این وادی به من میگه امیدوار باش چون آخرین حربه شیطان نا امیدیه که باعث میشه انسان رو راکد کنه وبا شکست مواجه کنه اما انسان میتونه از طریق مثلث دانایی و تجربه و آموزش از نا امیدی رها بشه و این وادی میخواهد به من بگوید، اگر ته جهنم بودی قرار نیست تا ابد در آنجا قرار بگیری و اگر شکست خوردی قرار نیست برای همیشه در آن جایگاه بمانی و کافیه حرکت کنی و صورت را به طرف نور قرار بدهیم .
کسانی که مثل من شکست رو تجربه کردن خوب حرف من رو متوجه میشوند ،تا جاییکه در خانه منتظر مرگ بودم چون فکر میکردم دیگه توان ادامه دادن ندارم ،اما به محض اینکه افکار و حس هایم تغییر کرد دیدم که همه چیز کم کم درست شد . البته خیلی هم تلاش کردم چون هر چه بیشتر در تاریکی وارد شوی ،بایستی بیشتر تلاش کنی تا از تاریکی بیرون بیایی. فقط اعتیاد نیستکه باید تغییر کند حتی اگرهم آدم دروغ گویی هستم میتوانم تغییر کنم . به نظر من بزرگترین اسوه تغییر حر هست. که در قضیه کربلا اولین کسی بود که آب را به امام حسین بست. و نشان داد که در آن لحظه بدترین انسانی بود که میتوانست چنین عملی را مرتکب شود ،اما چه میشود که تبدیل میشود به اولین شهید راه حق ؟تغییره دیگه!!! قرار نیست که همیشه در آنجا بمانم .
.jpg)
یه لبه دیگر هم دارد این وادی ،اگر امروز به من احترام میگزارند و به واسطه شال راهنمایی اجر وقربی دارم میتونه این حالت مرا پیوسته به طرف پایین بکشد و باعث غرور شود و به طرف زمین و پایین هبوط کنم ،بنابر این بایستی پیوسته آموزش هایم را دنبال کنم. اولین کاری که کنگره با من کرد صفت اعتیادم را تبدیل به مسافر کرد .
اما چگونه این تغییر اتفاق افتاد ؟در ابتدا لباسم را تغییر داد و به رنگ سفید در آورد و دیگر پاشنه کفشم را نینداختم و حرف زدنم هم کم کم تغییر کرد .
و همه اینها با تغییر حس شروع به تغییر کرد . اینکه چه میبینم و چه میشنوم باعث گردید کم کم تغییرات درونی من شروع شوند و فرستنده های من و گیرندههای من هم آرام آرام شروع به تغییر کردند . و موضوع دیگر تفکر سالم است که باید آن را تغییر دهم و افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنم و نکته دیگری که بعد از تفکر سالم در من زنده میشود موضوع ایمان و عمل سالم است که کم کم تغییرات سالم صفت های درونی من را به سالم تر شدن رهنمون میشوند .

موضوع دیگر تولد ابولفظل عزیز است که بهشون صمیمانه تیریک میگم و براشون خیلی خوشحالم . ایشان از خیلی از موقعیت ها و شرایط خوبشون گذشتند تا بتواند این لحظه در اینجا باشند .و خیلی تلاش کردند و عاشق خدمتند . و یه همسفر قدرتمند دارند که بعد از گذراندن مدتی از سفرشون با تغییراتی که در خودشون ایجاد کردن موفق شدند همسفرشان راهم با خودشان همراه کنند .
و همسفرشان هم در بدو ورود قدرتمندانه کنگره را دنبال کردند و هر دو عزیز عاشقانه مسیر خدمت را در کنگره ۶۰ در حال گذران هستند .
در ادامه آزاد مردی و تولد پنج سال رهایی مسافر ابوالفضل هم با شور فراوان جشن گرفتیم:

سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر :
آرزوی من این است که افرادی که دنبال راه برای درمان اعتیاد هستند بیرون از کنگره عزن ورودشان به کنگره صادر شود و به کنگره بیان.
سلام دوستان راضیه هستم یک همسفر:
خواسته و آرزوی من این هست که یک شعبه از خودمون داشته باشیم.
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر: خداروشکر برای انجام این عمل عظیم، ابتدا تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و دیده بانان محترم و تشکر میکنم از راهنمای خوبم آقا رضا که اگر حال خوبی هست و زنده هستم مدیون آقا رضا هستم بیرون میگم که خداروشکر که مولایم علی شد اهل کنگره میگم خداروشکر که راهنمام آقا رضا شد خیلی از این بابت خوشحالم. و تولد بنده مصادف شده با جشن بنیان و تولد همسفرم هفته آینده هست و الان خیلی خوشحالم از این بابت. راجب دی اس تی و دوست دارم راجب گذشته صحبت کنممن در زمان مصرفم مصرف زیادی نداشتم اما تخریب ذهنی و روانی زیادی داشتم و حالت هوایی دیوانگی بهم دست میداد کارهایی انجام میدادم با خانوادم که حتی آدم های دیوانه انجام نمیده .من در زمان مصرفم قبول نداشتم که آدم مصرف کننده ایی هستم چون به کلمه معتاد آلرژی داشتم و شاید بیست سال من مصرف کردم و همسفرم به من میگفت معتاد من خیلی عصبی میشدم دخترم که از اینجا خیلی ازش تشکر میکنم چون زمان هایی که من خمار بودم هیچ چیز جلودارم نبود چه خانواده چه اطرافیان و زمان هوایی که داخل منزل دعوام میشد حالت دیوانگی به سرم میزد هرچی به دستم میرسید پرت میکردم مهم نبود کجا میخوره چون خالم خیلی بد بود و دخترم در اوایل شروع دعوت میومد این وسایل رو از جلو دست من برمیداشت که من پرت نکنم چون تخریب درونی زیادی داشتم و از لحاظ مالی خیلی ضعیف بودم مثلا همسفرم میگفت پول بده فلان چیز بگیرم میگفتم ندارم ولی هفته قبلش هرچی داشتم میدادم تریاک میخریدم چون مهمتر از خانواده مواد بود اگر من مواد مصرف نمیکردم جناب مهندس گفتند که اگر کنگره نبود من تا الان مرده بودم دقیقا برای منم شامل میشه یا مرده بودم یا زندان بودم یا سرم داخل سلط زباله ها بود و واقعا خداروشکر میکنم که اومدم کنگره
از همسفرم خیلی مچکرم از راهنمای سفر اول همسفرم خانم ژاله خیلی تشکر میکنم و میگن رهجو مثل خمیر در دست راهنما هست و اون راهنما باعث میشه که از رهجو شکل در بیاره و جناب مهندس میفرمودن که به رهجو برگه سفید و قلم مو میدن این خودش هست که وی میکشه در اون برگه و من صفات خوب نداشتم و نمیدونم چه کار خوبی انجام دادم که وارد کنگره شدم.و از آقای بهزاد کریمی تشکر میکنم باعث ورود من به کنگره شد و من در گذشته صفات بدی داشتم و خداروشکر که دارم روز به روز تغییر میکنم و این کمک های راهنمای خوبم هست و خیلی از بچه ها میگن که من راهنمامو خیلی اذیت کردم ولی من راهنمامو خیلی اذیت نکردم درسته دیر میومدم سایت آقا رضا خیلی وقت ها برجک منو میزد اما من لذت میبردم و از آقا رضا خیلی خیلی تشکر میکنم از همسفرم خیلی مچکرم حالا اوایل سفر خیلی نمیومد کنگره میگفت اگر همه درست بشن تو یکی درست نمیشی و باور نمیکرد من حالم خوب بشه بد از مدتی که گذشت که کنگره تغیراتی در من ایجاد کرد دیگه خبری از دعوا نبود سر موقع میرفتم میومدم هر خواسته ایی داشت انجام میدادم وگفت اینجا کجاست برم ببینم ابوالفضل رو کی درست کرده من بعد از کنگره که میومدم خونه میگفتم آقا رضا اینو گفت آقا رضا گفت من میام ببینم آقا رضا کی هست و چه شخصیتی هست که تورو درست کرده و خب خداروشکر اومد و موندنی شد و نوبت ایشون شد میومد خونه میگفت راهنمام اینو گفت و همش میگفت راهنمام راهنمام منم میگفتم یادت رفته روز های اولتو و خداروشکر .و حرفم برای تازه واردین هست که بدونن جز کنگره آدم هیچ جای دیگری درمان نمیشه و انشالله بتونم کنگره ایی باشم نه فقط در کنگره، ممنونم که به حرفای من توجه کردید .
سلام دوستان شهلا هستم یک همسفر:
خدای خودم را شاکرم امروز در اینجا هستم و آموزش های لازم رو دریافت کنم تولد پنج سال رهایی و آزاد مردی را خدمت آقای ابوالفضل و خانم راضیه عزیز تبریک عرض میکنم در رأس به جناب مهندس و خانواده گرانقدرشان که هرچی داریم از این عزیزان داریم تبریک میگم به خدمتگزاران این شعبه که برای هر رهایی و هر تولد زحمات خیلی زیادی کشیده میشه به آقا رضا تبریک میگم و تبریک به خانم ژاله عزیز تبریک میگم خانم راضیه سفر اول را در کنار خانم ژاله سپری کردن و تبریک میگم به آقای ابوالفضل . خانم راضیه عزیز زمانی که وارد لژیون دوم شدند بعد از چند جلسه ما تونستیم ارتباط خوبی برقرار کنیم خیلی آروم و درونگرا هست اما در درونش میدونم حرف های زیادی هست در این چند سال آموزش های خیلی خوبی گرفتن و همیشه حامی مسافرشون هست و در دوره قبل مرزبان بودن و من متوجه این شدم زمانی که وارد مرزبانی شد و زمانی که مرزبانیشون تموم شد متوجه شدم زمین تا آسمون فرق کرده و الآنم دارم تلاششونو میبینم که به شال راهنمایی میخواد دست پیدا کنه و مطمن هستم میتونه بهش برسه. اما پیامی که هر تولد داره اینکه خانواده ها زنده میشن و به زندگی برمیگردن و فقط کافیه بمونیم و ادامه بدیم و در ناامیدی ها کم نیاریم و ایمانمون قوی باشه و قطعا این اتفاق برای همه ما میافته و یکبار دیگه تبریک میگم این تولد و آزاد مردی رو و برای این دو عزیز خیلی خوشحالم و آرزوی موفقیت و خدمتگزاری براشون دارم، ممنونم که به حرفای من توجه کردید.

سلام دوستان راضیه هستم یک همسفر:
ابتدا خداوند را سپاسگزارم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و از آقای مهندس و خانواده محترمتشون تشکر میکنم که این بستر رو برای ما فراهم کردن و از راهنمای خوبم خانم ژاله تشکر میکنم و از راهنمای سفر دومم خانه شهلا خیلی خیلی تشکر میکنم که اگر حال خوبی دارم و آموزش هایی که گرفتم مدیون این دو عزیز هستم و از آقا رضا خیلی خیلی تشکر میکنم که حال مسافر منو خوب کرد و از مسافرم تشکر میکنم و بهش تبریک میگم و خداروشکر که منم تونستم بیام کنگره و خدمت کنم و آموزش بگیرم و به حال خوب برسیم و هر دو همدیگر رو درک کنیم و از دختر و پسرم خیلی تشکر میکنم که در سختی ها کنارمون بودن و خیلی اذیت شدن امیدوارم حلامون کنن چه من و چه پدرشونو درسته که من مصرف کننده نبودم ولی خیلی حالم خراب بود ابوالفضل مصرف کننده بود و خیلی چیزا رو نمیدید و من خودم همه چیز رو به دوش میکشیدم پدرم و مادرم میگفتن بچه هاتو ول کن بیا تا کی میخوای با یک آدم مصرف کننده زندگی کنی ولی من ابوالفضل رو دوست داشتم بچه هامو دوست داشتم و خداروشکر اومدیم و به حال خوب رسیدیم و خداروشکر الان ابوالفضل خیلی بهتر شده قبلا نمیشد باهاش صحبت کنی جرعت نمیکردم بگم لیوان رو بزار کنار هم خودمو کتک کاری میکرد هم بچه هامو خداروشکر اومد کنگره سفرش خوب بود کنگره خیلی تغییرش داد خدا صداهامو شنید گریه هامو دید ناله هامو شنید و هر دوتامون عاشق خدمت هستیم و هر دوتامون راهنمایی رو دوست داریم و دوره قبل من مرزبان بودم و از همکارام خیلی تشکر میکنم و از ایجنت محترم خانم ژاله تشکر میکنم و از عزیزانی که با مشارکت کردن به ما تبریک گفتن تشکر میکنم امیدوارم این جایگاه رو همه یک روز تجربه کنند .
ممنونم که به حرفای من توجه کردید.
تایپ:مسافر عیسی، همسفر سعید
عکس:مرزبان خبری مسافر صادق
تنظیم: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
255