English Version
This Site Is Available In English

وادی دهم و تیغ‌دو‌لبه

وادی دهم و تیغ‌دو‌لبه

جلسه دوازدهم از دوره پنجاه و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سمنان، با استادی راهنما مسافر نادر، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری همسفر محسن با دستور جلسه «وادی دهم: صفت‌گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» در روز پنج‌شنبه ۱۳ آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت  ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان نادر هستم یک مسافر، خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان قرار دارم. جلسه امروز شامل دو بخش است، اول وادی دهم و بعد تولد آزادمردی حسین آقا راهنمای محترم. وادی دهم مانند تیغی دولبه هست هم مرگ است هم زندگی، هم سقوط است هم سعود. اولین صفتی که در کنگره از انسان گرفته می‌شود، صفت معتاد است و به‌جای آن صفت مسافر داده می‌شود که ویژگی‌اش معلوم بودن مبدأ، مقصد و مسیر حرکت می‌باشد.

در وادی دهم گفته می‌شود که جهان ارتباطی ما توسط سه عنصر نور، صوت و حس اداره می‌شود که مهم‌ترین آن حس است و ما باید آن گیرنده‌هایی که حس بد را دریافت می‌کنند، تبدیل به گیرنده‌های خوب کنیم و وارد چرخه تزکیه و پالایش شویم که از تفکر سالم به ایمان سالم سپس عمل سالم و حس سالم و عقل سالم و درنهایت عشق سالم می‌رسیم.

با تزکیه حس‌های خودمان می‌توانیم حس خوب راهنما را دریافت کنیم. برای عوض شدن صفت‌ها باید تلاش کرد و گوش‌به‌فرمان راهنما بود و قرار نیست صفت‌های بد و خوب خود را تا آخر عمر به همراه داشته باشیم. فرقی که بین صفات خوب و بد هست این است که برای تغییر صفات بد به خوب باید تلاش کرد و سختی کشید ولی برای تغییر صفات خوب به بد هیچ سختی نباید تحمل کرد.

تمام وادی‌های کنگره مهم و در امتداد هم هستن به‌عنوان‌مثال در وادی اول می‌گوید با تفکر ساختارها آغاز می‌شوند و اگر تفکر ما ناسالم باشد و حس ما خراب باشد نمی‌توانیم ساختار درستی را به وجود بیاوریم. ما باید دانایی خود را تبدیل به دانایی مؤثر کنیم و در زندگی خود کاربردی کنیم؛ اما در بخش دوم جلسه تولد آزادمردی راهنمای محترم حسین آقا است که در ابتدا تبریک می‌گویم به جناب آقای مهندس، خانواده محترمشان، اعضای کنگره 60 و حسین عزیز و خانواده محترمشان. حسین رهجویی بسیار فعال و خدمت‌گزار است و یکی از بهترین رهجوهایی بود که در لژیون بنده حضور داشت و سفرش را باوجود چالش‌هایی که داشت به‌درستی انجام داد. در پایان از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

آرزوی مسافر:
آرزو دارم هر عزیزی که آخر هر جلسه کنگره خواسته و دعایی دارد برآورده شود.


آرزوی همسفر:
آرزو دارم هیچ مصرف کننده‌ای در کل جهان وجود نداشته باشد.


 

خلاصه سخنان مسافر:

سلام دوستان حسین هستم یک مسافر،
خوشحالم که در بین شما عزیزان حضور دارم،
خدا را شکر که ۵،۶ سال در کنگره ماندگار شدم منی که آمده بودم برای یک سال و امروز ۶ سال و چند ماه است که در کنگره هستم
و از برکات و آموزش‌های کنگره و لذت‌های کنگره استفاده می‌کنم، تشکر می‌کنم از مهندس عزیز و خانواده محترمشان که امروز هرچه داریم و از دستاوردها و تفکرات مهندس عزیز است.
از راهنمای عزیزم آقا نادر سپاسگزارم که هرچقدر الان حال خوش دارم مدیون ایشان هستم، همیشه برای خودشان و خانواده‌ محترمشان آرزوی سلامتی از خداوند دارم.
از راهنمای سفر وایتم آقا فرزاد سپاسگزارم
که با کمک ایشان توانستم درمان سیگارم را به اتمام برسانم و در ادامه آزمون سیگارم را شرکت کنم و امروز یکی از راهنماهای لژیون وایت شعبه سمنان باشم.
از همه خدمتگزاران شعبه، از ایجنت محترم سپاسگزارم، از راهنماهای همسفرم چه در سفر اول و چه در سفر دوم سپاسگزارم، از همسفرم خیلی ممنونم که با قناعت و برنامه‌ریزی که داشت توانست کمکم کند تا من بتوانم در کنگره ماندگار باشم به خصوص در سفر دوم و مرحله راهنمایی که بسیار شرایط سخت شد.
از سرپرست شرکتی که در آن مَشغول به کار هستم ممنونم، که کمال همکاری را با من داشتند تا در شعبه حضور داشته باشم.
در مورد خودم هیچ چیز بهتر از سرگذشت خودم نیست که شرح بدهم که کجا بودم و الان در چه جایگاهی هستم، من در یکی از روستاهای آزادشهر به دنیا آمدم، وقتی سه ساله شدم مادرم را از دست دادم و در ادامه خیلی اذیت می‌شدم چون رفتار پدرم به واسطه دیگران
تغییر می‌کرد، وقتی که بزرگتر شدم در مدرسه، از لحاظ درسی خیلی قوی بودم طوری که در دبیرستان به همکلاسی‌هایم پای تخته توضیح می‌دادم ولی به مرور زمان بستر اعتیاد برایم فراهم شد
و شروع کردم با رفیق‌های ناباب گشتن و به مرور فرار از مدرسه و کشیدن سیگاری، گل، گراس و الکل خوردن شروع شد تا در یک شب عروسی از روی ماشین افتادم و معده و رودم از داخل پاره شد و همین بهانه‌ای شد برای ترک تحصیل و اعتیاد.
در ۱۶ سالگی شروع به کار کردم در قنادی و اعتیاد به تریاک و شیره هم از همان جا آغاز شد
قصد ادامه تحصیل کردم ولی موفق نشدم که در ادامه دوباره به کار برگشتم،
ازدواج ناموفقی داشتم که بعد از آن حدود چند وقت در خانه اوضاع خوبی نداشتم که در نهایت با اصرار پسر دایی‌ام و خواهرم
وارد کنگره شدم و الان شکر خدا حدوداً ۶ سال و چند ماه است که در کنگره افتخار خدمت دارم.
ممنون از اینکه به صحبت‌هایم گوش دادید.

در ادامه رهایی مسافران امید و علیرضا از لژیون پانزدهم

 

عکاس: همسفر عادل لژیون چهارم 

نگارش‌متن: مسافران علی و محمد از لژیون‌های یازدهم و پانزدهم

ارسال‌مطلب: مسافر میثم لژیون چهارم 

 

مرزبان خبری: مسافر میلاد 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .