English Version
This Site Is Available In English

تولد در کنگره، تغییر صفت گذشته

تولد در کنگره، تغییر صفت گذشته

دومین جلسه از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران به نمایندگی اردبیل، به استادی ایجنت محترم مسافر یعقوب، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من"  پنج شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

در این جایگاه آمده‌ام تا آموزش بگیرم. خدا را شکر برای تمام لطف‌هایی که کنگره ۶۰ در اختیار ما قرار داده است. امروز روز بزرگی برای شعبه اردبیل است؛ هم رهایی همسفران را جشن می‌گیریم و هم قدمی مثبت برای پیشرفت شعبه برداشته‌ایم و مکان جدیدی تهیه کرده‌ایم. البته این پایان راه نیست؛ هدف ما خرید زمین و ساخت یک ساختمان مناسب برای آموزش و درمان انسان‌هاست.

آموخته‌ام که صفت گذشته در انسان صادق نیست، زیرا انسان همیشه در جریان و حرکت است. اگر بایستیم، پس‌رفت می‌کنیم. برای تغییر در زندگی، خانواده، درمان و خدمت، باید حرکت کنیم. نعمت‌هایی که کنگره به ما بخشیده قابل توصیف نیست و همه ما باید شاکر باشیم. هر کس در هر جایگاهی است، وظیفه دارد برای پیشرفت کنگره گام بردارد؛ این فقط وظیفه ایجنت و مرزبان نیست، وظیفه تک‌تک ماست.

شعبه اردبیل باید باور ضعف را از خود دور کند و با اتحاد و خدمت، عزت و رشد را رقم بزند. حضور همسفران و آموزش‌هایشان بال پرواز مسافران است. باید کنار یکدیگر باشیم تا درمان و آرامش در زندگی‌مان تثبیت شود.

 

سخنان استاد در مورد مسافر:

در بخش دوم جلسه، تولد و رهایی آقا حبیب را جشن می‌گیریم؛ خدمتگزاری برجسته که با همراهی همسفرانش در مسیر خودش محکم قدم برداشته است. امیدوارم همه ما قدردان این مسیر باشیم و تا آخر راه خدمت کنیم.

 

تولد اولین سال رهایی مرزبان مسافر حبیب

 

اعلام سفر مسافر:

با چندین سال تخریب وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی الکل و تریاک به روش دی اس تی با داروی اوتی درمان شدم مدت سفر ۱۰ ماه و ۱۸ روز مدت رهایی ۱ سال و ۸ روز ورزش در کنگره والیبال به استادی ایجنت مربوطه در ضمن سفر سیگار داشتم مدت سفر ۸ ماه به راهنمایی آقا حجت

آرزوی مسافر:

آرزو میکنم شعبه اردبیل برای خودش یک ساختمان داشته باشد و یک زمین بخریم و هر چه در توان دارم بتونم کمک کنم.

آرزوی همسفر:

آرزو میکنم که همیشه بتوانیم به این مکان آمده و در حد توان خدمت کنیم.

خلاصه سخنان مسافر:

من خدا را شاکرم که کنگره ۶۰ را پیدا کردم و مسیر درمان برایم باز شد. از آقا بهزاد، جناب مهندس و خانواده‌شان و همچنین اعضای لژیونم، مخصوصاً آقای یعقوب، بابت راهنمایی‌ها و محبت‌هایشان بسیار سپاسگزارم. من سال‌ها به دنبال جایی بودم که واقعاً درمان شوم و امروز مدیون کنگره هستم. خدا طنابی برای نجات انسان می‌اندازد و برای من آن طناب، کنگره بود.

خلاصه سخنان همسفر:

هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود…
یک روز به یک روان‌شناس متخصص مراجعه کردم. وقتی شروع به صحبت کردم، بعد از نیم ساعت گوش دادن به من گفتند: «صبر کنید.»
من فکر کردم می‌خواهند راهی به من نشان بدهند؛ اما گفتند: «وقت‌تان تمام شده و اگر می‌خواهید بیشتر صحبت کنید باید هزینه‌ی بیشتری بپردازید.»
من هم قبول کردم و گفتم: باشد، بگذارید حرف‌هایم را بزنم تا شاید راهی به من نشان دهید.
باز هم صحبت کردم تا این‌که دوباره زمانم تمام شد.
وقتی وقت به پایان رسید، هیچ حرفی به من نزدند و فقط گفتند: «زمان تمام شده است.»

واقعاً تنها جایی که من آمدم مشکل خود را گفتم و جواب واقعی مشکلم را پیدا کردم، همین‌جا بود… کنگره ۶۰.

خلاصه سخنان راهنمای همسفران:

امروز خیلی خوشحالم و امیدوارم این روزهای خوب همیشه ادامه داشته باشد.
تولد یک‌سالگی آقا حبیب و هم‌سفرشان را تبریک می‌گویم و در رأس همه، این هفته که هفته بنیان نیز هست، به آقای مهندس و همه دوستان تبریک عرض می‌کنم.
از ابتدای ورود، آقا حبیب با حال خراب وارد شدند، اما با تغییر و اجرای وادی دهم به پاکی رسیدند و این موفقیت ابتدا حاصل تلاش و خواست خودشان و سپس همراهی و زحمات هم‌سفرشان بوده است.

 

تهیه و ارسال گزارش: مسافر اشکان(لژیون ۴)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .