English Version
This Site Is Available In English

طلوعی پس از سال‌ها تاریکی

طلوعی پس از سال‌ها تاریکی

روزهایی را به یاد می‌آورم که در تاریکی مطلق اندیشه و احساس گرفتار بودم؛ زمانی‌که پنجره قلبم به‌روی روشنایی و زیبایی‌های زندگی بسته شده بود و هیچ محبتی در من اثر نداشت. سکون و خاموشی، سراسر فضای ذهنم را پر کرده بود.

هنگامی‌که وارد کنگره‌۶۰ شدم، مشاهده کردم انسان‌های بسیاری با دردها و تجربه‌هایی شبیه به من در آنجا حضور دارند. با گذشت زمان و قدم‌ گذاشتن در مسیر آموزش، راهنما با آرامش و صبوری از وادی‌ها سخن می‌گفت و هر جلسه برای من تلنگری تازه بود. کم‌کم دریافتم که روزنه‌های امید و روشنایی در درونم در حال گشوده شدن است و نوری تازه بر قلبم می‌تابد.

پرده‌ای که سال‌ها بر قلب و نگاهم سایه انداخته بود، کنار رفت و توانستم با جان و دل بشنوم و حس کنم. بارها در خلوت خود برای قلبی که زیر سنگینی سال‌ها رنج و آسیب فرسوده شده بود، اشک ریختم؛ قلبی که از درد، فشار و سکوت طولانی خسته بود. در آن دوران حتی از گفت‌وگو با دیگران ناتوان بودم و احساس می‌کردم از خدای خود نیز فاصله گرفته‌ام.

اما خدای مهربان، مسیر کنگره‌۶۰ را پیش روی من قرار داد؛ مسیری که برایم مانند یک دوربرگردان بود و معنایی تازه به زندگی‌ام بخشید. امروز صدای مهندس حسین دژاکام برای من همچون نغمه‌ای آرام‌بخش و جان‌بخش، صدایی سرشار از آرامش، امید و مهر است که درونی‌ترین احساساتم را بیدار می‌کند.

در این وادی آموختم که خداوند به انسان اختیار داده است و هیچ‌کس مجبور نیست در تاریکی جهل و ناآگاهی باقی بماند. همچنین آموختم که با آموزش سالم و اصولی می‌توان صفات ناپسند را تغییر داد و با پرورش صفات نیک، با هستی وارد دادوستدی سرشار از عشق شد؛ عشقی که روشن، سالم و پایدار است.

نویسنده: همسفر بهار، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر ثریا، رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر نجوا، راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گیلان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .