خداوند هیچ تاریکی را بیپایان نخواهد گذاشت؛ باید صبور بود.
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
به بهانه دستور جلسه این دوره بر آن شدیم تا در خدمت همسفر لیلا باشیم. شما دوستان را به خواندن این مصاحبه دعوت میکنیم. همسفر لیلا و مسافرشان با آنتیایکس مصرفی شیره و شیشه وارد کنگره شدند، به مدت ۱۶ ماه سفر کردند و گل رهایی را از دستان آقای مهندس دریافت کردند.
به نظر شما چه رابطهای بین وادی چهاردهم (عشق) و حضور در لژیون سردار وجود دارد؟
بین وادی چهاردهم (وادی عشق)، حضور داشتن و خدمت کردن در لژیون سردار رابطهای مستقیم وجود دارد که این رابطه اتصال دو نقطه با عشق و محبت در یک راستا به یکدیگر هستند که این دو نقطه وادی چهاردهم و خدمت در لژیون سردار است. زمانی که عشق وجود نداشته باشد، مطمئناً هیچگونه بخشش و گذشتی هم وجود نخواهد داشت. وقتی من وارد لژیون سردار شدم، متوجه شدم که بیشتر افراد درآمد خاصی ندارند؛ بلکه با انجام کارهای کوچک و با عشق توانستهاند عضو لژیون سردار شوند. این عمل؛ یعنی عشق را در کنار کارهایی که در توان داشتند، انجام میدادند تا این خدمت را به زیبایی تجربه کنند.
از همسفری شنیدم که میگفت با پختن ایردک (نان محلی) در خانه توانسته بود عضو لژیون سردار شود و یا همسفر دیگری با دستفروشی این عمل زیبا را انجام داده بود. این کارها؛ یعنی وادی چهاردهم به معنای عشق و محبت و در کنارش اقدام به عضو شدن با این درآمدهای کوچک در لژیون سردار است. نام این لژیون را کنار سردار میتوان گفت: «لژیون عشق و محبت». لژیونی که بیشتر اعضاء با زحمات و دسترنجهای خود توانستهاند عضو کوچکی در این لژیون عظیم و پر از عشق باشند. اعضاء به این نتیجه رسیدهاند که فقط به خواستههای خود فکر نمیکنند؛ بلکه به رشد و رهایی دیگران نیز توجه دارند و دوست دارند آن نور عشقی که در وجودشان روشن شده را بین همه تقسیم کنند.
در وادی چهاردهم عشق واقعی بدون هیچ چشمداشت و بر پایه بخشش، خدمت و گذشت است. من آموختم که هر فرد در این لژیون عضو میشود نهتنها از مال خود میگذرد؛ بلکه آگاهانه و با عشق، ایمان و فهم عمیق در این مسیر قدم میگذارد و این بخشش از روی احساسات نیست. سخنان و مشارکتهای اعضاء مانند جرقهای در وجود من بود که تبدیل به نوری وسیع شد. این عشق، محبت و بخششی که در لژیون سردار وجود دارد در هیچ مکانی نمونهاش وجود ندارد. اینجا با بخشش و عشقی که به کنگره میدهند چندین برابر آن را در زندگیهای خود دریافت میکنند.
طبق وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) آیا در مورد شما و مسافرتان در طی این مدت اینچنین بوده و چگونه؟
بله وادی دهم میگوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است». این موضوع برای من و مسافرم در این مدت قابلمشاهده و لمس بود. در گذشته ویژگیهایی همانند پرخاشگری، بینظمی و ناامیدی داشتیم که با آموزش در کنگره تا حدودی توانستهایم آن را برطرف کنیم. این ویژگیها باعث رکود، ترس و حرکات نادرست ضدارزشی در ما میشد.
در کنگره به راهنمایی راهنماها این صفات کمکم در ما تغییر کرد و جایش را به آرامش، امید و مسئولیتپذیری داد؛ سپس ناامیدی به امید تبدیل شد. من در ابتدا با کوچکترین اشتباه مسافرم، پرخاشگری میکردم و به هم میریختم که در این مکان به آرامش و امید تبدیل شد. پس میتوان گفت: «زمانیکه انسان بهدرستی آموزش ببیند و در مسیر راستی قرار گیرد، صفت گذشته او نیز تغییر میکند؛ چون انسان جاری است».
.jpg)
«اضداد مانند یک تکانه برای بیداری انسانها هستند» نظر شما درباره این جمله چیست؟
اضداد همچون تکانهای برای بیداری و رشد انسانها هستند. برای مثال اگر همیشه در حال خوشحالی، خندیدن و یکنواخت زندگی کردن بودیم، متوجه هیچچیزی در زندگی نمیشدیم و هیچ لذتی از آن نمیبردیم؛ زیرا چیزی به نام غم و ناراحتی را بلد نبودیم. با وجود غم، ناراحتی و ناامیدی میتوان امیدواری یا لذت از زندگی را حس و تجربه کرد که درنهایت منجر به بیداری و آگاهی من شد.
من در کنگره آموزش میگیرم حرکت و تغییرات را در خود بهدرستی، ناامیدی را به امید، غم را به شادی و ضدارزشها را به ارزشها تبدیل کنم. زمانیکه آموختم، تغییر کردم و تبدیل شدم؛ سپس زمان ترخیص شدنم رسید. من با تغییرات در خود، آموزشهایم و تبدیلشدن به شخصیت مثبت میتوانم به شخصی که نیازمند یاری من است با رفتار، گفتار و اعمالم کمک کنم.
به فرموده آقای مهندس «بزرگترین معجزه حیات، خود حیات است» نظر شما در این خصوص چیست؟
معنای سخن آقای مهندس این است که ما در زندگی همیشه به دنبال اتفاقات و معجزههایی در حیات و اطراف خود هستیم؛ ولی غافل از آنکه این معجزات هر روز در زندگی ما رخ میدهد. معجزههایی که لحظهبهلحظه با آنها زندگی میکنیم؛ ولی غافل از آنها هستیم. معجزاتی مانند نفس کشیدن، زندهبودن و زندگی که میتوانیم هرلحظه آن را به زیبایی بسازیم و تجربه کنیم. حیات؛ یعنی زمانیکه زمین افتادیم و شکست خوردیم، بتوانیم محکمتر و استوارتر از قبل بلند شویم، از نو بسازیم، جبران خسارت کنیم و ادامه دهیم.
رهایی و تلاش میتواند زیبایی مسیر را به ما نشان دهد. در حیات اتفاقهای خوب و بد در کنار هم قرار میگیرند تا من و امثال من به معجزات زندگی، بهتر زیستن و عشق ورزیدن پی ببریم. در کنگره این موضوع پررنگتر و زیباتر است؛ چون ما هر روز انسانهایی را میبینیم که در تاریکی بودهاند و فقط به دلیل وجود عشق، حیات و معجزات آن هنوز فرصت زندگی کردن را دارند. پس از همه اینها میفهمیم که بزرگترین معجزهٔ حیات خود حیات است و در اصل بزرگترین معجزهای است که خداوند به انسانها داده است.
درصورتیکه بخواهید پیام پیوستن به حلقه عشق کنگره60 را در بیرون از کنگره به افرادی که نیازمند کمک هستند، بدهید چگونه این پیام را منتقل میکنید؟
اگر بخواهم این پیام را انتقال بدهم، اولین کاری که میکنم این است که اجازه میدهم حال خوب خودم سخنگو باشد. چون باور دارم انسان وقتی تغییر میکند، این تغییر از چهره، رفتار و آرامشش معلوم میشود. وقتی کسی از من میپرسد چگونه اینقدر آرامتر، مهربانتر یا منظمتر شدهام، باصداقت و بدون هیچ اغراق میگویم که کنگره۶۰ برای من فقط یک مکان نبود؛ بلکه یک پناه، یک مدرسه و یک محبت بزرگ بود. جایی که یاد گرفتم چطور از تاریکیها بیرون بیایم و چطور دوباره طعم آرامش و زندگی را بفهمم. به همین دلیل وقتی با کسی روبهرو میشوم که میبینم درد دارد، گمشده و دنبال راه نجات است، سعی میکنم اول حرفهایش را گوش کنم، درکش کنم و به او احترام بگذارم.
بعد اگر دیدم پذیرش در نگاهش وجود دارد، خیلی آرام و دوستانه میگویم: جایی هست که اگر بخواهی، میتوانند کمکت کنند. میتوانی آموزش بگیری، رها شوی و به زندگی برگردی، من خودم نتیجهاش هستم. هیچوقت اصرار نمیکنم؛ چون میدانم رهایی فقط زمانی اتفاق میافتد که فرد خودش بخواهد. فقط تجربهام را صادقانه در اختیارش میگذارم. در واقع پیام حلقه عشق کنگره را با محبت، عمل و با احترام منتقل میکنم، باایمان به اینکه عشق واقعی، خودش راهش را پیدا میکند.
.jpg)
بهترین برداشت و محصولی که در مدت حضورتان در کنگره داشتهاید چه بوده است؟
محصول زندگی من درست زندگی کردن و کاشتن بذر عشق و محبت است. اینکه زندگی را با آگاهی و آموزش و نه با احساس بسازم. من یاد گرفتم در کنگره هر مشکلی یا سختی برای من پیش میآید، هرکدام پیامآور یک درس و آموزشی برای بالا رفتن از سکوی رشد برای من است.
من آموختم که با تفکر و حرکت میتوانم بیشتر صفات و شرایط گذشتهام را تغییر دهم. رابطه و رفتارم را با مسافرم تغییر داده و چگونه بال پرواز مسافرم باشم. در کل میتوانم بگویم که محصول حضور من در کنگره بیشتر رشد شخصی، آرامش قلب و مسیر درست زندگی کردن بود. آموزشهایی زیبا که در هیچ جایی به این زیبایی تجربه نکرده بودم.
از دیدگاه شما خدمتهایی که توسط اعضاء در کنگره به انجام میرسد چه تأثیری میتواند بر زندگی شخصی آنها داشته باشد؟
از نگاه من خدمتهایی که افراد در کنگره انجام میدهند تأثیر عمیقی بر زندگی شخصی آنها دارد. خدمت کردن در کنگره انجام دادن یک کار نیست؛ بلکه تحول درونی و عمقی دارد. باعث رشد و پالایش تکتک اعضاء میشود. وقتی انسان خدمت میکند، درواقع در تلاش است تا از منیت و خودمحوری دور باشد. خدمت باعث احترام و توجه دیگران میشود و بالعکس باعث میشود من نیز به دیگران توجه داشته و احترام بگذارم. خدمت در کنگره؛ یعنی گرفتن و دادن انرژی و حس زیبا به همدیگر.
زمانی که من خدمتی را در کنگره انجام میدهم مطمئن هستم که انرژی این خدمت به زیباترین و بهترین شکل به زندگیام برمیگردد و این باعث بهتر و زیباتر شدن حال روحی و زندگی من میشود. خدمت باعث میشود من احساس ارزشمندی و معنا پیدا کنم، انسان زمانی که میبیند وجودش ارزشمند است انگیزهاش برای ادامه مسیر بیشتر و مسئولیتپذیرتر شده و نظم و تعهد در زندگی شخص بالا میرود.
اینها کارها را من با تمرین و آموزش در کنگره آموختهام. این عمل را وارد زندگی روزمره خود کردم، با این آموزش روابط خانوادگی من آرامتر، بهتر و سازندهتر شده است. کسی که خدمت میکند صبورتر، مهربانتر و آگاهتر میشود و این حتماً در زندگی شخصیِ هر فرد تأثیرگذار است. پس درکل، خدمت کردن در کنگره یک کار ساده یا نمادین نیست؛ بلکه یک مسیر تربیتی و آموزشی است که از هر فردی شخصیتی نو میسازد که کیفیت او را چندین برابر بالا میبرد.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زری (لژیون نهم)
عکاس: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر شادی
ویرایش: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر محترم (لژیون چهاردهم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر نصیبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
183