English Version
This Site Is Available In English

تغییر صفات و تولد دوباره در پرتو وادی دهم

تغییر صفات و تولد دوباره در پرتو وادی دهم

نهمین جلسه از دور چهاردهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی بیرجند، ویژه مسافران و همسفران با دستور جلسه" وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است." با استادی راهنمای محترم مسافر جواد، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر میلاد در روز پنج شنبه مورخ 13 آذرماه 1404 رأس ساعت 16 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا از خداوند متعال بابت این روز زیبا و این حال خوش سپاسگزارم. همچنین از گروه مرزبانی و ایجنت محترم تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم.

امروز دو دستور جلسه داریم: یکی وادی دهم و دیگری تولد یک سال رهایی علی‌اکبر عزیز. ان‌شاءالله این جشن با انرژی خوب و بالا برگزار شود و همه بتوانیم از این جشن بهره‌مند شویم. همچنین، امیدوارم در سال‌های آینده تولد و رهایی همه عزیزان را جشن بگیریم.

در مورد وادی دهم که می گوید: "صفت گذشته در انسان صادق نیست " آقای مهندس انسان را خطاب قرار می‌دهند و یادآوری می‌کنند که انسان قدرت، توانایی و اراده دارد تا صفات گذشته خود را از بین ببرد و صفات زشت و ناپسند گذشته‌اش را تغییر دهد. پس از آن، باید صفات نیکو و پسندیده‌ای که از آن راضی است و از آن خوشنود می‌شود را در وجود خود نهادینه کند. برای نهادینه کردن این صفات، نیاز به پارامترها، کوشش‌ها و تلاش‌های لازم است. قطعا برای رسیدن به این صفات مثبت، باید فرایند تزکیه و پالایش انجام گیرد.

پالایش و تزکیه در کنگره 60 به وضوح برای من مشخص شده است و راه‌های آن به راحتی در دسترس است. من به راحتی توانستم این پالایش را با استفاده از کارگاه‌ها، لژیون‌ها، سی‌دی‌های آقای مهندس، کتاب‌ها و جزوات ایشان انجام دهم. به همین طریق توانسته‌ام صفات ناپسند و آسیب‌زننده‌ای که من را آزار می‌داد، تغییر دهم.

یکی از بزرگ‌ترین صفاتی که در ابتدای ورودم به کنگره مرا آزار می‌داد، صفت "مصرف کننده" بود. این صفت همیشه برایم رنج آور بود و به همین دلیل مدام در تلاش بودم تا این صفت را از زندگیم حذف کنم. اما تنها زمانی که راه کنگره برای من گشوده شد، توانستم این تغییرات را در خود ایجاد کنم.

خاطره‌ای از گذشته دارم که در آن دوران با همسفرم همیشه درگیر دعوا و جدال بودیم. من به شدت درگیر منیت و ناآگاهی بودم، این وضعیت بسیار آزاردهنده بود، به‌خصوص زمانی که دعوا به سمت جدایی کشیده می شد. در چنین شرایطی او می‌گفت که تو چون مصرف کننده هستی، نمی‌توانی در دادگاه پیروز شوی، این وضعیت باعث آزار و ناراحتی شدید من می‌شد.

اما وقتی به کنگره وارد شدم، همه چیز تغییر کرد. از آن زمان به بعد هیچ‌گاه در خانه دعوا نمی‌شد. کنگره به من آموخت که چگونه باید صفات ناپسند را از خود دور کنم و چگونه به تدریج صفات مثبت و نیکو را در خود نهادینه کنم. امروز، در خانه‌ام فضایی از آرامش، صفا و صمیمیت برقرار شده است.

در نهایت، از کنگره و آقای مهندس بی‌نهایت سپاسگزارم که به من کمک کردند تا به آرامش و رشد شخصی برسم. اگر من امروز توانسته‌ام تغییر کنم، به لطف آموزش‌ها و حمایت‌های کنگره است.

از همه دوستان عزیز و همسفران گرامی که در این مسیر به من کمک کرده‌اند تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله که همه ما به آرامش، صفا و صمیمیت دست یابیم و با کمک هم، صفات نیکو را در خود نهادینه کنیم.

از همه شما عزیزان و از سکوت و حمایت همیشگی دوستان سپاس گزارم.


در ادامه جشن تولد یک سال رهایی مسافر علی اکبر رهجوی راهنمای محترم، مسافر جواد برگزار گردید؛

صحبت های راهنمای محترم مسافر جواد:
ممنون از همه دوستانی که در این جشن زیبا ما را یاری کردند. ان‌شاءالله که این جشن برای همه عزیزان اتفاق بیفتد. قطعاً این اتفاق برای کسانی که بخواهند و تلاش کنند، محقق خواهد شد. این روزهای خوش و به یادماندنی همیشه در ذهن ما خواهند ماند. در این مسیر، به خصوص در سفر اول، علی اکبر زحمات زیادی کشید و همیشه همه چیز به خوبی پیش می‌رفت. علی‌اکبر در این مسیر واقعاً برای ما یک الگو بودند. از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفتیم؛ به ویژه مقاومت، قدرت و توانایی در برابر مشکلات. هیچ‌گاه نمی‌توانستیم تصور کنیم که اگر خودمان در آن موقعیت‌ها بودیم، آیا می‌توانستیم چنین سختی‌هایی را تحمل کنیم؟

یاد دارم اولین روزی که همسفرم تماس گرفت و گفت که باید به بیمارستان برویم. در آن لحظه همه نگران بودیم و در شرایطی پر از استرس و نگرانی قرار داشتیم، اما این روحیه قوی که مسافر علی‌اکبر به ما منتقل کردند، کمک کرد تا بتوانیم با آرامش بیشتری برخورد کنیم. این روحیه قطعاً نتیجه تجربه‌های مثبت در کنگره است.

ما در مسیر زندگی سختی‌های زیادی را تحمل کردیم، اما همیشه در کنار هم، با تلاش و امید به رهایی رسیدیم. امروز، در این جشن، به یاد همه این لحظات سخت و شیرین هستیم. این جشن نه فقط برای ما، بلکه برای همه کسانی است که در این مسیر تلاش کرده‌اند و به رشد و بهبودی دست یافته‌اند.

همچنین، بسیار خوشحالم که امروز در کنار شما دوستان هستم و با هم جشن می‌گیریم. امیدوارم که همیشه در این مسیر با محبت و صفا در کنار هم باشیم و از برکت کنگره استفاده کنیم. به ویژه از آقای مهندس که با محبت‌های بی‌پایان خود راه را برای ما هموار کردند.

سپاسگزارم از شما عزیزان که در این جشن حضور دارید. ان‌شاءالله همیشه در مسیر شادی و رهایی باشید.

صحبت های مسافر علی اکبر:

ممنون از همه عزیزانی که زحمت کشیدند و کمک کردند. واقعاً حدود دو سال پیش که به اینجا آمدیم، تازه وارد بودیم. شاید چهار پنج هفته اول به طور منظم نمی‌آمدم؛ یک روز می‌آمدم، یک روز نمی‌آمدم. کم‌کم متوجه شدم که افرادی که وارد نمایندگی می‌شوند، چقدر تغییر کرده‌اند، چقدر مرتب و با نظم هستند. هیچ‌کدام از آن‌ها شبیه مصرف‌کننده‌ها نبودند، که باعث شک و تردید من شد. اما کم‌کم متوجه شدم که داستان اینجا فرق دارد.

از همان روز اول که وارد شدم، راهنمای تازه واردین، مسافر مرتضی راهنمایی های لازم را کردند و کم‌کم در این مسیر بیشتر با کنگره آشنا شدم. از آن زمان به بعد، شرایط بهتری پیدا کردم. روز اولی که وارد جلسه شدم، خیلی برایم سخت بود و سوالات زیادی داشتم، ولی در همان جلسه اول خیلی از ابهاماتم روشن شد و متوجه شدم که اینجا چه چیزی در انتظار من است و من چه نقشی در این مسیر خواهم داشت. خیلی از ایشان تشکر می‌کنم که تمام زحماتشان را در جهت روشن کردن مسیر من انجام دادند.

همچنین از کسانی که از روز اول همیشه در کنار من بودند، تشکر می‌کنم.. آقای جواد، آقای فلاح، آقای رضا شهریاری و آقای حامد عزیز که هم‌اکنون هم در کنار من هستند. از تمام این عزیزان به خاطر تلاش‌هایشان، زحماتشان و گوشزد کردن اشتباهاتم خیلی ممنون و متشکرم. در این مسیر همیشه آموزش‌های زیادی دریافت کرده‌ام و امیدوارم که همیشه بتوانم از این آموزه‌ها استفاده کنم.

صحبتهای راهنمای محترم همسفرِ علی اکبر:

سلام دوستان، از صمیم قلب خدا را شکر می‌کنم که دوباره فرصت پیش آمد تا در کنار شما باشم و تولد یک سال رهایی یک زوج عزیز را که در زندگی پر از تلاطم بودند، اما اکنون در کمال عشق و آرامش در کنار هم زندگی می‌کنند، جشن بگیرم. این زوج با تمام پستی‌ها و بلندی‌هایی که در زندگی‌شان داشتند، حالا اینجا نشسته‌اند و رهایی و عشق خود را اعلام می‌کنند.

اگر بخواهم در مورد دستور جلسه امروز صحبت کنم، باید بگویم که "صفت گذشته در انسان صادق نیست"؛ چون اگر بخواهم در این مورد، در مورد این زوج صحبت کنم، واقعاً در مورد آقای علی اکبر و همسرشان به تمام معنا صدق می‌کند. به دلیل اتفاقاتی که در طول سفر برای آقای علی اکبر افتاد، به قول جواد آقا، این رهجویان به ما آموزش‌هایی دادند که در کنگره یاد می‌گیریم؛ سی‌دی می‌شنویم، کتاب می‌خوانیم، اما زمانی که در عمل با موضوعی روبرو می‌شویم، باید بهترین واکنش را نشان دهیم و این یعنی وقتی با مسائل واقعی روبرو می‌شویم، بتوانیم به درستی واکنش نشان دهیم و این واقعاً چیزی است که از کنگره یاد گرفته‌ایم.

یادم می‌آید روزی که همسفرِ علی اکبر با من تماس گرفت و گفت اتفاقی افتاده، من هیچ چیز جز کلمه "خداروشکر" از زبانش نشنیدم. وقتی با او صحبت کردم، فقط گفت خدا را شکر و من فهمیدم که این رهجو واقعاً متوجه شده که به کجا آمده و به چه راهی قدم گذاشته است. وقتی با هم به بیمارستان رفتیم، آقای علی اکبر با وجود نگرانی شدید اطرافیانشان، که گریه می‌کردند و نگران بودند، در کمال آرامش می‌خندید و می‌گفت: "چرا گریه می‌کنید؟ هیچ اتفاقی نیفتاده!" در حالی که اتفاق بزرگی برای او افتاده بود و یک عضو از بدنش را از دست داده بود، اما اینقدر آرام بود چون چیزی را به دست آورده بود که هیچ کس نمی‌توانست از او بگیرد: آرامش و ایمان به کنگره. این مسیر، مسیر درستی است، ولی به شرطی که من آن را بپذیرم و بپذیرم که باید صفات منفی خود را تغییر دهم و از وادی دهم در خودم اجرایی کنم.

اگر امروز در اینجا هستیم، اگر در این مکان هستیم، یعنی آقای مهندس مسافر و همسفر را کنار هم قرار داده‌اند تا این دو نفر با هم مسیر عشق و آرامش را طی کنند. امروز که نگاه می‌کنم، می‌بینم که دو سوم سالن مسافران و یک سوم همسفران هستند. این نشان‌دهنده اهمیت همسفر در کنار مسافر است.

از همه مسافرانی که اینجا نشسته‌اند خواهش می‌کنم که اگر می‌خواهند زندگی سرشار از آرامش و عشق داشته باشند، اگر می‌خواهند حس خوبی را در خود و در خانواده‌شان تجربه کنند، حتماً باید این نعمت بزرگ کنگره را از همسفرانشان دریغ نکنند و آن‌ها را هم راهنمایی کنند تا به کنگره بیایند.

اگر بخواهم در مورد همسفر صحبت کنم، باید بگویم که در تمام طول سفرش رهروی بسیار خوب و فرمانبردار بود. در مواقعی که من سختی‌هایی داشتم، هیچ‌گاه چیزی جز چشم از او نشنیدم و این نشان داد که او واقعاً فهمیده بود که برای موفقیت و برای اینکه آموزش‌های کنگره در زندگی‌اش نمود پیدا کند، باید صبر و ادب را در پیش بگیرد. واقعاً از او راضی هستم. در طول سفر دوم کمی شل‌تر شد، اما دوباره برگشت و این برای من خیلی لذت‌بخش است. دو سه جلسه قبل وقتی در لژیون مشارکت کرد و گفت: "امروز فهمیدم که باید برای خودم نه برای هیچ کس دیگر بیایم"، این یک نکته اساسی است که هر کدام از مسافرها و همسفرها باید درک کنند.

تولد این عزیزان را تبریک می‌گویم و از صمیم قلب به آن‌ها و به دو پسرشان تبریک می‌گویم. همچنین به جواد آقا، به کنگره ۶۰، آقای مهندس، خانواده ایشان و تمام کسانی که در این مسیر قرار گرفتند، تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله که این مکان هر روز بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شود و دردمندان بیشتری بیایند و زندگی‌هایی سرشار از عشق در کنگره گسترش پیدا کند.

صحبتهای همسفرِ علی اکبر:

خدا را به خاطر این روز زیبا صد هزار بار شکر می‌کنم. از آقای مهندس و خانواده ایشان به خاطر فراهم کردن این مکان امن برای ما و فراهم آوردن فرصتی برای آموزش، خیلی تشکر می‌کنم. همچنین از راهنمای خوب مسافرم، جواد آقا، به خاطر تمام زحماتشان بسیار سپاسگزارم و از شما عذرخواهی می‌کنم به خاطر تماس زودهنگام آن روز که اتفاق ناخوشایندی را با شما در میان گذاشتم. از شما واقعاً معذرت می‌خواهم و امیدوارم همیشه سالم و در کنار مسافرم باشید.

از راهنمای خوبم خیلی تشکر می‌کنم. ایشان به من صبر، استقامت و شجاعت یاد دادند که بابت این موضوع از ایشان بسیار سپاسگزارم. از مسافرم هم خیلی ممنونم و به او تبریک می‌گویم. از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت دارم. ممنونم که کنارم هستی. امشب از خودم می‌خواهم که همچنان قوی بمانم و همیشه در راه کنگره قدم بردارم. می‌دانم که خیلی سخت است، اما مسافرم خدا را شکر خیلی قوی است. ان‌شاءالله که خداوند کمک کند تا با این شرایط سخت کنار بیاید و همیشه سالم و موفق باشد و در کنار من و پسرانم باشد.

مرزبان خبری: مسافر حبیب
عکاس: مسافر علیرضا لژیون دوم
تایپ و ارسال خبر: مسافر مهدی لژیون سوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .