نهمین جلسه از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی خیام نیشابوری در روزهای پنجشنبه به استادی مسافرراهنمامحمد و نگهبانی مسافرمجید و دبیری مسافرمحمد با دستورجلسه وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است و همچنین تولد یک سال رهایی مسافر مجید در تاریخ 13آذر ماه 1404 رأس ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر خداوند را شاکر و سپاسگزارم توفیق حاصل شد در جمع شما دوستان و زیر سقف کنگره 60 دارم آموزش میگیرم .امروز جلسه از دو قسمت تشکیل شده است یکی وادی دهم و بخش دیگر آن مربوط میشود به جشن تولد مجید عزیز مسول OTشعبه خیام که امیدواریم یک جشن خوب و پر انرژی کنار دوستان تجربه کنیم و این روز قشنگ را خدمت مسافر مجید و همسفرشان تبریک عرض میکنم و همچنین راهنمای همسفرشان.خوب یک هفته در رابطه با دستور جلسه صحبت شده و امروز باید ببینیم چه برداشتی از این دستور جلسه داشتیم .امیدوارم اون صفت زشت که در من محمد است لاعقل در این یک هفته پیداش کرده باشم و جهت رفع آن تلاش کنم.خوب انسان با مجموعهای از رذایل و فضایل خلق شده است و بزرگترین فضیلتی که خداوند به انسان داده اختیاری است که به انسان داده و می تواند از مجموعه این رذایل و فضایل کدامیک را انتخاب کند و همیشه هر کدام از اینها رو که بخواهد انتخاب کند در سر یه دو راهی قرار می گیرد چه زن باشیم چه مرد فرقی نمی کند و متاسفانه یا خوشبختانه آقای مهندس در این سی دی آخرش نقاش می گوید همیشه ما بیشتر به سمت شر در حال حرکت هستیم و به سمت خیر نمی رویم به اون بده بیشتر علاقه مند هستیم چون لذت بخش تر است و دست یافتنی تر است من یک جنسی را می خواهم بفروشم اولین چیزی که به ذهن من می آید دنبال راهکار هستم این جنس را چه جوری به یک قیمت خوب بفروشم راهکار به من میدهد من می توانم این جنس اگر 500تومان قیمت داره به 600تومان بفروشم و کلاه سر طرف بزارم و انتخاب من همان قسمت بدی است و این از بین نخواهد رفت مگر اینکه من محمد در راه صراط مستقیم و آموزش باشم درجهت تزکیه و پالایش باشم ولی امروز من می خواهم در رابطه یک صفتی صحبت کنم که سالیان سال داشتیم ازش رنج میبردیم ما امروز در هر جایگاهی که هستیم انتخاب خودمان بوده است خودم انتخاب کردم خودم در جهت وادی هشتم حرکت کردم خودم وادی نهم در جهت نقطه تحمل ،تحملم را بردم بالا.
حالا وادی دهم می گوید این صفت دیگه زیبنده تو نیست این صفت را از بین ببر بزرگترین صفتی که من گرفتارش بودم اعتیاد بود و به من می گفتند معتاد تا این کلمه را می گفتند مو بر بدنم سیخ میشد خودم از خودم بدم می آمد ولی چاره ای نداشتم باید مصرف می کردم .ما آدم های مصرف کننده زندگی شرافتمندانه داشتیم کار شرافتمندانه داشتیم در یک محله زندگی می کردیم یک اتفاق در اون محله می افتاد انگشت اشاره به سمت آدم معتاد بود.
این اتفاق در محله ما افتاد از ماشین یک بنا وسایل دزدیده بودند اولین سوالی که از من کرد گفت آقا محمد شما تو محله تون معتاد دارید جرأت نکردم بگم خودم معتادم گفتم نه آقای لطفی. ببینید این یک صفت زشت بود که سالیان سال با خودم حمل کردم و امروز کنگره 60 می گوید این صفت زیبنده تو نیست و اولین چیزی که به من داد کلمه مسافر بود وکلمه معتاد را از من گرفت و این مکان امن را در اختیار من گذاشت.برگردیم به وادی هشتم من محمد آمدم می خواهم این صفت زشتم را کنار بگذارم خوب خواسته ما چی هست خیلی ها دارند می آیند هدف ندارند فقط دارد می آید این جوری به درد نمی خورد کل جهان هستی بر مبنای یک سیستمی در حال حرکت است اگر می خواهم این صفت از من گرفته شود باید تبدیل و ترخیص از من گرفته شود .
من محمد چاله های زندگیم را نادیده گرفتم افتادم توی چاه صفت های که در وجود من محمد بود در پی رفعش قدم برنداشتم واین صفت کوچک تبدیل شد به یک صفت زشت بزرگتربه نام و اعتیاد و من محمد تا تغییر نکنم تبدیلی صورت نخواهد گرفت شنیدید میگویند انسانهای گرک صفت انسانهای روباه صفت انسانهای هستند که زبانشان نیش دارد مثله ما با یک کلمه زندگی طرف را نیست و نابود می کنند اینها همه صفت هستند .ولی خوشبختانه این بستر را برای ما جناب مهندس ایجاد کرده است تا در رفع صفات زشتم قدم بردارم .از اینکه به صحبت های من گوش کردید متشکرم.
در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر مجید برگزار گردید.

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر:
ده سال تخریب آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک ده ماه و پانزده روز سفر کردم به روش دی اس تی داروی درمان شربت اوتی به راهنمای خوبم آقا محمدورزش در کنگره پینگ پنگ الان هم با اندیشه پاک مهندس و کمک راهنمای عزیزم مدت پانزده ماه آزاد و رها هستم.

خلاصه سخنان راهنمای مسافر:
باز هم عرض تبریک دارم خدمت آقا مجید، همسفر محترمشان و همچنین راهنمای عزیز، خانم فاطمه. امیدوارم همینطور خدمتگزار بمانید و در مسیر خدمت استوار باشید.
من از همان ابتدا با رهجوهایم سختگیر هستم؛ یعنی واقعاً اجازه نمیدهم کسی زیاد معرکهگیری کند. نه خاطرهای دارم که بگویم مجید اینطور کرد یا حسین آن کار را کرد. از همان دقیقه اول تکلیف روشن میشود. رهجو باید از ابتدا مسیر را درست برود تا آخر سفر هم درست به پایان برسد. اگر رهجویی نیاز به تذکر داشته باشد، تذکر میدهیم. اینطور نیست که بیتفاوت باشیم.
مجید هم برای خودش زبان چرب و نرمی دارد! حالا امروز دستور جلسه هم «صفت گذشته در انسان صادق نیست» است که کاملاً به خودش هم مربوط میشود. پیامش هم برایش خواندم؛ امیدواریم در مسیرش محکم ادامه بدهد تا دنیای درونش آباد شود.
تمام هستی به رفتار و صفت من و تو بستگی دارد. منِ محمد، کسی بودم که مواد مصرف میکردم، به طبیعت آسیب میزدم، شاخه درخت میشکستم. اما حالا که خوب شدهام و صفات زشتم را کنار گذاشتهام، انگار تمام هستی هم با من همجهت شده است. همیشه میگویند انسان اشرف مخلوقات است، اما زمانی اشرف مخلوقات میشویم که نه به خودمان صدمه بزنیم، نه به دیگران و نه به طبیعت.
زیاد صحبت نمیکنم. زمان جلسه هم کنترل شده و اخطار دادهاند که جلسه دقیق ساعت شش و نیم بسته میشود. امیدوارم هر تولدی پیام مخصوص خودش را داشته باشد و همه بتوانند پیامشان را بگیرند و برای خود خرج کنند. فقط از مجید میخواهم خیلی مشارکت طولانی نکند؛ اگر اتفاق خاصی بوده، مختصر و مفید در سه دقیقه بیان کند.

خلاصه سخنان مسافر مجید:
سلام دوستان، مجید هستم مسافر.
در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق داد امروز روی این صندلی بنشینم و باوری را در دل ناباوریها تجربه کنم. از استاد عزیزم، آقا محمد، ممنونم که با راهنماییها و حرفهایشان مرا در این مسیر نگه داشتند و فرصت خدمت در قسمت اوتی را به من دادند؛ خدمتی که واقعاً افتخار من است.
در جشن تولدم پیام وادی را سر راهم گذاشتند:
«صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.»
منِ مجید، در گذشته صفات بسیار زشتی داشتم. همهی بچهها در طول هفته درباره صفات منفی صحبت کردند؛ همان ضد ارزشها. مهندس در سیدی این وادی میفرمایند حتی اگر انسان در جنایتبارترین نقطه باشد، باز هم میتواند بازگشت داشته باشد. این وادی هم امید میدهد و هم هشدار.
امید میدهد که میتوانی صفات زشت گذشته را کنار بگذاری و در مسیر قرار بگیری. هشدار میدهد که حالا که خوب شدی و به درمان رسیدی، مغرور نشو، گذشتهات را یاد بیاور و در مسیر بمان.
از خداوند شاکرم، از مهندس عزیز سپاسگزارم برای بستری که فراهم کردند تا امثال من درمان شویم. از راهنمای عزیزم ممنونم که چراغ راه من بودند. از همسفر عزیزم هم سپاسگزارم؛ در سفر اول همسفر نداشتم اما امروز خداوند همسفری همراه نصیبم کرده که واقعاً پای این مسیر ایستاده است.

خلاصه سخنان همسفر راهنما فاطمه
سلام دوستان، فاطمه هستم همسفر محمد.
امروز تولد یکسال رهایی آقای مجید و همسفرشان، خانم رقیه را جشن میگیریم. به نوبه خودم این تولد زیبا را به آنها و همچنین به آقا محمد تبریک میگویم.
اینجا فقط یک تولد نیست، بلکه یادآور مسیری است که با صبر، تلاش و ایمان طی شده. همسفر رقیه پنج ماه پیش با ذهنی پر از شک و افکار منفی وارد لژیون شد. مقاومت زیادی داشت؛ نه سیدی مینوشت و نه گوش میداد. اما یک ویژگی مهم داشت: اشتیاق به دانستن. مدام سؤال میپرسید، پیام میداد، پیگیر بود. همین عشق به یادگیری باعث شد مسیرش تغییر کند.
امروز مرتب سیدی مینویسد، گوش میدهد و سفر خوبی دارد. متوجه شده افکار منفی آرامش انسان را میگیرد و با تصمیم خودش این صفات گذشته را کنار گذاشته و مثبت فکر میکند. از ایشان واقعاً راضی هستم.
کنگره به ما یاد میدهد که مسیر را خودمان انتخاب کنیم. مسیر عشق؛ عشق به خود، به زندگی و به آینده. و مهمترین درس این است که برای آموزش لازم نیست کامل باشیم؛ کافی است بخواهیم و حرکت کنیم. اگر قدم برداریم، نیروهای الهی یاریمان میکنند.

خلاصه سخنان همسفر رقیه
سلام دوستان، رقیه هستم همسفر مجید.
اول از راهنمای خودم و راهنمای همسفرم تشکر میکنم. من در ابتدای ورود، خیلی اذیتشان کردم؛ چون همه چیز برایم ناشناخته بود و پذیرشش برایم سخت بود. پدرم اعتیاد داشت و خیلی آسیب دیده بودم؛ به همین دلیل باور نمیکردم که کسی که قرار است جواب بله بدهم ،هم قبلاً مصرفکننده بوده باشد، حتی اگر درمان شده باشد.


ضبط صدا:مسافر رضا( لژیون پنجم)
تایپ: مسافر مسلم(لژیون نهم)
عکاس:مسافر هادی (لژیون چهارم)
بارگذاری: گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
105