جلسه پنجم از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی صالحی۲ به استادی اسیستانت دیدهبان مسافر شیرزاد، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر قربان، با دستور جلسه: وادی دهم، صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است و تولد آزادمردی راهنمای تازه واردین مسافر مجید، چهارشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان شیرزاد هستم یک مسافر خدا را شاکر و سپاسگزارم که اجازه خدمت کردن به من داد تا در خدمت شما عزیزان باشم از نگهبان و دبیر عزیز تشکر می کنم. در ابتدا هفته بنیان را پیشاپیش تبریک میگویم. امروز جشن خیلی خوبی در ساختمان سیمرغ بود انشاالله که هفته خوبی را در پیش داشته باشیم. دستور جلسه امروز وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است و بخش دوم دستور جلسه، آزادمردی مجید راهنمای تازه واردین این شعبه هست.
در مورد وادی میخواهم صحبت کنم، دستور جلسات کاربردی است. وادی دهم و تاثیر آن روی من. میدانیم همه اعضای کنگره ۶۰ وادی را از روی کتاب میخوانند و سی دی های مربوط به آن را گوش میدهند و همین مطالب را داخل لژیون ها مرور میکنند. از تجربه خودم و صفت هایی را که داشتم و اکنون تغییر کرده و نحوه انجام آنها سخن میگویم. من هر روز ساعت ۲ بعدازظهر باید مواد خودم را مصرف میکردم.
از شب قبل برای انجام کارهایم برنامه ریزی میکردم ولی وقتی صبح به محل کارم میرفتم، از هشت صبح فقط به فکر رسیدن ساعت ۲ بعدازظهر بودم و قادر به انجام هیچ کار دیگری نبودم، در افکار، در ذهن، در همه وجودم، هیچ چیزی را نمیدیدم فقط ساعت را نگاه میکردم، فقط فکرم مواد مخدر و ساعت ۲ بود و این قسمت، صور آشکار قضیه بود! صور پنهان که بماند چه اتفاقاتی میافتاد چه تفکراتی داشتم چه زندگی ای داشتم و آمدم در کنگره ۶۰ فکر میکردم که مشکل مواد مخدر، حل میشود و من میروم و به زندگی عادی ام ادامه میدهم!

در کنگره متوجه شدم که صحبتهایی که میشنوم جدید است و با دنیایی که قبلا داشتم خیلی متفاوت است، در اینجا از شخصی که اولین مشاوره را به من داد تشکر میکنم، زیرا اولین مشاوره وقتی که خوب باشد و درست اتفاق بيافتد، پیوند برقرار میشود و برای من این اتفاق در همان جلسه اول مشاوره افتاد. آمدم سفر کردم و رها شدم، با خود گفتم دیگر کاری ندارم، میروم و به ادامه زندگی ام میپردازم، ولی وقتی بعد از رهایی از مواد در کنگره ماندم و شروع به خدمت کردم و با متون و مطالب آموزشی کنگره پیش رفتم، آنجا سفر دوم من آغاز شد.
در نهایت تفکر من از اعتیاد و افیون و حقه بازی و دزدی و خیل عظیم موارد ضد ارزشی که داشتم، فاصله گرفت و ریتم زندگی من در مدار محبت و عشق قرار گرفت. در سی دی پیوندهای نامیمون، دکتر امین از چگونگی جدا شدن این صفات بسیار کامل صحبت کردهاند. برای یک سفر اولی و کسی که تازه وارد کنگره ۶۰ میشود فقط یک واژه باید پر معنی باشد و آن تسلیم شدن و تسلیم بودن است. تسلیم شدن و گوش به فرمان بودن برای یک رهجوی سفر اولی واجب است؛ اگر قصد رها شدن از بندهایی که درگیرش است را دارد.
وقتی به شخص تازهوارد که مطیع و گوش به فرمان راهنماست دقت کنید، میبینید پس از گذشت دو هفته نحوه لباس پوشیدنش تغییر میکند، یک ماه بعد رفتارش عوض میشود، سه ماه بعد متوجه میشویم، این شخص دیگر آن آدم سابق نیست. دلیل همه اینها، از تفکر شروع شده، خواست شخص، صبوری، هزینه کردن زمان و حرکت و امید و سرانجام به رسیدن به هدف ختم میشود. این وادی هم امید میدهد هم هشدار! امید به خاطر اینکه من هر جایی که هستم، اگر در قعر جهنم باشم میتوانم با حرکت کردن در جهت درست، وارد بهشت شوم و در آرامش و آسایش قرار بگیرم و هم هشدار برای کسانی که پیشرفتی کردهاند و صاحب جاه و جلال شدهاند که دچار منیت نشوند.

در مورد قسمت دوم دستور جلسه؛ آقا مجید صفاتش عوض شده که به این دستور جلسه هم ربط پیدا میکند. من در رشته ورزشی شنا حدود پانزده سال است که فعالیت میکنم، کسی که میآید در استخر و شنا بلد نیست، به راحتی و مثل آب خوردن به او شنا یاد میدهیم، مربی میآید و میگوید؛ آقا اینجوری دست و پا بزن این کار رو بکن بعد از یک مدت تمرین کردن راحت شنا میکند و جلو میرود. ولی وقتی کسی شنا را به صورت اشتباه و غلط یاد گرفته و بلد است، حالا باید کلی کار کند تا بتواند این شنا را کنار بگذارد و شنای واقعی و صحیح را بیاموزد.
حالا این را چرا گفتم؛ چون مجید مدت طولانی در یک گروه دیگری بوده و با آن گروه زندگی کرده، با آن افکار حرکت کرده و جلو رفته و وقتی به کنگره آمده بود من هیچ موقع یادم نمیرود دفعه اولی که در جلسه آمده بود به عنوان یک تازهوارد در لژیون قرار گرفت، نشست روی صندلی و پایش را روی پایش انداخت و با الفاظ بدی صحبت میکرد. الان اگر تغییری در مجید مشاهده میکنیم به خاطر تسلیم بودن و خواست و تلاش زیادی بود که در مسیر کنگره از خود نشان داد و در سفر دوم خدمتگذار بود. در آزمون راهنمایی شرکت کرد و موفق به دریافت شال تازهواردین شد. خدا را شکر میکنم و جشن آزادمردی را به او تبریک میگویم. امیدوارم در ادامه مسیر خودش را به تعادل برساند و در این مسیر پیشرفت کند. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.
در ادامه جشن آزادمردی راهنمای تازهواردین مسافر مجید

اعلام سفر:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر آخرین آنتی ایکس شیشه، هروئین و قرص، مدت سفر اول دوازده ماه، روش درمان DST، داروی درمان OT، رهایی از مواد ۵ سال و چهار ماه، رهایی از سیگار ۴ سال و هفت ماه، راهنما آقا شیرزاد

خواسته مسافر مجید:
آرزو میکنم همیشه در کنگره به عنوان خدمتگزار باقی بمانم.

خلاصه سخنان مسافر مجید:
سلام دوستان، مجید هستم، یک مسافر. خدا را شکر میکنم که در کنگره حضور دارم. به نظر من، راهنما بسیاری از موضوعات را به رهجو آموزش میدهد. زمانی که یک تازهوارد وارد کنگره میشود، آقای مهندس را نمیشناسد و تنها از طریق سیدیهای آموزشی با ایشان آشنا میشود، که این نیز به عملکرد راهنما باز میگردد. در سفر اول گفته میشود که فرد باید با احساس درونیاش راهنمای خود را انتخاب کند و آن احساس باید واقعی باشد؛ هرگز نباید به این احساس شک کرد.

در زمان سفر من، به دلیل انجام خدمت در ساختمان سیمرغ، خود را بالاتر از راهنما میپنداشتم، ولی شاید راهنمایی که فرد در ابتدا انتخاب میکند، بهترین انتخابش باشد. در واقع، فرد در کنگره بدون راهنما نمیتواند زندگی کند؛ یعنی باید در زندگی خود بزرگتری داشته باشد و از او حساب ببرد. آقای شیرزاد درست میگویند که باید فرمانبردار یک بزرگتر بود.

در سفر اول، من خارج از کنگره واقعاً هیچچیز نداشتم و آن صبر و تحملی که در هر کاری داشتم، پاسخگوی هیچیک از خواستههایم نبود. بعد از پنج سال، چند وقت پیش با مادرم تماس گرفتم تا به هر نحو ممکن، دوباره این رابطه را برقرار کنم. بالاخره به هر دلیلی که در آن زمان وجود داشت، ارتباط ما قطع شده بود و هنوز هم مرا قبول ندارند. به آنها گفتم که اینجا جشنی برگزار میشود، ولی گفتند نه. امروز خانوادهی بزرگتری دارم به نام «جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰»، و بزرگتر و راهنمایی دارم به نام آقای شیرزاد که چیزهای زیادی به من آموختهاند. آقای صداقت نیز بسیار به من کمک کردند و درسهای زیادی از ایشان آموختم. برادرم به دلیل مصرف مواد مخدر فوت کرد؛ او اُوردوز کرد و از دنیا رفت. ضربه سختی خوردم و زمانی که به اینجا آمدم، برادران جدیدی به زندگی من اضافه شدند.



تهیه، تنظیم و بارگذاری: خدمتگزاران سایت نمایندگی صالحی۲
- تعداد بازدید از این مطلب :
119