English Version
This Site Is Available In English

دنبال یک‌شبه راه صدساله رفتن بودم

دنبال یک‌شبه راه صدساله رفتن بودم

 جلسه سوم از دوره نهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه مسافران نمایندگی پرند، با استادی مسافر محمد رضا، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر پرویز با دستور جلسه " وادی دهم،صفت گذشته در انسان صادق نیست ،چون جاری است" روز چهارشنبه 12 آذر ماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، محمدرضا هستم مسافر در ابتدا خداوند بزرگ را شکر می‌کنم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم.
از بنیان کنگره ۶۰، جناب آقای مهندس دژاکام تشکر می‌کنم که چنین بستر ارزشمندی را برای آموزش، درمان و رسیدن به آرامش فراهم کردند
از ایجنت محترم، مرزبانان عزیز و همه خدمتگزارانی که با عشق و بدون هیچ چشم‌داشتی خدمت می‌کنند، صمیمانه سپاسگزارم تشکر ویژه از راهنمای محترم خودم، آقا کامبیز، که من را قابل دانستند و اجازه دادند در این جایگاه تجربه کسب کنم.
اما در مورد جلسه این هفته  وادی دهم  انسان موجودی است که می‌تواند صفات، رفتارها و اخلاقیات خودش را تغییر دهد؛ چه صفات خوب و چه صفات ناصالح. برخلاف سایر موجودات که ویژگی‌هایشان ثابت است، انسان می‌تواند از تاریکی به روشنایی حرکت کند و این بزرگ‌ترین نعمت خداوند است.

من قبل از ورود به کنگره، به‌واسطه مصرف مواد مخدر، در تاریکی مطلق بودم. تخریب‌ها زیاد بود؛ از نظر روحی، رفتاری و انسانی تصمیماتی می‌گرفتم که امروز، با باز شدن حس‌ها و آموزش‌هایی که گرفتم، تازه می‌فهمم چقدر اشتباه بوده است.
مصرف شدید شیشه باعث شده بود رفتارهایی داشته باشم که اکنون حتی گفتنش برایم سخت است. گاهی بدون اینکه بفهمم، چیزهایی را که سال‌ها برایش زحمت کشیده بودم به دیگران می‌بخشیدم و در کار دنبال یک‌شبه راه صدساله رفتن بودم.
یکی از صفات ناصالحی که در من شکل گرفته بود، دروغ‌گویی بود؛ چون برای تأمین مصرف و خرج خانواده ناچار به دروغ گفتن و کلاه گذاشتن بر سر دیگران می‌شدم. امروز از این رفتارها شرمنده‌ام و تمام تلاشم را می‌کنم که با آموزش، خدمت و اصلاح خودم جبران کنم.
امروز می‌دانم درمان واقعی در کنگره با آموزش، سی‌دی نوشتن و حرکت منظم در مسیر DST اتفاق می‌افتد و اوتی چگونه سیستم بدن و جهان‌بینی انسان را بازسازی می‌کند.
وقتی وارد کنگره شدم، حال خوبی نداشتم و دوستان قدیمی بهتر در جریان هستند. از نظر ظاهر و ذهنی بسیار به‌هم‌ریخته بودم و حتی در لژیون وسط صحبت‌های راهنما حرف می‌زدم. امروز که حالم بهتر شده، می‌فهمم راهنمای عزیزم چه صبری برای من به خرج دادند.
خدا را شکر می‌کنم که امروز در کنار شما هستم؛ در آرامش، در حال آموزش گرفتن و تجربه کردن جایگاهی که برای من بسیار ارزشمند است.
انرژی و محبتی که در کنگره وجود دارد در هیچ‌جای بیرون یافت نمی‌شود. اینجا همه‌چیز بدون منت و با عشق انجام می‌شود و تنها وظیفه منِ مسافر این است که بخواهم، حرکت کنم و در مسیر بمانم.
اگر امروز آرامش دارم و حال خوبی را تجربه می‌کنم، می‌دانم این حال خوب خریدنی نیست و فقط در کنگره به دست می‌آید.
در پایان از اینکه با سکوت و محبتتان به صحبت‌های من گوش دادید. سپاسگزارم

دریافت نشان مسافران شعبه

تایپ : همسفر فرامرز لژیون سوم
تنظیم وبارگذاری: مسافر نیما لژیون چهارم
مرزبان خبری: مسافر مجید
 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .