هشتمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی مسافران کنگره 60 نمایندگی خیام نیشابوری در روزهایی سه شنبه، با استادی راهنما مسافرعلی و نگهبانی مسافرمجید و دبیری مسافررضا با دستورجلسه «وادی دهم: صفتِ گذشته در انسان صادق نیست، زیرا انسان جاری است» در تاریخ 11 آذرماه 1404 راس ساعت17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علی هستم مسافر.
به نام خداوند عالم. خداوند را شکر میکنیم که بار دیگر این توفیق نصیب ما شد تا زیر سقف کنگره گرد هم بیاییم، آموزش بگیریم و این آموزشها را در زندگی به کار ببندیم تا بتوانیم انسانهایی سالم و مفید برای خود و جامعه باشیم. ما زمانی به سلامت و مفید بودن میرسیم که از عملکرد خود رضایت داشته باشیم؛ و این رضایت زمانی حاصل میشود که گذشته و امروزمان را مورد بررسی قرار دهیم.
دستور جلسه امروز «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» همین موضوع را بیان میکند.«جاری بودن» یعنی چه؟ یعنی انسان در بستر جامعه و هستی در حال زندگی کردن است و هر روز با روز پیشین تفاوت دارد؛ یعنی مدام در حال تجربه، تغییر و تبدیل است.
ابتدا از بُعد منفی سخن بگویم. من، علی، پیش از ورود به کنگره، گرفتار نیروهای منفی، کارهای نادرست و مسیرهای اشتباه بودم. میدانستم مواد مخدر بد است، دزدی بد است و از همه مهمتر دروغ گفتن بد است، اما ناتوان از ترک آنها بودم. یکی از علتها ترس از خماری بود و دیگری آنکه راه درمان را نمیدانستم.
وقتی وارد کنگره شدم، نخستین حرفی که به من گفتند این بود: «علی، تو معتاد هستی و به تنهایی نمیتوانی اعتیادت را کنار بگذاری یا خودت را درمان کنی.» من نیز پذیرفتم و از پیشکسوتان و از راهنمای عزیزم آموختم که چگونه به روش صحیح و علمی کنگره ۶۰ اعتیادم را درمان کنم.
یکی از مهمترین صفاتی که در گذشته نمیتوانستم از آن جدا شوم همین صفت اعتیاد بود؛ اعتیادی که مرا وادار میکرد به هزار مسیر نادرست قدم بگذارم. نخستین قدم این بود که بپذیرم «هیچ نمیدانم» و باید از کسانی که راه را رفتهاند، بیاموزم.
به یاد دارم چندین بار گفتهام: یکی از نقاط ضعف من این بود که وقتی دستپاچه میشدم، به جای راستگویی دروغ میگفتم. راهنمایم گفت: «از امروز روزی یک دروغت را کم کن و کنار بگذار.» و دیدم که روز به روز بهتر میشوم. وادی دهم واقعاً همچون شمشیری دولبه است؛ بسیار کارآمد و هشداردهنده.
من نادانسته وارد تاریکی مطلق شده بودم، اما با ورود به کنگره، شروع کردم به کنار گذاشتن صفات ناپسند و ساختن دوبارهی خویش. ابتدا جسمم را ساختم و بهتدریج صفات منفی را کنار گذاشتم. کسانی بودند که آمده بودند حال ما خوب شود و ما به آغوش خانواده بازگردیم؛ و چه بسا رسالت ما نیز این باشد که حال دیگران با وجود ما بهتر شود و آنان را به زندگی بازگردانیم.
اما باید همیشه به یاد داشته باشم که رسیدن به قله آسان نبود. سالها در خدمت ارتش نیروهای منفی بودم؛ ۱۰ تا ۱۵ سال اعتیاد. بنابراین رهایی از آن ارتش بهراحتی اتفاق نمیافتد؛ نیروهای آن ارتش اجازه نمیدهند بیرون بیایی. اما اکنون بیرون آمدهایم و در مسیر صحیح زندگی قرار گرفتهایم؛ و اینجاست که مبادا گرفتار غرور شویم. باید یادمان باشد که با تلاش و زحمت از آن مسیرهای سخت گذر کردهایم و این تازه نیمه راه است. یک خطای کوچک کافی است تا انسان را دوباره به نقطه صفر برگرداند.
گاهی بیماریها یا مشکلات پیش میآید و انسان وسوسه میشود قرصی مصرف کند یا راه میانبُر برود؛ اما باید بدانیم که همین یک لغزش میتواند سالها زحمت را از بین ببرد. همهچیز ذرهذره ساخته میشود و این قانون «ذره» است؛ باید برای خویش زمان و پشتکار بگذاریم و از همه مهمتر با خود صادق باشیم. من، علی، باید ببینم آیا امروز با دیروزم تفاوت دارد یا نه؛ و اگر اشتباهی رخ داد، بهدنبال جبران آن باشم.
همیشه به تازهواردین میگویم: «جلوی اولین اشتباه را بگیرید.» اگر جلسهای را غیبت کنید و راهنما چیزی نگوید، احتمالاً جلسه بعدی را هم غیبت میکنید. اگر یک هفته سیدی ننویسید، هفته بعد هم نمینویسید و ناگهان میبینید همه چیز خراب شده است. گاهی غرور آدم را برمیدارد و میگوید «من دیگر سراغ مواد نمیروم؛ من هرگز فلان کار را نمیکنم»؛ اما همین غرور میتواند جلوتان را بگیرد. باید مراقب باشیم، بر قله بمانیم و الگوی دیگران شویم.
بگویند: «علی با مصرف روزانه ۴ گرم شیشه وارد کنگره شد و دیگر سراغش نرفت.» بله، جسمم درمان شده؛ اما اگر گرفتار غرور شوم، ممکن است نیروهای منفی دوباره مرا به نقطه آغاز بازگردانند. این همان لبهی دیگر شمشیر است.
ما میدانیم بد، بد است و خوب، خوب است؛ اگر بدی کنیم، به ناکجاآباد میرسیم و اگر خوبی کنیم، انسان موفق و سربلندی خواهیم بود.
نکتهای دیگر خطاب به عزیزانی که همسفران خود را به کنگره نمیآورند: دیشب در راهآهن بودم، همسفرانی که برای رهایی به تهران میرفتند، چنان ذوق و شادی در دل داشتند که آن را در مسافران نمیدیدم؛ زیرا حال مسافرشان خوب شده بود. همسفرهایتان را بیاورید؛ بگذارید حالشان خوب شود. شاید ابتدا سخت باشد، اما کمکم آرام میگیرند. همسفرها بال پرواز ما هستند.
سپاسگزارم که به سخنان من گوش دادید.

ضبط صدا:مسافر علیرضا (لژیون هشتم)
تایپ: مسافر حسین ( لژیون چهارم)
عکاس: مسافرهادی ( لژیون چهارم)
بارگذاری : گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
74