English Version
This Site Is Available In English

برای تغییر باید استمرار داشت

برای تغییر باید استمرار داشت

جلسه سیزدهم از دوره چهل‌و‌دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان به استادی راهنما تازه‌واردین همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر مژگان و دبیری همسفر مرجان با دستور جلسه «وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.) و تاثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

برای اینک به صفت دیگری تبدیل بشه باید تغییر کنه؛ اول تغییر و تبدیل و در نهایت ترخیص شود. و هدف ما تغییر کردنه، باید حسامون تغییر کنه. صفت گذشته فقط در انسان وگرنه در حیوان مثل درندگی تا آخرش توش هست و تا آخر باقیه، و چیزی ک باید تغییر حس هستش. خداوند بزرگترین نعمتی که به انسان داده اختیار هستش و اونو همیشه سر دوراهی قرار میده و این مثالو می‌زنه و این مثالو می‌زنه که این مثال شمشیر برنده است که هم هشدار میده هم امید به ما میده؛ امید به ما میده که ما می‌تونیم از تمام بدی‌هامون، از تمام صفات گذشتمون بیایم و هرچقدر هم که بد باشی می‌تونی با تغییر کردن صفات بدمونو به صفات خوبی تبدیل کنیم. و باز هم این هشدارو بهمون میده که با غلط‌ترین شرایط هم باشی باز می‌تونی به تاریکی سقوط کنی؛ یک انسان که امروز مصرف کننده نیست شاید فردا مصرف کننده باشد. این وادی، وادی بیم و امید به من همسفر این امیدو میده که می‌تونه ما را از اون گره‌ها و تاریکی‌هایی که قبلاً داشتیم بیایم بیرون؛ ولی الان یک شبه نمی‌تونیم بیایم بیرون چون هستی و دنیا جوری طراحی شده که به صورت تدریجی می‌تونه این صفاتو به وجود بیاره. یک شبه نمی‌تونه یک آدم چاقو به یک آدم لاغر تبدیل کند؛ ولی تو این بازی برای اینکه ما تغییر کنیم باید حسمون تغییر کنه. حس ما اولین نیروی به کار افتاده؛ عقلمون همون حس ماست.

اگر حس ما خوب کار بکنه ما می‌تونیم فرستنده چیزهای خوب باشیم، اگر حس ما اشتباه و مخرب باشه که فرستنده و گیرنده اگر بد باشه می‌تونیم کسی رو به کارهای بد سوق بدیم. بعد اینجا در این وادی که ایمان یعنی تجلی نور خداوند در انسان، اگر صفات خدا در انسان آشکار بشه، انسان به آگاهی می‌رسه. از ایمان سالم به عشق سالم، عمل سالم و فکر سالم می‌رسیم و چیزی هم ک بهش می‌رسیم تفکر سالمه. زمانی که رسیدم به ایمان، کار دشواریه؛ تو مسیرمون سختی‌هایی وجود داره، موانعی وجود داره. سختی از جز زندگی و مسیر زندگیه و راهنمای به جز خدا نداره و انسان به مرحله‌ای می‌رسه ک خداوند عاشق انسان میشه؛ یعنی خداوند عاشق بندش میشه. به جایی می‌رسه که می‌بینه هستی از آن انسانه و انسان از آن هستی. و اگر الان بخوام از صفات خودم بگم: من زمانی که اومدم، خانم رویا شاید یادشون باشه، فوق‌العاده ترس داشتم؛ ترس از بیرون اومدن. شاید براتون خنده‌دار باشه؛ من چون از یک محیط کوچیک اومده بودم اینجا خیلی میترسیدم پامو تو اجتماع بزارم. از آدمای دور و بر خیلی می‌ترسیدم، از اجتماع می‌ترسیدم، مخصوصاً از رفتن توی مترو و اینا که دیگه هیچی. من فوق‌العاده ناامید، ناامید از همه کس، همه چیز؛ با کوله‌باری از ناامیدی اومده بودم. اما می‌خوام بگم که ما می‌تونیم تغییر کنیم.

تغییر چه‌جوری؟ با استمرار، با فرصت دادن به زمان. به تغییرمون فرصت بدیم؛ باید استمرار داشته باشی، باید اشتیاق داشته باشم به وجود آوردن. تلاش می‌کردم و می‌گفتم نتیجه رو واگذار می‌کنم به خداوند. در عین اینکه مسافر خیلی بد حالی داشتم و اومدم به کنگره، خیلی از مشکلات و معضلات سر راهم بود. گفتم خدایا من تلاشمو می‌کنم، تو خودت راهو برام هموار بساز و خدا را شکر هموار ساخت و تونستم بیام. و لژیون جونز هم که اومده بودم و الان تلاشمو می‌کردم که یه روز به خانم الهه گفتم که اگر سنگ از آسمون ببازه من باز این پیاده‌روی و می‌رفتم و خدا را شکر نتیجه گرفتم. داشتم توی سایت می‌گشتم و یک مطلب از یک دیدبان بود که ازش سوال کرده بودند که اگر یک همسفر مسافرش نیاد چیکار باید بکنع؛ و گفته بودند که اگر همسفر در مسیری که میاد خوب آموزش بگیره و خوب حرکت کنه و رشد یک مشعلی را در اصل دستش می‌گیره و اون مسافرو روشن می‌کنه و میاد. ان‌شاءالله که همه به رهایی برسند و همه ما به اون حال خوش برسیم. ممنونم از اینکه به حرف‌های من گوش دادید.

مرحله ۳۰ سی‌دی همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه 


مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر حمید
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .