English Version
This Site Is Available In English

تزکیه وپالایش آغاز تحول است

تزکیه وپالایش آغاز تحول است

جلسه ششم از دوره چهارم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارم، (کرج ) با استادی راهنمای محترم مسافر حسین ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محسن با دستورجلسه«وادی دهم،صفت گذشته در انسان صادق نیست ،چون جاری است.» در روز سه شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:                           سلام دوستان حسین هستم،یک مسافر.

از نگهبان جلسه تشکر می‌کنم و از راهنمای محترم و اعضای لژیون پنجم نیز سپاسگزارم که امروز این فرصت را در اختیار من گذاشتند، تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. امروز برای من روز خاصی است. بسیار خوشحالم و شکرگزارم که بعد از پنج سال تلاش توانستم شال خدمتی بگیرم و امروز اولین روز خدمتم است.

در راه رسیدن به این جایگاه سختی‌های زیادی کشیدم. امروز که در مسیر آمدن بودم، در ماشین فکر می‌کردم که واقعاً چه اتفاقی افتاده است که من امروز در این جایگاه قرار گرفته‌ام. چه تغییراتی در وجود من رخ داده که امروز می‌توانم اینجا بنشینم، به دیگران انرژی بدهم، از دیگران آموزش و انرژی بگیرم و حال کسی را خوب کنم. تغییر کردن واقعاً سخت است. باید پوست بیندازی و از نو ساخته شوی.

دورانی بود که من مصرف‌کننده مواد مخدر بودم؛ به معنای واقعی، یک مرده متحرک. گاهی با خودم فکر می‌کنم و می‌گویم: آیا واقعاً تو همان آدمی بودی که در شهر، سی تا چهل درصد از مواد مصرفی شیشه مصرف کنندگان را تأمین می‌کردی؟ کاسب شیشه بودی و مصرف‌کننده تریاک. صبح که پا می‌شدم، که البته صبح من چهار بعد از ظهر بود، در حال مصرف بودم. تا ساعت پنج صبح بیدار می‌ماندم و حتی شاید یک هفته اصلاً به خانه برنمی‌گشتم.

چه شد که این اجازه به من داده شد که امروز اینجا باشم؟ امروز وقتی به کسی می‌گویم من معتاد بودم باورش نمی‌شود. حتی بعضی وقت‌ها خودم هم باورم نمی‌شود. من در دل تاریکی بودم، اما از میان همان تاریکی بیرون آمدم. چه چیزی باعث این تغییر شد؟

آقای مهندس همیشه می‌گویند تا تزکیه و پالایش انجام نشود، هیچ تغییر واقعی اتفاق نمی‌افتد. باید حرکت کرد و در مسیر درست قرار گرفت.

اگر بخواهیم داستان مصرف و تاریکی‌های گذشته را تعریف کنیم، هر کدام از ما یک کتاب داریم؛ کتابی پر از سختی‌هایی که کشیدیم تا به امروز برسیم. و خدمت کنیم. هیچ خدمتی ناگهانی به کسی داده نمی‌شود. بیرون از کنگره خیلی‌ها دوست دارند خدمت کنند، اما راهش را نمی‌دانند. نمی‌دانند چگونه و به چه کسی باید خدمت کنند. اما در کنگره مسیر برای ما نمایان شده است. ما اینجا می‌آییم، حالمان خوب می‌شود و این حال خوب را منتقل می‌کنیم.

به هیچ خدمتگزاری روز اول خدمت ایجنتی یا مرزبانی نمیدهند. هیچ‌کس را با شال و مسئولیت به یک‌باره وارد میدان نمی‌کنند. مسیر سختی دارد. آقای مهندس همیشه می‌گویند صراط مستقیم سختی دارد، و ما که اینجا نشسته‌ایم این سختی را به جان خریده‌ایم.

کسی که وارد کنگره می‌شود یعنی خواستار تغییر است. آمده تا عوض شود، تا زندگی‌اش از این رو به آن رو شود. امروز که اینجا نشسته‌ام خیلی وقت‌ها حتی فکر مواد هم به ذهنم نمی‌رسد. این یعنی درمان واقعی. اینکه یک مصرف‌کننده شیشه در جایی باشد که پر از شیشه است، اما میلی به مصرف نداشته باشد، این یعنی درمان واقعی.  قبل از کنگره به ما می‌گفتند ذات انسان بد، تغییر نمی‌کند؛ اما این‌گونه نبود.

تفکر ما تغییر کرد. قبلاً همیشه با بچه‌ها می‌نشستیم و مصرف می‌کردیم و می‌گفتیم حیف نیست این جسم سالم را همین‌طور زیر خاک ببریم؟ اما در کنگره فهمیدیم که گذشته هرچه بوده، می‌توانیم تغییر کنیم. ما مثل یک قطره‌ایم در این اقیانوس. چشمه‌ای که از بالا جاری می‌شود. اگر در مسیر درست حرکت کند، از جنگل‌ها، سبزه‌ها عبور می کند و سپس به اقیانوس می‌رسد؛ ما نیز اگر در مسیر کنگره و ارزشها حرکت کنیم به اقیانوس می رسیم و اقیانوس یعنی بی‌نهایت.  انسان اگر از مسیر منحرف شود ، ممکن است به هر سمتی برود. به سمت ارزش ها یا ضد ارزش‌ها.

اگر از مسیر منحرف شویم، از اقیانوس دور می شویم.  هر انسانی حتی افراد تأثیرگذار و با شخصیت هم می‌تواند به سمت ضد ارزش‌ها برود. اما خدا را شکر که ما وارد مسیر کنگره شدیم. کنگره جاری است؛ هر هفته سی‌دی، هر هفته علم، هر هفته آموزش. به ما کمک می کند تا رشد کنیم. هر شعبه از کنگره را بررسی کنید افراد جدیدی می آیند و چهره ها عوض می شود چون کنگره راه خودش را می‌رود، چه ما باشیم چه نباشیم.

خداوند نور زمین و آسمان‌هاست. کنگره برای ما ایمان است. اگر به کنگره ایمان داشته باشیم و در مسیرش حرکت کنیم، همه مشکلات حل می‌شود و راه باز می‌شود. حتی مسیرهای بیرون از کنگره هم آباد شده است؛ چون اینجا نفس انسان‌ها بازسازی می‌شود.

ما همه مردگان متحرکی بودیم، بدون عاطفه نسبت به فرزندانمان. من هیچ احساسی نداشتم. حس و عاطفه از من گرفته شده بود. اما امروز تمام این حس‌ها به من بازگردانده شده است.

ما به کنگره آمده‌ایم تا درمان شویم و خدمت کنیم. کسانی که خدمت می‌کنند، به حال خوب می‌رسند. از کوچک‌ترین خدمت تا بزرگ‌ترین جایگاه‌ها. اگر یک نفر توانسته انجام بدهد، ما هم می‌توانیم.

هر چیزی برای رشد نیازمند تغییر است. اگر جاری نباشیم هیچ تغییری صورت نمی‌گیرد. ما باید از این فرصت استفاده کنیم. خداوند به هر کسی اجازه ورود به کنگره را نمی‌دهد. ما انسان‌های انتخاب شده‌ایم و اجازه یافته‌ایم که اینجا بنشینیم، درمان شویم. 

سپاسگذارم که به صحبت‌های من توجه کردید.

عکس: مرزبان خبری 

تایپ : مسافر فخرالدین 

بارگزاری : مسافر محمد 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .