English Version
This Site Is Available In English

برای بالا رفتن ظرفیت باید بخشید

برای بالا رفتن ظرفیت باید بخشید

جلسه هشتم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی امام‌قلی‌خان به استادی‌ راهنمای ویلیام وایت همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۰ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

می‌خواهم تفاوت اولین ماه بعد از جشن گل‌ریزان را با ماه قبل، در این شعبه بیان کنم. امروز دوست دارم به افتخار کسانی که پیش‌تر مهمان بودند و این ماه میزبان سردار شده‌اند و قرار است درهای تازه‌ای در زندگی آن‌ها با حضور در لژیون سردار گشوده شود دست بزنیم.

بر اساس دستور جلسه آموزش‌هایی که از کنگره آموخته‌ام و نوشته‌هایی که در وبلاگ‌ها دیده‌ام جمله‌ای بود که نمی‌دانم از کدام بزرگی نقل شده؛ اما برایم بسیار زیبا بود: «کمک کردن به دیگران ممکن است همه دنیا را تغییر ندهد؛ اما می‌تواند زندگی یک انسان را کاملاً دگرگون کند.» این جمله برای من بسیار الهام‌بخش است و کاملاً با وادی دهم همسو است.

امروز در لژیون ویلیام‌وایت با بچه‌ها این سؤال مطرح شد که چرا انسان در مقطعی از زندگی باید صفات خود را تغییر دهد؟ پاسخ من این بود: ما با پای خود وارد کنگره نشده‌ایم؛ بلکه به‌واسطه تاریکی اعتیاد و مشکلاتی که در زندگی‌ ما وجود داشت، راه ما به کنگره افتاد. این‌جا به ما یک صندلی دادند و گفتند باید آموزش ببینیم. وقتی آموزش‌ها را گرفتیم، حرکت آغاز شد و تا زمانی که حرکت نکنیم، در رکود می‌مانیم و رکود برابر با سقوط است.

حال اگر کسی آموزش‌پذیر نباشد چگونه می‌تواند تغییری ایجاد کند؟ پس نخستین قدم، تغییر صفات است. ممکن است یک همسفر بگوید من که مشکل اعتیاد نداشتم، چرا باید تغییر کنم؛ این موضوع به ظرفیت مربوط می‌شود؛ اگر من آموزش دریافت می‌کنم؛ باید تغییر هم بدهم؛ وگرنه هیچ معجزه‌ای در زندگی‌ من اتفاق نمی‌افتد. بسیاری وارد کنگره می‌شوند؛ اما چون تغییری ایجاد نمی‌کنند و نسبت به آموزش‌ها گارد دارند بعد از مدتی کنگره برای آن‌ها عادی می‌شود و رفتن را بر ماندن ترجیح می‌دهند.

وقتی روی این صندلی‌ها نشستیم، یعنی محکوم به تغییر صفت هستم؛ اگر تغییر نکنم مجبور می‌شوم ماسکی بر چهره بزنم؛ مثلاً مسافرم را نپذیرم، در تاریکی هستم، قوانین را نمی‌پذیرم؛ اما می‌خواهم مورد تأیید راهنما باشم. این ماسک ماندگار نیست و من را خسته می‌کند؛ پس مجبور می‌شوم برای هماهنگی صور آشکار و پنهان، صفات خودم را تغییر دهم؛ یعنی گره‌ها و ضد‌ ارزش‌هایی چون غیبت، قضاوت، کینه، نفرت و … را به ضد خودشان تبدیل کنم؛ همان‌طور که آقای مهندس در سی‌دی «نظم» می‌گویند: ضد ارزش را باید با ارزش جابه‌جا کرد. بی‌احترامی را با احترام، نپذیرفتن را با پذیرفتن و این همان وادی دهم است.

وقتی من تغییر کنم، معجزه در زندگی‌ام جریان پیدا می‌کند. ممکن است یک همسفر بپرسد: این تغییر صفات چه ارتباطی با لژیون سردار دارد؟ پکیج آموزشی کنگره۶۰ کامل است؛ جهان‌بینی، جسم، پذیرش و هر آنچه برای یک زندگی سالم لازم داریم. آقای مهندس برای هر بخش، راهکاری عملی قرار داده‌اند؛ اگر جسم مشکل داشته باشد، لژیون تغذیه سالم و لژیون ویلیام وایت هستند؛ اگر بخواهم ادامه تحصیل دهم، دانشگاه وجود دارد؛ اگر با اطرافیان مشکل دارم؛ باید جهان‌بینی‌ خود را درست کنم و اگر مشکل مالی داشته باشم، لژیون سردار مسیر حل آن را نشان می‌دهد. آقای مهندس فرمودند: اگر می‌خواهیم از نظر مالی در آرامش باشیم و زندگی متعادلی داشته باشیم باید ببخشیم.

شاید همسفری بگوید: من حتی پول داروی مسافر خود را به سختی تهیه می‌کنم، چه چیزی را ببخشم؟ اما آقای مهندس به ما آموخته‌اند که حتی اگر درآمد یک خانواده هزار تومان باشد، باز هم می‌شود با آن هم خرج کرد، هم پس‌انداز کرد و هم بخشید. این معجزه‌ نگاه درست است. در گذشته چنین نبودیم؛ پول که به دست ما می‌رسید؛ فکر می‌کردیم باید مدیریت و زرنگی خود را ثابت کنیم و ناتوانی مسافر را نشان دهیم؛ اما امروز می‌دانیم مدیریت مالی مربوط به مسافر است و مدیریت خانه با همسفر است.

در کنگره یاد گرفتیم هزینه‌ها را درست برنامه‌ریزی کنیم؛ به‌گونه‌ای که بتوانیم هم در کنگره حضور داشته باشیم، هم رفت‌وآمد کنیم و هم حتی با مبلغ کم عضو لژیون سردار باشیم؛ اگر این بساط و سفره پهن باشد و من بهره نبرم، این من هستم که متضرر می‌شوم و سیستم به مشکلی برنمی‌خورد.

دیده‌بان مسافر علیرضا در مصاحبه‌ای گفته بودند: کسی که در لژیون تغذیه سالم است و شیرینی نمی‌خورد، لذت برده است و کسی که در کنگره خدمت مالی می‌کند و کارت می‌کشد هم لذت می‌برد. ظرفیت ما به میزان بخشش ما بستگی دارد؛ اگر ظرف من کوچک باشد، یعنی درآمد کم یا ذهن محدود باشد، جهان چگونه می‌خواهد آن را پُر کند؟ باید ببخشم تا ظرف من بزرگ‌تر شود؛ وگرنه پر شدنی نیست.

در پایان توصیه می‌کنم حتماً داستان «حاتم طائی» را بخوانید. او انسانی یهودی بود که به زیبایی به صفت بخشندگی رسید و فهمید، برای بالا رفتن ظرفیت باید بخشید؛ من هم اگر بخواهم ظرفیت خود را بالا ببرم؛ باید تغییر صفت بدهم و تغییر صفت نیاز به زمان، آموزش، آگاهی و حرکت دارد. وقتی حرکت کنم و صفت‌ها تغییر کند، از انسانی بخیل به انسانی بخشنده تبدیل می‌شوم.

اگر صفت تغییر نکند، چگونه می‌توانم در کنگره تغییر کنم؟ چگونه می‌خواهم حتی در چشم راهنما دیده شوم؟ چگونه بدون درک حکمت بخشندگی وارد لژیون سردار شوم؟ وقتی بخشندگی از روی اجبار باشد لذتی ندارد؛ اما زمانی لذت می‌برم که تمام وجودم ۳۸ هزار سلول من با هم هماهنگ باشند. اگر کسی را که گفته‌اند، بدترین فرد زندگی تو است توانستم ببخشم؛ اگر توانستم از مال خود نیز ببخشم، آن‌وقت تازه وارد بخشندگی شده‌ام؛ باید خیلی به این فکر کنم که بین بخشیدن مال و بخشیدن آدم‌ها، کدام یک سخت‌تر است؟

تایپیست: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون چهاردهم)
ویرایش و ارسال: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امام‌قلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .